فصله قرآن و علوم بشری
علمی- تخصصی
سال سوم، شمارهی2، پاییز1393
پیشگیری از جرائم درآموزههای قرآن
پیشگیری از جرم از قرآن
فائزه عظیم زاده اردبیلی[1]
فهیمه ملک زاده[2]
تاریخ دریافت: 22/8/1392 تاریخ پذیرش: 26/2/1393
چکیده
عملکرد هر انسان تابع نگرشی است که به جهان هستی و نظام حاکم بر آن دارد. بنابراین اگر خواسته باشیم رفتار کسی را اصلاح کرده و از هرگونه جرمی جلوگیری کنیم. مقدمتاً باید بینش او را نسبت به مسئله مورد نظر اصلاح نماییم. خداوند در قرآن کریم پیام هایی را به انسانها داده است که به اشکال مختلف باعث آگاهی انسان در موارد مختلف میشود از جمله آثار گناه. ازاین رو او را از عاقبت گناه و جرم آگاه فرموده و از این طریق خواسته است انسان را از ارتکاب اعمال زشت بر حذر داشته و به اصطلاح حقوقی پیشگیری از جرم نماید چرا که جرم و بزه پدیده ای اجتماعی ـ انسانی است که همه جوامع بشری به شکلی با آن رو به رو بوده اند. جوامع مختلف برای مقابله با این پدیده در کنار استفاده از ابزارهای کیفری (واکنشی) به استفاده از ابزارهای غیرکیفری (کنشی) نیز توجه نمودهاند. پیشگیری در لغت به معنای جلوگیری، دفع و جلوی مرض را گرفتن است و نیز اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از اتفاقات بد و ناخواسته. در جرم شناسی مقصود از پیشگیری از جرم کلیه اقدامات و تدابیری است که هدف آن کاهش فرصتها و موقعیت های ارتکاب جرم و یا به حداقل رسانیدن وسعت و شدت آنهاست. مطالعات و یافتههای تحقیقات در قلمرو تاریخ حقوق کیفری نشان میدهد که جوامع بشری برای مقابله با جرم عمدتاً در مجازات از انواع شدید آن استفاده کردهاند. بدین صورت پیشگیری از بزهکاری و جرم برای کاهش میزان آن امری ضروری تلقی میشود تا از این رهگذر با آگاهی دادن مردم به وسیلهی آیات الهی و قوانین موضوعه و ایجاد همگرایی در نهادهای دولتی خصوصاً نهادهای اجرایی اسباب کاهش نرخ جرایم فراهم آید.
واژگان کلیدی: جرم، پیشگیری، مجرم، عناصر جرم، قرآن
مقدمه
از آغاز خلقت انسان بشر برای برقراری نظم و امنیت در جامعه و محیطی که در آن زندگی میکرد، تلاش نموده و با توسل به شیوههای گوناگون از بروز جرایم و هر گونه اقدامی که نظم جامعه را به خطر بیندازد، جلوگیری کند. در جوامع اولیه با واکنشهای شدید و مجازاتهای سنگین مجرمان را مجازات میکردند. در واقع نخستین مرحله از تدابیر پیشگیری کننده صرفاً توسل به نظام کیفری و اعمال مجازات نسبت به مجرمان بود. اما علی رغم اعمال انواع مجازات ها هر چند سنگین و خشن، هرگز از میزان جرایم کاسته نشد. با الهام از آیات الهی و اندیشههای اندیشمندان و مصلحان، دولتها با لحاظ کردن تدابیر اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سعی کرده شد که از تدابیر غیرکیفری نیز برای پیشگیری و کاهش جرایم و نیز جلوگیری از تکرار جرم بهره برند و نتایج حاصله نیز این موضوع را تأیید کرده و اندیشمندان را به این واداشت که پند و اندرز و فرهنگ سازی جهت پیشگیری از جرایم بهتر از مجازات های خشن جواب میدهد.
اگرچه ناهنجاریها، بی عدالتیها، ظلم، اعتیاد، خشونت و بی توجهی به ارزشهای حاکم بر جامعه و تجاوز به حقوق دیگران زمینه و عوامل آشکار پدیدههای ناامنی و از جمله بزهکاری را در جامعه فراهم میآورد اما بزهکاری از جمله منابع عمده شناخته شده ناامنی در جامعه است .ازاین رو جامعه باید تمامی اقدامات ضروری برای پیشگیری از جرایم و تأمین امنیت و برقراری نظم را به کار گیرد.
یکی از بهترین راههایی که میتوان از جرایم پیشگیری کرد، آگاه کردن افراد به آیات الهی است و اینکه خداوند جهت اصلاح امور بشر را به چه مواردی رهنمود کرده است درنتیجه اگر هر فردی از افراد جامعه قرآن را ملاک زندگی خود قرار دهد به طور قطع هیچ جرمی در جامعه اتفاق نخواهد افتاد و انسانها در صلح و امنیت زندگی خواهند کرد.
معنای جرم در لغت و اصطلاح
جرم، از ریشه عربی ج ر م، به معانی قطع کردن، چیدن میوه از درخت، حمل کردن، کسب کردن، ارتکاب گناه و وادار کردن به کاری ناپسند به کار رفته است (خلیل بن احمد، 149، ج 6، ص 119). و مجرم کسی است که از حق بریده و به باطل روی آورده است و بر کار ناپسند خود اصرار میورزد (فیض، 1364ـ1368، ج 1، ص 69).
در متون و منابع دینی، جرم یا جریمه و مشتقات آنها مترادف با گناه و در همان معنای لغوی به کار رفته است (سوره طه، آیه 74؛ سوره معارج، آیه 11؛ رافعی قزوینی، بی تا، ج 6، ص 538؛ فاضل هندی، 145، ج 2، ص 415). برخی فقها و مؤلفان دینی نیز جرم را گناه و ذنب (گناه) را جرم معنا کردهاند (عسکری، بی تا، ص 193؛ فتح اللّه، 1415/1995، ص 14). بنابراین، جرم در اصطلاح متون دینی و فقهی هر نوع کار ممنوع شرعی است که خداوند برای آن کیفر دنیوی (از قبیل حد، تعزیر، قصاص، دیه، کفاره) یا اخروی مقرر کرده، اعم از انجام دادن کاری که در دین از آن نهی شده یا ترک کردن کاری که بدان امر شده است (فیض، 1364ـ1368، ج 1، ص 69ـ 7؛ اردبیلی، 1382، ج 1، صص 119ـ12). در همایش اجرای حقوق کیفری اسلامی (1355 ش)، جرم را «مخالفت با اوامر و نواهی کتاب و سنت یا ارتکاب عملی که به تباهی فرد یا جامعه بینجامد» تعریف کردهاند (گرجی، 1365، ج 1، ص 58).
در حقوق جزای ایران، جرایم بر پایه نوع مجازات آنها در اسلام و مطابق با منابع فقهی، طبقه بندی شده اند: جرایم موجب قصاص یا دیه، مانند قتل و ایجاد جراحات؛ جرایم منجر به حد، مانند زنا و شرب خمر؛ و جرایم موجب تعزیر، مانند جاسوسی کردن و قاچاق مواد مخدر (مواد 12ـ17 قانون مجازات اسلامی؛ فیض، 1364ـ1368، ج 1، ص 21ـ26).
اصطلاح جرم و مشتقات آن در قرآن کریم به معنی انجام کارهای زشت و ناپسند آمده؛ چنان که در آیه 12 سورهی مائده «یجرمنّکم» به معنی کارهای زشت و ناپسند استعمال شده است. همچنین در آیه 3 سورهی مطففین نیز «اجرموا» در مورد کسانی که مرتکب کارهای زشت و گناه میشوند وارد شده است. لفظ «مجرمین» در آیه 48 سوره قمر نیز ناظر به اعمال و رفتار زشت کسانی است که در گمراهی به سر میبرند. با توجه به معانی آیات، جرم در زبان قرآن، عبارت از انجام دادن فعل یا گفتن قولی است که شارع آن را منع کرده و برای آن کیفر قرار داده است. همین معنی را میتوان از آیاتی که در باب انواع مجازات جرایم مشمول قصاص نفس، قصاص عضو (سوره بقره، آیات 178و 179؛ سوره اسراء، آیه 33؛ سوره مائده، آیه 45)، دیه (سوره بقره، آیه 92)، حد زنا (سوره نور، آیه 2)، حد قذف (همان، آیه 4)، حد سرقت (سوره مائده، آیه 38)، محاربه (همان، آیه 33) و بغی (سوره حجرات، آیه 9) در قرآن کریم وارد شده است، استشهاد نمود.
از طرف دیگر در بررسی معانی اصطلاحات ذنب (سوره آل عمران، آیه 11؛ سورهی عنکبوت، آیه 39)، اثم (سورهی بقره، آیهی 173)، سیئه و خطیئه (همان، آیهی 81) در آیات دیگری از قرآن کریم که با معانی گوناگون و برای تبیین ماهیت کارها و اعمال زشت و نسبت دادن دروغ به دیگران و سایر گناهان کبیره و صغیره عمدی یا غیرعمدی که مستلزم کیفر میباشد استعمال شده است، معنی و مفهوم فقهی جرم روشن و معلوم میشود. در مجموع و با توجه به آنچه که تا کنون گفته شد می توان گفت که در منطق قرآن جرم یا گناه عبارت است از مخالفت با اوامر و نواهی شارع مقدس که موجب تباهی فرد یا جامعه خواهد شد (ولیدی، 1382، صص 133ـ139).
علامه طباطبایی ذیل آیه 47 سوره مبارکه روم «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» در معنای جرم آورده است:
اصل «جرم»، به ضم جیم و سکون راء، به معنای کندن میوه از درخت است، ـ تا آنجا که میگوید ـ و «أجرم» به معنای این است که فلانی صاحب جرم شد، مانند «أثمرو أتمرو البن» که به معنای «صاحب میوه و خرما و شیر شد) میآید. این معنای لغوی ثلاثی و باب افعال کلمه است، اما به عنوان استعاره در ارتکاب هر عمل زشتی استعمال می شود، و در سراسر کلام عرب دیده نشده که این کلمه در حق اشخاص دانا و پسندیده استعمال شود، این بود گفتار راغب.
و این آیهی شریفه نظیر جمله معترضه است، و کأنه بدین منظور آمده که بیان کند برای: مؤمنین حقی بر پروردگارشان هست، و آن این است که در دنیا و آخرت یاریشان کند، که یکی از مصادیق یاری او از ایشان این است که از مجرمین انتقام بگیرد.
این حقی است که از ناحیهی خود خدای تعالی برای مؤمنان جعل شده، پس دیگر جا ندارد کسی بر آن اشکال کند، که خدا هیچ وقت مقهور و محکوم غیر خود نمیشود.
«فانتقمنا من الذین أجرموا»، «فاء» بر سر این جمله فاء فصیحه است و معنایش این است که پس بعضی از ایشان ایمان آورده، و بعضی دیگر جرم کردند، در نتیجه ما از مجرمین انتقام گرفتیم و این همواره حقی است به عهده ما که مؤمنین را یاری کنیم، یعنی از عذاب نجات داده، مخالفینشان را هلاک کنیم، و در این آیه تا حدی اشعار به این معنا است که انتقام از مجرمین به خاطر مؤمنین است، چون یکی از مصادیق نصرت آنان است (طباطبایی، 1363: 319).
با توجه به آیات متفاوت قرآن روشن می شود که معنی لغوی جرم و اجرام عبارت است از انجام دادن کاری که نیکو و شایسته نیست، بلکه نکوهیده و ناپسند است، و مجرم کسی است که در آن کار زشت و ناپسند افتد و اصرار بر آن و استمرار در آن داشته باشد، و برای ترک کردن آن اقدامی نکند، و این دوام و استمرار، که بدان اشاره شد، هم از معنی کلمه جَرم که عبارت است از کسب و اکتساب کارهای مکروه و زشت استفاده می شود، و هم از معنی وصفی مجرم می توان آن را دریافت، چرا که وصف بر ثبات و دوام دلالت دارد. و از آن جا که همه دستورات شرع اسلام به مقتضای حکم قانون گذار اسلام، شایسته و مشتمل بر مصالح و منطبق با عقل است، پس نافرمانی خدا؛ ترک آنچه بدان امر فرموده و ارتکاب آن چه از آن نهی کرده است، جرم و جریمه است (فیض، 1385،: 7).
مفهوم جرم در اصطلاح حقوق
عنصر قانونی جرم بدین معنی است که قانون فعل، یا ترک فعلی را به عنوان جرم، قانون گذاری کرده، و کیفری برای آن معین نموده است.
تا هنگامی که قانونگذار از کاری منع نکرده است، انجام دادن آن، جرم محسوب نمی شود، و تا هنگامی که وظیفه و کاری را لازم نشمرده باشد، ترک آن جرم نبوده، کیفری نخواهد داشت. زیرا هیچ جرم و مجازاتی جز به تصریح قانون جرم و مجازات نخواهد بود.
دلیلهایی، بر ثبوت عنصر قانونی جرم دلالت دارند، از جمله:
1ـ «لا یکلّف اللّه نفساً الّا ما اتیها» (سوره طلاق، آیه 7) و «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها» (سورهی بقره، آیهی 286).
بدین معنی که خداوند هیچ کس را به تکلیفی مکلف و ملزم نمیکند مگر آنکه حکم و قانون آن را برای او آورده باشد. پس تا وقتی که حکمی از جانب خدای تعالی نیامده است تکلیف نیست، و مادام که تکلیف نیست همه امور بر اصل جواز و اباحه باقی خواهد ماند.
2ـ «ما کنّا معذّبین حتّی نبعث رسولاً» (سوره اسراء، آیه 15).
در این آیه خداوند فرموده است، ما هیچ کس را پیش از برانگیختن پیامبر (ص)، و آوردن قانون به وسیله ی او، کیفر نمیکنیم. پس هرگاه پیامبری برانگیخته شد، و قوانینی را از جانب خدا به مردم ابلاغ کرد و فعل یا ترکی را جرم شمرد، در این صورت حجت بر مردم تمام میشود و خداوند به استناد آن، مردم را بازخواست میکند و در صورت تمرد و ارتکاب جرم، به کیفر میرساند. بعثت رسول که در آیه آمده است کنایه است از بیان تکلیف (انصاری، 139: 152).
3ـ حدیث رفع، این حدیث را شیعه و برادران اهل سنت از پیغمبر (ص) نقل کردهاند. حدیث این است: «از امت من نُه چیز برداشته شده است. شیخ محقق ـ مرتضی انصاری ـ فرماید؛ یعنی آثار آن یا موأخذه آن برداشته شده است: خطا، فراموشی، آنچه به زور به انجام دادن آن وادار شوند، آنچه نمیدانند، آنچه را ناچار و مضطر شوند که انجام دهند، فال بد زدن، حسد و رشک بردن، اندیشیدن در وسوسه کردن مردم، تا هنگانی که بر زبان جاری نساخته اند»[3] (همان، ص 155؛ فیض، بی تا، ص 37).
پیشگیری از جرم از قرآن
پس یکی از این امور نُه گانه که موأخذه و مسئولیت، در آن از امت یعنی از مکلفان برداشته شده است، حکم چیزهایی است که نمیدانند، که در چهارمی از این نُه چیز بیان شده است. پس تا هنگامی که به حکمی از احکام جزایی آگاهی و علم نداشته باشند، باید بگویند که شرعاً و قانوناً مکلف به آن حکم نیستند و ذمه آنها نسبت به چنین قانونی مشغول و مسئول نیست، و تکلیفی وجو ندارد، و کیفری نخواهد بود.
4ـ حدیث شریف: «مردم در چیزهایی که نمیدانند در گشایشاند»[4] (خراسانی، بی تا، ج 2، ص 176). استدلال به این روایت مانند استدلال به روایت قبلی است (انصاری، 139: 163).
5ـ اصل اباحه. در فقه دلیلی وجود دارد که اصل اولیه در اشیاء اباحه است، بدین معنی که اصل نخستین و اولین دلیل در همه چیزها و کارها قبل از آنکه قانونی دربارهی آن نازل و قانون گذاری شود، و حکم آن را از وجوب یا حرمت مشخص و معین کند، اباحه و جواز است، یعنی پیش از ورود قانون و نص قانونی دربارهی چیزی، آن چیز مباح و جایز است. بنابراین عملی را نمیتوان گفت جرم است یا حرام است، مگر آنکه قانون به آن تصریح کرده باشد.
6ـ قاعدهی قبح عقاب بلا بیان (خراسانی، بی تا، ج 2، ص 179). و این قاعدهای است که در همه ی ابواب حقوق اسلامی و از جمله در حقوق جزا بدان استناد و بر طبق آن عمل میشود. قاعدهی قبح عقاب بلا بیان بدین معنی است که کیفر کردن بدون بیان جرم و کیفر و بدون تصریح قانونی نسبت به آن، قبیح است، و چون کار قبیح محال است به خداوند سبحان نسبت داده شود، پس خدای تعالی بدون تصریح به جرم و کیفر کسی را کیفر نخواهد داد چرا که عقلاً و شرعاً چنین کیفری عقاب بلابیان است و عقاب بلابیان قبیح است، و خداوند منزه از فعل قبیح است. قاعده ی قبح عقاب بلابیان هم یک دلیل عقلی است، زیرا که همه عقلا بدان عقیده مند هستند، و آن را قبول دارند، و هم دلیل نقلی است. و تمام آیات و روایات مربوطه که به آنها در اینجا استناد شده است این قاعده را تأیید و اثبات مینمایند (فیض، 1385، صص 95ـ97).
راههای پیشگیری از جرم در اسلام (در قرآن و سنت)
بی تردید، نخستین راهی که اسلام برای مبارزه با جرم یا گناه برگزیده، پیشگیری است؛ چون اسلام اصولاً به پیشگیری معتقد است تا اجرای کیفر. اما باید دانست که راههای پیشگیری از جرم یا گناه در نظام کیفری اسلام با سایر نظامات کیفری غیراسلامی یکسان نیست. به دلیل اینکه در آیین اسلام برای حفظ نظام توحیدی و پاسداری از ارزشهای حاکم بر جامعه ی اسلامی و بسط عدالت و امنیت اجتماعی، شیوههای خاصی به کار گرفته میشود تا انسان را از قرار گرفتن در معرض جرم و گناه باز دارد.
مهمترین عوامل مؤثر در پیشگیری از جرم یا گناه در قرآن و سنت عبارتند از:
1ـ نقش جهان بینی الهی در پیشگیری از جرم: در بادی امر، به نظر میرسد که بین جهان بینی الهی و اصول آن از قبیل توحید، نبوت و معاد با مسأله پیشگیری از جرم یا گناه رابطه قابل طرح و بحثی موجود نباشد، اما نقش بازدارنده ایمان به خدا و رسول و پیامبر (ص) و روز حساب و میزان، در پیشگیری از گناه و جرم غیرقابل انکار است. به دلیل اینکه خداشناسی و توحید تنها یک امر نظری و ذهنی نیست بلکه طریقه و راهی است که حیات مادی و معنوی انسان را فرا گرفته و دارای آثار عملی است. بدین جهت، فرد مؤمن که خداوند را خالق جهان و انسان و آگاه به همه امور، و عالم را محضر حق تعالی میداند (سورهی بقره، آیهی 255؛ سورهی تغابن، آیهی 4؛ سورهی مجادله، آیهی 7)، همواره او را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار خویش دانسته از ارتکاب معصیت و جرم خودداری میکند. چنان که در داستان معروف حضرت یوسف نیز تنها عاملی که او را در آن خلوت از ارتکاب جرم بازداشت، ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند بود. بدین ترتیب، هر اندازه درجه ایمان و اعتقاد به خداوند باشد، درصد احتمال ارتکاب معصیت و جرم کمتر میشود.
از طرف دیگر، اعتقاد به نبوت؛ یعنی ایمان به اینکه محمد (ص) خاتم الانبیا و رابط بین خدا و خلق و امین وحی است و قرآن کریم اعمال و رفتار و تقریرات او را سرمشق حسنه برای مؤمنین قرار داده است (سورهی نجم، آیات 3 و 4؛ سوره ی احزاب، آیه ی 21؛ سورهی حشر، آیهی 7)، بدون تردید عامل مهمی است که مسلمانان را از ارتکاب جرم باز میدارد.
ایمان به روز جزا؛ یعنی اعتقاد به اینکه معاد روز محاسبه خوب و بد اعمال و رفتار است و هرکس جزای اعمال خیر یا شری که در دنیا انجام داده در آن روز خواهد دید (سورهی زلزله، آیات 7 و 8؛ سورهی آل عمران، آیه ی 25؛ سورهی بقره، آیهی 286؛ سورهی طارق، آیات 8 و 9). ایمان به روز جزا نیز میتواند نقش بزرگی در پیشگیری از جرم ایفا نماید.
2ـ نقش امر به معروف و نهی از منکر در پیشگیری از جرم: یکی دیگر از راههای پیشگیری از وقوع جرم از نظر فقه اسلام، توصیه و ترغیب به انجام کارهای نیک و پسندیده و بازداشتن مردم از ارتکاب معصیت و جرم است که از آن به عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» یاد میشود.
صرف نظر از آیاتی که ضمن بیان احکام کارهای نیک و پسندیده، به گونهای از انجام اعمال مخالف دستور الهی منع میکند (سورهی نحل، آیهی 9؛ سوره ی حج، آیه ی 41؛ سورهی اعراف، آیهی 157)، سایر آیاتی که مأخذ قانون گذاری آن است، عبارتند از: «از شما باید امتی پدید آید که دعوت کننده به خوبیها، و تشویق کننده به کارهای شایسته و بازدارنده از کارهای زشت باشد، تنها چنین کسانی به رستگاری میرسند» (سورهی آل عمران، آیهی 14).
آنچه از حکم این آیه استفاده می شوند این است که کلمه «امّه» ناظر به گروه و جمعیتی است که امر به معروف و نهی از منکر وظیفه آنها است و به اصطلاح «واجب کفایی» است در صورتی که در آیهی 11 سوره ی آل عمران، امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی است و قرآن میفرماید: «شما بهترین امتها هستید که به سوی مردم مبعوث شده اید؛ زیرا به کارهای شایسته امر میکنید و از کارهای زشت نهی مینمایید».
دقت در نمونههای آیات یاد شده به خوبی اثر عناوین دوگانه امر به معروف و نهی از منکر را در پیشگیری از وقوع جرم نشان میدهد. به همین مناسبت، تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با تمسک به آیهی شریفه «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض، یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» در اصل هشتم قانون اساسی، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان وظیفهی همگانی و متقابل مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت اعلام شده است که شرایط و حدود و کیفیت عناوین مذکور را قانون معین میکند.
بدین ترتیب، از مجموع آیات و روایات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و مدلول اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران استفاده میشود که تحقق امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی برای پیشگیری از جرم، واجد دو جنبهی فردی و همگانی است. از آن جهت فردی است که همهی افراد و مسلمانان ایرانی موظفند در حد توانایی خود در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بکوشند؛ یعنی افراد را دعوت به خیر نمایند و یا از فساد و زشتیها جلوگیری کنند و همگانی است از آن جهت که واجب کفایی است. پس لازم است افرادی به این امر اقدام کنند تا از عهدهی دیگران ساقط شود. بدیهی است که در شرایط فعلی انجام این وظیفهی خطیر همچنان که قانون اساسی نیز متذکر شده بر عهدهی حکومت جمهوری اسلامی است. به علاوه، نظر به مشکلات عملی امر به معروف و نهی از منکر فردی و عدم امکان اجرای آن در وضعیت فعلی کشورمان، تشکیل سازمان مجهزی که این وظیفه را با الهام از آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به اجرا بگذارد، از مهمترین نیازهای جامعه ی اسلامی ماست و امید است که مورد توجه مسئولان امر قرار گیرد (اصل 156 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ ولیدی، 1378، صص 34ـ38).
پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمین در حقوق جزا و سایر علوم کیفری
از وجوه افتراق حقوق جزا و جرم شناسی در کمیت و کیفیت عکس العمل اجتماعی علیه بزهکار است. علی رغم اختلاف موجود نقطه مشترکی که در رابطه با پیشگیری از جرم بین آنها وجود دارد و آن در هدف کاهش بزهکاری و سالم سازی محیط از بزه و ناسازگاری است بااین وصف نحوه، روش و ابزار این دو در زمینه ی وصول به آن هدف به کلی با هم متفاوت است.
حقوق کیفری برای دوباره اجتماعی کردن و اصلاح مجرمین و پیشگیری و مبارزه با بزهکاری ابزار مجازات و سرکوبی را در اختیار دارد، و از آن به عنوان اهرمی جهت تنبیه و تنبه مجرم و عبرت پذیری دیگران و ایجاد خوف و وحشت و ترس در میان افراد جامعه به منظور جلوگیری از ارتکاب بزه به کار می گیرد. مجازات وسیله ای بسیار قدیمی حقوق جزا جهت ایجاد نظم و مبارزه با بزهکاری است که به مرور به همراه پیشرفت تمدن نوع و اندازه آن تغییر یافته است. در قرون نوزدهم و بیستم اجرا و اعمال مجازاتها تا حدودی در ممالک اروپایی تحت تأثیر افکار نو قرار گرفته و دیگر چون گذشته فقط جنبه ی انتقام و کینه جویی شخصی و یا صرف ایجاد ترس نداشته و به سوی هدفی والاتر یعنی اصلاح مجرم به کار میرود.
در چنین راستایی است که مکتب حقوق جزای کلاسیک و نئوکلاسیک در رابطه با اجرای مجازات میگوید: «نه بیش از آن اندازه که درست است و نه بیش از آن مقدار که لازم است». با این وصف طرفداران حقوق جزا امروزه کم و بیش هنوز مجازات را تنها عامل سالم سازی و اصلاح مجرمین میدانند.
جرم شناسان در رد نظرات طرفداران سرکوبی و مجازات، ضمن انکار اثر کیفر در پیشگیری بزهکاری و اصلاح مجرمین می گویند، تنها وسیلهی مبارزه با بزهکاری در مرحله اول پیشگیری جرایم به وسیلهی اقدامات تأمینی و ایجاد عدالت در میان مردم و دگرگونی در سیستم فرهنگی و اعتقادی آنها و مبارزه با انگیزهها و عوامل جرم زا و در مرحلهی بعدی با انگیزه یابی و علل سنجی در کسانی که مرتکب جرم شدهاند و تعلیم و تربیت، معالجه و امحای زمینه ارتکاب جرایم در آنها میسر است. زیرا به زعم جرم شناسان فردی که مرتکب عمل خلاف قانون می شود قبل از اینکه یک مجرم باشد، یک قربانی است، قربانی چه؟ قربانی عوامل جرم زا مانند شرایط خانوادگی، فقر، جدایی والدین، بی سرپرستی، بی سوادی، فقر فکری و اعتقادی، بیکاری، ـ که در صورت عدم وجود شاید بسیاری از مجرمین و محکومین امروزه وجود نمیداشتند. راه مبارزه با اینان اعمال و اجرای کیفر نیست بلکه بررسی و شناخت علل ارتکاب و محو این عوامل و ارشاد و هدایت فرد به سوی تعالی فکری و تأمین نیازهای ضروری است در غیر این صورت اجرای حتی سبعانهترین کیفرها نتایج مثبتی به همراه نخواهد داشت زیرا اصولاً مبارزه با معلول بی توجه به علل و عوامل آنها، عملی بی ثمر و بیهوده و فاقد اثر است. فردی که بر اثر مشکلات مادی و یا معنوی موجود در یک اجتماع مبادرت به ارتکاب عمل خلافی می نماید و جامعه بدون توجه به انگیزهی ارتکاب آن، او را مجازات میکند، چه عکس العملی از خود بروز خواهد داد؟ آیا بعد از مدتی تحمل زندان یا مجازاتی دیگر متنبه شده و قدرت مقاومت وی در مقابل عوامل جرم زای موجود در محیط بالا رفته و هرگز گرد عمل خلاف قانون نخواهد گشت؟ اگر چنین است چرا درصد افرادی که هر روز مرتکب تکرار جرم می شوند و علی رغم تحمل مجازات سنگین یا نیمه سنگین باز به سوی بزهکاری کشیده میشوند بسیار بالاست؟ چرا علی رغم اعمال کیفرهای شدید در دوران تاریخ بزهکاری هر روز رشد بیشتری از خود نشان میدهد؟
اصولاً چرا و به چه حقی جامعه که خود سبب ناکامیها و بدبختیها و کج رویها و در یک کلام جرم زا است به خود حق میدهد از آلت فعل یعنی مجرم انتقام بگیرد. اصل این است که اگر مسبب اقوی از مباشر است، سبب مسئول است نه مباشر، آیا جامعه از فرد قوی تر نیست؟ پس چرا مباشر ضعیف و ناچیز باید مجازات شود و سبب از کیفر مصون بماند.
گذشته از مسئولیت جامعه در قبال بزهکاری فرد، جامعه خود وظیفهای در قبال بازسازی او بر عهده دارد، ولی آیا کیفر ابزار مناسبی در این رابطه است. اجرای مداوم کیفر در طول اعصار و بقای رشد بزهکاری خلاف آن را ثابت نموده است. در این رابطه مثالی است که میگوید، در لندن فرد جیب بری را با اتهام جیب بری در ملأعام و در حضور عده زیادی به دار میزنند، در طول اجرای مراسم مجازات و در روز روشن جیب عده زیادی از افراد حاضر در مهلکه به وسیلهی جیب بران زده شد! کیفر نه تنها بزهکار را اصلاح نمینماید بلکه در او حالت کینه و دشمنی علیه جامعه و اعضای آن ایجاد مینماید. نه تنها از نظر روحی منزوی شده و ضربه خواهد خورد بلکه با تماس با همبندان بزهکار خود دانش و فن بزهکاری را مبادله نموده و تبدیل به بزهکار حرفه ای می گردد. به محض خروج از زندان یا تحمل مجازات به دلیل وجود همان پارامترها و انگیزهها، حداقل بعد از مدتی مجدداً تحت تأثیر عوامل موجود واقع و دست به ارتکاب جرم میزند. هولتون دورف یکی از علمای مکتب کلاسیک حقوق کیفری ضمن بحث در این زمینه مینویسد که سیستم کیفری کنونی محکوم به ورشکستگی است.
بنابراین تنها راه ممکن و مؤثر، مبارزه با علل جرم زا و سعی در تعلیم و تربیت مجرم و تأمین نیازهای ضروری او میباشد و این طریقی است که جرم شناسی پیشنهاد مینماید. قانونگذار واقع بین و مترقی همان طور که منتسکیو در کتاب روح القوانین می گوید: «کمتر به مجازات میاندیشد بلکه میکوشد تا از حدوث جرم جلوگیری به عمل آورد، چنین قانون گذاری به جای شکنجه کردن و عقوبت دادن بزهکاران سعی میکند تا مردم را با اخلاق و با انسانیت آشنا سازد و آموزش و پرورش را گسترش دهد.
آنچه از محتوای سطور گذشته میتوان به عنوان عصاره ذکر کرد این است که فرد در یک جامعه نمیتواند از اثرات محیط و کمبودهای آن متأثر نشود، در صورت وقوع جرم کیفر ابزار مناسبی نیست چرا که مجازات معلول، اثر در اصلاح مجرم و سالم سازی محیط نخواهد بخشید. پس بهترین طریق و سیاست کیفری در این زمینه مداوا و معالجه مجرم به وسیلهی تعلیم و تربیت و تأمین خواستههای اساسی او و مبارزه با علل است، و آن حاصل نمی شود مگر با تعیین یک خط مشی کلی در کادر یک سیاست چند بعدی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در جهت رفع استضعاف، نیازمندی ها، تبعیضات قانونی، بی عدالتیها، تأمین خانواده های فقیر، ایجاد مراکز بهداشتی رایگان، تأسیس مراکز ورزشی و تفریحی، مبارزه با اعتیاد، ترویج اخلاق انسانی و اسلامی در جهت تعالی آستانه مقاومت افراد در برابر وسواس مادی و روحی
علی رغم اختلافات بیان شده در روش بررسی و حدود و شمول و کیفیت عکس العمل ها و پیشگیری و اصلاح مجرمین؛ علقه ها و وجوه اشتراک فراوانی بین این دو علم وجود دارد به شکلی که تصور یکی بدون وجود دیگری به دلیل ارتباط موضوعی بسیار مشکل است، که در این مقال نمی گنجد و حقوق به تحقیقی جداگانه نیاز دارد (نجفی توانا، 1377، صص 37ـ4).
مبانی نظریهی بازدارندگی مجازات
این تصور که مجازات، عامل بازدارنده از ارتکاب جرم است، یک فکر قدیمی است که بعضی آن را به افلاطون نسبت دادهاند؛ زیرا افلاطون معتقد بود هر گناهکاری که کیفر میبیند، یا خود از آن کیفر سود میبرد و بهتر میشود و یا آنکه مایه عبرت دیگران میشود.
اگر عقاید طرفداران این نظریه را چکیدهای از نهاد قانونی مجازات در معنای «بازدارندگی» بدانیم، علت مجازات به ترتیب زیر قابل توجیه خواهد بود:
نخست: مجازات فی نفسه خوب و پسندیده نیست و از آن جهت مورد توجه قرار میگیرد که نتیجه آن باعث کاهش جرم خواهد شد. بنابراین، کاهش جرم، هدف نهایی مجازات است.
دوم: مجازات، تنها وسیلهی رسیدن به این مقصود است و این نظریه آشکارا بر پایهی تجربه بنا شده است.
با وجود این، نظریه بازدارندگی مجازات از ایراد و انتقاد مبرا نیست. مهمترین ایراد این نظریه این است که مجازات، آن طور که طرفداران این نظریه مدعی آن هستند بازدارنده نیست؛ زیرا افزایش آمار جرایم و تکرار جرم و همچنین آمار مجرمینی که هم اکنون در مراجع کیفری تحت تعقیب و یا در انتظار محاکمه به سر میبرند، عموماً دال بر آن است که مجازات آنها را از ارتکاب جرم باز نداشته است، بلکه تأثیر آن نسبی است. منتقدان این نظریه که طرفداران مکتب تحقّقی حقوق جزا هستند، وقوع و افزایش جرایم را نشانه ناتوانی و ضعف نظریه بازدارندگی مجازات میدانند و معتقدند که برای تقلیل و کاهش جرایم باید به علل گوناگون پیدایش جرم توجه کرد (همان، صص 181ـ183).
نقد نظریهی بازدارندگی مجازات
الف ـ نقاط قوت و ضعف تهدید به اجرای مجازات: بی گمان علت وجودی قانون جزا این است که به مردم هشدار دهد که جامعه ارتکاب آن دسته از اعمال و رفتار مضر به حال فرد و جامعه را به جهت آنکه اکثریت افراد جامعه از وقوع آنها بیزار و خواهان عدم انجام آنها هستند، تحمل نمیکند و با وضع قانون جزا و تهدید مجرمین احتمالی به اجرای مجازات، به دنبال تحقق بخشیدن خواسته جامعه است.
بنابراین، ضرورت وجود یک سیستم قانونی مجازات غیرقابل انکار است و با این استدلال زمینه و چشم انداز خوبی برای این باور فراهم میشود که اکثر افراد بر اثر ترس از اجرای مجازات های قانونی، از انجام بعضی از اعمال خودداری میکنند. به علاوه اگر در این مرحله امکان آمارگیری از اشخاصی که از ترس اجرای مجازات از ارتکاب جرم چشم پوشی کرده اند وجود می داشت، بدون تردید آمار این قبیل افراد نیز مانند آمار مجرمین چشمگیر بود. با این وجود ، بی تأثیری پدیده ی ترس از مجازات در مورد مجرمینی که اکنون در حال تحمل مجازات هستند، غیرقابل انکار است و اجرای مجازاتها آنها را از ارتکاب مجدد جرم باز نمی دارد و قدر مسلم این است که شخصی که به علت ارتکاب جرم مجازات میشود، به علت اجرای مجازات از انجام جرایم بعدی خودداری نمی کند و با حذف علل به وجود آمدن جرایم هر کسی می تواند در این باره بحث کند، اما تصور اینکه قانون جزا را که ضامن ایجاد ترس از مجازات است لغو کنیم نیز غیرقابل توجیه به نظر میرسد.
ب ـ نقاط قوت و ضعف بازدارندگی خاص و بازدارندگی عام: ارتکاب یا عدم ارتکاب جرم در آینده، به این امر بستگی دارد که ما مجرم را چگونه مجازات کرده باشیم (بازدارندگی خاص).
اگر مجرم به مجازات اعدام محکوم شده باشد، مجازات در مورد وی مؤثر بوده است ولی اگر زندانی شده باشد، حداقل در طول تحمل کیفر در زندان از انجام و ارتکاب جرم بازداشته میشود و در مورد اینکه آیا مجازات و مشقت سبب اصلاح مجرم شده یا می شود یا به عبارت دیگر، در اینکه آیا زندان به اندازهی کافی بر مجرم تأثیر گذارده و او را وحشتزده خواهد کرد که بعد از رهایی از زندان دوباره مرتکب جرم نشود، تردید است؛ چون ملاحظات آماری و افزایش میزان بیش از حد تکرار جرایم، خلاف این را ثابت میکند.
به علاوه، زندان در غالب موارد به جای اصلاح حال مجرم او را با شیوه های گوناگون بزهکاری آشنا میکند و با از بین رفتن تأثیر ترس از مجازات، قبح و زشتی مجرمیت و زندانی شدن نیز زایل می شود و مجرم پس از خروج از زندان با خاطرجمعی بیشتری دست به ارتکاب جرم می زند. به همین جهت، جرم شناسان، زندان را یکی از عوامل جرم به حساب میآورند.
بازدارندگی عام، به این معناست که اجرای مجازات درباره مجرم و ایجاد ترس در توده مردم مانع آن خواهد شد که افراد دیگری همان جرم یا جرایمی را با همان ویژگیها در آینده مرتکب شوند، و این امر موجبات کاهش جرم را فراهم مینماید (بازدارندگی عام). این استدلال، یعنی تأثیر بازدارندگی عام در عمل، محل تردید است؛ مثلاً آیا اجرای مجازات حبس یا اعدام دربارهی مجرمی که زندانی و اعدان شده است، دیگران را از ارتکاب جرم باز میدارد؟ مطالعات انجام شده و ملاحظات آماری دربارهی مجازات اعدام، عکس این مطلب را ثابت میکند، همین امر، عدم کارایی مجازات اعدام در بازداشتن افراد از ارتکاب قتل آشکار میکند.
بنابراین، هر اندازه مجازات ها با ارزشهای فرهنگی حاکم در جامعه و طرز تلقی و اخلاقیات مردم هماهنگی داشته باشد، به همان نسبت، تأثیر مجازات در جلوگیری از ارتکاب جرم در آینده، خواهد شد. در غیر این صورت، اجرای مجازات باعث بازداشتن مجرمین از ارتکاب جرم در آینده نخواهد شد.
نظریهی بازدارندگی مجازات و فایده اجتماعی آن، از طرف برخی از دانشمندان و علمای اخلاق مورد انتقاد قرار گرفت. به نظر این دانشمندان، کسی که دستورهای اخلاقی حاکم بر جامعه را نادیده گرفته و با اقدام خود نظم اخلاقی را مختل میکند، برای اعادهی نظم اخلاقی در جامعه، ضروری است که به کیفر برسد. در حقیقت، طبق این نظریه، مجرم با ابراز رفتار ضداخلاقی خود در جامعه، شایستگی و استحقاق تحمیل کیفر را پیدا می کند و مجازات اثر وضعی یا مکافات ستمی است که او روا داشته است. به سخن دیگر، مجازات، جزای عملی است که مجرم مرتکب شده است و کفاره جرم یا گناه اوست (همان، صص 183ـ186).
نقش اخلاق در پیشگیری از جرم
تکیه گاه اخلاق در اسلام، قرآن و حدیث است؛ زیرا تعالیم اخلاقی قرآن کریم یکی از مهمترین و مشروح ترین قسمت های این کتاب آسمانی است به علاوه، پیامبر اکرم (ص) تعلیم مکارم اخلاق را هدف عالی بعثت خود دانسته است.
به هر حال، مهمترین بحث اخلاقی در فرهنگ اسلامی از نظر متکلمان، مسأله عدل الهی است.
بعضی از حکما و متفکران اسلامی، برای تبیین فلسفی اسلام درباره ی مجازات، زیر عنوان مکافات یا جزای عمل، با توجه به نصوص معتبر اسلامی و تفاوت های موجود بین نظام دو جهان، به تقسیم بندی مجازات ها قائل شدهاند و در جریان این تقسیم بندی، در مورد مجازاتهای دنیوی به فایده ی اجتماعی و جنبههای بازداندگی مجازات و همچنین جنبههای اخلاقی و نظریه مکافات عمل یا اثر وضعی جرم نیز توجه کرده اند و در حقیقت میتوان گفت که از یک فلسفه مختلط طرفداری کردهاند.
این فلسفی اسلامی را می توان به این صورت تقسیمبندی کرد:
1ـ مجازاتهای دنیوی بازدارنده و عبرت آمیز؛
2ـ مجازات های دنیوی که با جرم انجام یافته رابطه علت و معلولی دارند؛
3ـ مجازاتهای اخروی که تجسم خود اعمال است.
نوع اول کیفری دنیوی، عبارت از مقررات جزایی است که در جوامع بشری، برای تنظیم روابط اجتماعی مردم به وسیلهی قانون گذار وضع میگردد. یک فایده وضع و اجرای این نوع مجازاتها آن است که اجرای آن باعث جلوگیری از تکرار جرم به وسیلهی مجرمین و عبرت دیگران از ارتکاب جرم خواهد شد. به همین جهت میتوان آنها را کیفرهای بازدارنده ید. فایده دیگر این قبیل مجازات های دنیوی، تشفی خاطر مجنی علیه یا اولیای دم و تعدیل حس انتقام جویی و جلوگیری از تباهی و فساد جامعه است. البته این در مواردی است که نوع جرم تعدی و تجاوز به جسم و جان دیگران باشد. به همین مناسبت تناسب بین جرم و مجازات که از طرف قانون گذار رعایت میشود، موجب اجرای عدالت در جامعه خواهد شد.
نکتهی قابل ذکر اینکه این هدفها مختص مجازات دنیوی است و در جهان آخرت معقول نیست؛ زیرا در آنجا دیگر مسأله جلوگیری از تکرار جرم و یا تشفی خاطر زیان دیده مطرح نیست.
دومین نوع از مجازاتهای دنیوی، آن دسته از مقررات جزایی است که رابطهی علت و معلولی با جرم انجام یافته دارند، یعنی معلوم «جرم» و نتیجه قطعی آن، «کیفر» است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی جرم یا گناه» می ند.
سومین نوع مجازات، کیفرهای اخروی هستند که رابطهی تکوینی قویتری با گناهان و جرایم دارند. این نوع مجازاتها مانند مجازات های دنیوی قراردادی نیستند، بلکه در این مجازاتها نوعی رابطه ی عینیت و اتحاد حکم فرماست؛ یعنی آنچه در آخرت به عنوان کیفر یا پاداش مجرمین یا نیکوکاران داده میشود، در حقیقت تجسم عمل خود آنهاست که در قرآن کریم در آیات متعددی (سورهی آل عمران، آیهی 3؛ سورهی کهف، آیهی 49؛ سورهی زلزال، آیات 7 و 8؛ سورهی بقره، آیهی 281؛ سورهی نساء، آیه 1؛ سورهی حشر، آیهی 18؛ سورهی جمعه، آیهی 8؛ سورهی حجرات، آیهی 12) و همچنین در احادیث وارده از معصومین به این نوع کیفرهای اخروی اشاره شده است.
طرفداران مکتب تحققی، معتقد بودند که برای دفاع از جامعه، حتی قبل از آنکه جرمی واقع شود، میتوان اقدامات تأمینی لازم را در مورد افراد خطرناک به مورد اجرا گذاشت (همان، صص 188ـ191).
مطالعهی تاریخ تحولات حقوق کیفری نشان میدهد که نظام کیفری اسلام، نخستین نظامی است که دوازده قرن قبل از نظامات حقوق عرفی، سیاست کیفری خاصی را با برقراری انواع مجازاتهای اسلامی پی ریزی و دنبال کرده است.
در این نظام که اصول و قواعد آن متکی به حاکمیت اللّه و وحی الهی و نقش بنیادین قوانین کیفری برای پاسداری از ارزش های اصیل اسلامی است، حد و مرز حقی را که جامعهی اسلامی باید برای مجازات مجرمین رعایت نماید، به خوبی ترسیم و تشریع شده است.
بر این مبنا، فقها و صاحب نظران اسلامی نیز بر اساس متون معتبر، مجازات های اسلامی را به عنوان وسیله ای برای حفظ و حراست از هدفها و مصالح پنج گانه اسلامی یا «ضروریات خمسه» مورد بحث قرار داده اند (گرجی، بی تا، ص 91).
هدف از اعمال مجازات از قرآن
در بررسی و امعان نظر در برخی از آیات قرآن کریم، به خوبی به دست میآید که هدف اساسی از تشریع کلیه قوانین و احکام اسلامی آن است که مردم به آیین عدل و داد بگروند و از تجاوز و تعدی به حیثیت، جان، مال، وس و حقوق دیگران پرهیز کنند. برای تحقق این امر، رعایت اصل عدالت و بسط قسط در جامعه، از وظایف فرستادگان الهی است و به آن امر شده است چنان که قرآن کریم میفرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط» (سوره ی حدید، آیه ی 25).
به علاوه قرآن کریم در بعضی از آیات، ضمن تشریع احکام مربوط به عبادات و مسائل کیفری، به فلسفه یا مصلحت اطاعت و اجرای آن احکام اشاره کرده است، از جمله دربارهی فلسفه کیفر قصاص به منظور صیانت از حیات اجتماعی و جلوگیری از ارتکاب جرم و در نهایت اجرای عدالت کیفری میفرماید: «و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب» (سوره بقره، آیه 179). از این آیه استفاده میشود که فلسفه تشریع مقررات ناظر به قصاص، اعم از قصاص نفس و یا قصاص عضو، در جرایم علیه جسم و جان آدمی علاوه بر فایدهی اجتماعی این کیفر، رعایت تساوی و موازنه بین جرم و مجازات بیش از هر چیز یا هدف دیگری برای برقراری عدالت کیفری است تا بدین وسیله زمینه های انتقام جویی را از بین برده، از جرم جلوگیری کند و مردم نیز در حیات جمعی در رفاه و آسایش به سر برند، یا در مورد فلسفه اجرای بعضی از دستورات عبادی و انجام تکالیف دینی میفرماید که باعث پیشگیری از وقوع جرم و گناه میشوند: «و اقم الصّلوه انّ الصّلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (سورهی عنکبوت، آیهی 45).
«اذن للّذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ اللّه علی نصرهم لقدیر» (سورهی حج، آیهی 39) ـ و مورد بیان حکم روزه در آیه 183 سورهی بقره ـ میفرماید: «کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون» نیز قرآن کریم متذکر میشود که فلسفه روزه تسلط بر شهوات و تمایلات نفسانی و پرورش نیروی معنوی و تقوا است که مانع ارتکاب گناه و جرم خواهد شد. و در مورد تشریع احکام زنا و فحشاء میفرماید: «و لا تقربوا الزّنی انّه کان فاحشه و ساء سبیلاً» (سوره اسراء، آیه 32).
تأکید اسلام بر اجرای کیفر حدود دربارهی مجرمین به این قبیل جرایم برای ایجاد اخافه و ترس و جنبههای بازدارندگی فردی و همگانی مجازات حد است که علاوه بر فایده اجتماعی این مجازاتها، باعث جلوگیری از تکرار جرم نیز خواهد شد.
در مورد تعزیرات اسلامی که نوعی نظام مجازات های عین است و ناظر به کیفرهایی است که اندازه و چگونگی یعنی کم و کیف آن با توجه به شرایط زمان و مکان و خصوصیات شخصیت مجرم، به قاضی کیفری واگذار شده است. هدف اساسی و غایت نظر اسلام در این قبیل کیفرها، تهذیب و اصلاح اخلاقی مجرمین است، و بالاخره در تشریع مجازات های دیه اعم از دیه معین یا ارزش جزایی، بیش از هر چیزی جلب رضایت و تشفی خاطر مجنی علیه یا اولیای دم و در درجه دوم، رعایت عدالت کیفری ملحوظ نظز قانون گذار اسلامی بوده است.
بدین ترتیب و بنا بر آنچه که گفته شد، هدف اسلام از تدوین قوانین کیفری، پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح بزهکاران از طریق امر به معروف و نهی از منکر و اجرای سایر دستورات اخلاق مذهبی و اصول دینی است و هدف از اجرای مجازات ها، تنها انتقام جویی یا شکنجه و آزار مجرمین و یا مجرد حفظ حقوق و تشفی خاطر مجنی علیه، یا اولیای دم و مانند اینها نیست، بلکه بدون تردید هدف از کیفرهای اسلامی حفظ و حراست جامعه از بدی و مفاسد اجتماعی و جلوگیری از وقوع جرم و اصلاح اخلاقی مجرمین و اجرای عدالت کیفری است. به سخن دیگر، نظام کیفری اسلام در تشریع احکام و مجازاتها از یک فلسفه و سیاست کیفری الهام میگیرد؛ یعنی هم به فایده اجتماعی مجازاتها توجه میکند و هم اجرای عدالت کیفری و هم اصلاح و تربیت مجرمین (ولیدی، 1378، صص 232ـ235).
اقدامات تأمینی و تربیتی در پیشگیری از جرم
اقدامات تأمینی و تربیتی در واقع شبیه تدابیری است که والدین جهت اصلاح و تربیت فرزندان خود و پیشگیری از این که اولاد آنها در آینده خلافکار و منحرف شوند، اتخاذ میکنند که ماهیت اصلی این تدابیر جنبه ی اصلاح و تربیت داشته و از انگیزهی انتقام جویی و مجازات به دور است، یا شبیه اقداماتی است که پزشکان متخصص یک بیمارستان جهت معالجه و بهبودی مریضها به کار میبندند (کی نیا، 1346، ص 1652 به بعد).
در ماده 1 قانون اقدامات تأمینی مصوب 1339 تصریح شده است: «صدور حکم اقدام تأمینی از طرف دادگاه وقتی جایز است که کسی مرتکب جرم گردیده باشد». اصولاً اقدامات تأمینی را به عنوان «تدابیری که دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم (جنحه و جنایت) دربارهی مجرمین خطرناک اتخاذ میکند» معرفی نموده است و به عبارتی دیگر، این قانون به مجرم خطرناک توجه کرده نه حالت خطرناک، ازاین رو تدابیر مذکور را به عنوان «اقدامی پس از ارتکاب جرم» در نظر گرفته که فقط ناظر به پیشگیری از «تکرار جرم» است نه «وقوع ابتدایی جرم». در اقدامات تأمینی و تربیتی، پیشگیری از وقوع جرایم یا تکرار آن ها به سه طریق زیر ممکن است صورت گیرد که اجمالاً به بیان هر یک میپردازیم:
الف ـ پیشگیری از طریق اصلاح و تربیت.
ب ـ پیشگیری از طریق معالجه و درمان.
ج ـ پیشگیری از طریق خنثی سازی و نظارت.
الف ـ پیشگیری از طریق اصلاح و تربیت
یکی از مناسبترین شیوههایی که در اقدامات تأمینی و تربیتی برای جلوگیری از وقوع جرایم و تکرار آنها پیش بینی شده است، شیوهی اصلاح و بازپروری افرادی است که دارای حالت خطرناک[5] میباشند چرا که تا زمانی که این حالت در شخصی وجود داشته باشد، احتمال ارتکاب جرم از طرف او وجود دارد. بنابراین تربیت و بازپروری روحی چنین فردی، تنها طریق پیشگیری از ارتکاب جرم توسط اوست. مراکزی همچون کانون اصلاح و تربیت، برای اطفال بزهکار، با تنظیم برههای تربیتی و بازآموزی و فراهم ساختن محیط مناسب جهت تحصیل و تربیت نوجوانان میتواند اهداف قانون گذار را در وضع قوانین مربوط به پیشگیری از وقوع جرایم فراهم سازد. (مواد 22 و 23 قانون تشکیل دادگاه اطفال بزهکار مصوب 1338 و مواد 2 و 3 لایحهی قانونی اقدامات تأمینی مصوب 1339 و ماده 49 قانون مجازات اسلامی مصوب 137) هم چنین اخذ تعهد از اولیای اطفال بزهکار مبنی بر تأدیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلاق طفل (بند اول ماده 18 قانون تشکیل دادگاه اطفال بزهکار) نیز در زمره روشهای مفید در این زمینه است.
در مورد اشخاصی که به لحاظ ولگردی و تکدی خطرناک تشخیص داده میشوند و مجرمین به عادت هم، ایجاد کارگاه های کشاورزی و صنعتی و غیره و آموزش شغل مناسب، به تدریج زمینه تنبلی و عاطل و باطل ماندن و زندگی طفیلی داشتن را از بین برده و شخص را برای یک زندگی شرافتمندانه و تأمین معاش از طریق کسب و کار مفید آماده می سازد. البته اصل قانونی بودن اقدامات تأمینی و عدم امکان اعمال این تدابیر قبل از وقوع جرم، مانع میشود که روش های اصلاحی و بازپروری مذکور در قوانین یاد شده را در مورد کسانی که دارای حالت خطرناک بوده اما هنوز جرمی مرتکب نشده اند اعمال نمود. با این که اصلاح و تربیت اشخاص مستعد برای ارتکاب جرم، اختصاصی به «مجرمین خطرناک» ندارد، اما به عنوان اقدام تأمینی و با ابزارهای قانونی آن، فقط همین دسته از دارندگان «حالت خطرناک» قابل اصلاح و تربیت و بازپروری است (صانعی، 1371، صص 189و297و35).
ب ـ پیشگیری از طریق معالجه و درمان
روش دیگر پیشگیری از تکرار جرم توسط مجرمین خطرناک، معالجه و درمان آنها است. با عنایت به این که یکی از مؤلفههای حالت خطرناک، وجود امراض روحی و روانی و بعضاً جسمانی است، از جمله در مورد مجانین و افراد مختل المشاعر که به علت نداشتن قوه تمیز و عدم کنترل اعمال و رفتار خود مرتکب جرم شدهاند، هم چنین معتادین به مواد مخدر و الکل که به دلیل اعتیاد، پس از اجرای مجازات هم به احتمال زیاد به مصرف این مواد روی خواهند آورد، باید به معالجه و درمان روانی و جسمانی آنها اقدام کرد و تا زمان بهبودی کامل روانی در مجانین و افراد مختل المشاعر و ترک اعتیاد در مورد معتادین به استعمال مواد مخدر و مشروبات، الکلی رها ساختن آنها به مصلحت اجتماع نبوده و زمینه وقوع جرایم بعدی را فراهم خواهد ساخت (رهامی، 1381: 11).
به هر حال، معالجه و درمان افراد روانی که مرتکب جرم گردیدهاند مناسبترین اقدام تأمینی در جهت پیشگیری از وقوع جرایم بعدی است، البته اگر شخص مذکور غیر قابل معالجه باشد در این صورت با نگهداری او در محل مناسب (بیمارستان مخصوص) میتوان جامعه را از خطرات ناشی از «حالت خطرناک» وی مصون نگه داشت.
ج ـ پیشگیری از طریق خنثی سازی و نظارت
طریقهی سوم پیشگیری از تکرار جرایم در اقدامات تأمینی، خنثی کردن زمینهی وقوع جرم و یا نظارت است. در بعضی موارد، صرف وجود یک شخص در یک محل یا شهر به دلایل مختلف خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و، زمینه تکرار جرم را فراهم میسازد، در این صورت باید برای پیشگیری از تکرار جرم وی را ممنوع از اقامت در آن محل یا شهر نمود. افرادی که حالت سردستگی چند نفر را در ارتکاب جرایم دارند و به دلیل نفوذ اجتماعی، سیاسی و اشخاص دیگر تحت تأثیر وی در ارتکاب جرایم قرار میگیرند و با تشویق و تحریک مردم، بدون این که خود مستقیماً وارد صحنه جرم شوند، زمینه ارتکاب جرم را از ناحیه ی دیگران فراهم می سازند، به صرف مجازات، مثلاً زندان یا شلاق و جریمه مالی، نه تنها ممکن است از اعمال خود دست بر ندارند، بلکه چه بسا، اعمال مجازات موجب جری تر شدن آنها نیز گردد. در این صورت جدا ساختن آنها از سایرین و مجبور ساختن به اقامت در منطقه دور دست راه مناسبی جهت ایجاد نظم و آرامش و جلوگیری از تکرار جرم است. مسئله تبعید مجرمین و خصوصاً افراد صاحب نفوذ و رؤسای قبایل و بزرگان فامیل از قدیم الایام مورد توجه بوده و در حقوق کیفری فرانسه با عنوان «رولگاسیون» مدتها به صورت تبعید به جزایر دوردست، مورد عمل واقع شده است. بستن محل، اخذ پروانه، نگهداری مجانین و افراد مختل المشاعر در تیمارستان، اخراج افراد خارجی، ضبط اشیای خطرناک، محروم کردن از حق قیمومت و نظارت، محرومیت از بعضی از حقوق اجتماعی مانند نمایندگی مجلس و وکالت دادگستری، از مصادیق بارز اقدامات تأمینی است که از طریق خنثی سازی، از تکرار جرایم بعدی جلوگیری میکند (ماده 12 قانون اقدامات تأمینی مصوب 1339؛ مواد 17، 19 و 62 مکرر قانون مجازات اسلامی).
نظارت بر اعمال و رفتار مجرم خطرناک نیز طریق دیگری است در جلوگیری از تکرار جرم که در اقدامات تأمینی و تربیتی می توان مصادیقی از آن را پیدا نمود (سمیر، 1416/1996، ص45)؛ از قبیل آن چه در ماده 6 لایحه قانونی اقدامات تأمینی آمده است: «دادگاه حق دارد در موقع صدور حکم آزادی مشروط بعضی تضییقات و یا کار در نزد کارفرمای معینی و غیره برای او قائل شود.» یا آن چه در بند 6 ماده 29 قانون مجازات اسلامی مقرر شده است: «معرفی خود در مدت های معین به شخص یا مقامی که دادستان تعیین میکند». هم چنین انتشار حکم در واقع موجب نوعی نظارت عمومی بر افعال و رفتار محکوم علیه خواهد بود، و در عین حال سبب می شود مردم از تماس با چنین مجرمی خوداری کنند (رهامی، 1381، صص 15ـ112).
نتیجه گیری
امروزه با توجه به افزایش آمار جرایم و استفاده از شیوههای نوین بزهکاری و عدم کارآیی واکنشهای کیفری، ضرورت به کارگیری اقدامات پیشگیرانه غیرکیفری در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. ازاین رو کاربرد پیشگیری دینی، اخلاقی، اجتماعی و وضعی که از جمله پیشگیریهای غیرکیفری به شمار میروند در بسیاری از جوامع با موفقیت همراه بوده است.
پیشگیری دینی (از طریق استفاده از آیات الهی) مجموعه اقدام های پیشگیرانه ای است که بر کلیه محیطهای پیرامون فرد در فرایند اخلاقی نقش داشته و در کارکردهای اجتماعی نقش مؤثری دارند. این روش پیشگیری از جرم با تمرکز بر آیات الهی و روش زندگی که قرآن به فرد آموزش میدهد سعی در بهبود وضعیت زندگی فرد و اجتماع دارد تا محیطی سالم و امن ایجاد نماید. و اجرای تدابیر پیشگیری از جرایم از طریق کتاب خدا در صورتی موفق و امکان پذیر است که جامعه مدنی و همه مردم در بره های پیشگیری مشارکت داشته و با رعایت موازین دینی و اخلاقی زمینه پیشگیری از جرایم را به وجود آورند و بدون شک قرآن به عنوان یک نجات دهنده و بره زندگی می تواند راهگشای خوبی جهت نظم و امنیت کشور باشد.
فهرست منابع
قرآن کریم.
[1] استادیار دانشگاه امام صادق(ع) (نویسنده مسئول) Email:azimzadeh@isuw.ac.ir
[2] استادیار دانشگاه آزاداسلامی واحد تهران شمال
1. «رفع عن امتى تسعه: الخطأ و النسیان، و ما اکرهوا علیه، و ما لا یطیقون، و ما لا یعلمون، و ما اضطروا الیه، و الحسد، و الطیره و التفکر فى الوسوسه فى الخلق ما لم ینطق بشفه».
2. «الناس فی سعه مالم یعلموا».
1. معیار «حالت خطرناک» در این قانون عبارت است از «تحریک مردم شهرها و دهات به ضدیت با یکدیگر به نحوی که موجبات سلب آسایش و اخلال در نظم و آرامش را عملاً فراهم سازد.» و همچنین «وادار کردن کشاورزان به تمرد و خودداری از دادن بهره یا امتناع از عمل کشت یا جلوگیری از ورود مالک به ملک یا به قسمتی که مانع انجام وظایف مأمورین دولت باشد.»
پيشگيرى از جرم از منظر قرآن
عبدالوهاب كريمى 1
چكيده
پیشگیری از جرم از قرآن
قرآن كريم براى پيشگيرى از جرم و خشكاندن علل و ريشههاى آن، مقرّرات بديعى را ارائه داده است كه شامل پيشگيرى اصلاحى، وضعى و كيفرى مىشود. بر اين اساس، تنها با يكى از اين شيوهها نمىتوان از وقوع جرم و انحراف و ناهنجارىهاى اجتماعى پيشگيرى كرد، بلكه بايد از هر سه روش در كنار هم، براى تحقق اين هدف بهره برد. از آنجا كه قرآن كتاب هدايت و انسانسازى است، علاوه بر اينكه استفاده از ساير انواع پيشگيرى را امرى بايسته و ضرورى مىداند، بر پيشگيرى اصلاحى و بازسازى شخصيت مجرمان تأكيد خاصى دارد.
اين نوشتار با هدف بررسى و تبيين ديدگاه قرآن در زمينه پيشگيرى از جرم و با رويكرد نظرى و تحليلى به موضوع مورد بحث مىپردازد. از جمله يافتهاى مهم اين تحقيق، اثبات جامعيت و فراگير بودن شيوه پيشگيرى موردنظر قرآن كريم است.
كليدواژهها: پيشگيرى اصلاحى، پيشگيرى كيفرى، پيشگيرى وضعى، اعتقادات دينى، جرم و مجرم.
مقدّمه
پيشگيرى از جرم كه مؤثرترين و بهترين راه مبارزه با رفتار كجروانه و ناهنجارىهاى اجتماعى است، جايگاه والا و ارزشمندى در سياست جنايى كشورها دارد. از ديدگاه علمى، جلوگيرى از بروز هر مفسده و معضل اجتماعى و فردى، بهترين شيوه مبارزه با آن است. اين مهم، از نظر اقتصادى نيز باصرفه است؛ چراكه نيرو و مدت زمان زيادى در مسير مبارزه با آن به هدر نمىرود.
پيشگيرى از جرم طبق تعريف «لايحه پيشگيرى» عبارت است از: «پيشبينى، شناسايى و ارزيابى خطر وقوع جرم و اتخاذ تدابير و اقدامات لازم براى از بين بردن يا كاهش آن.» در طول قرون متمادى، اتخاذ چنين تدابير و اقدامات به منظور حفظ حقوق فردى و اجتماعى و تأمين امنيت همهجانبه افراد، توجه دانشمندان علوم مختلف و سياستمداران را به خود معطوف داشته است. ديدگاههاى مختلف و احيانا متضادى در اين مقوله ابراز گرديده و بر اساس آنها تدابير پيشگيرانه و اقدامات متعددى اتخاذ شده است.
اما هيچكدام از اين شيوهها و تدابير نتوانستند جلوى رشد فزاينده جرايم را بگيرند و تمامى آنها در ميدان آزمون و خطا با شكست و ناكامى قطعى مواجه شدند و در مقابل، هر روز شاهد شيوع افسار گيسخته جرايم و ناامنى مىباشيم.
شكست تمامى اين راهحلهاى بشرى اين حقيقت را به وضوح به اثبات مىرساند كه بشر با اتكاى صرف به عقل خود، بدون استمداد از آموزههاى وحيانى، نمىتواند بره جامعى را براى پيشگيرى تدوين و بر طبق آن با ناهنجارىها و كجروىها مبارزه كند. از اينرو، ضرورى است كه به منظور پيشگيرى از جرايم و شيوع و گسترش آنها از آموزههاى قرآنى استفاده كرد. قرآن در اين زمينه شيوههاى متعددى را (نظير پيشگيرى اصلاحى، كيفرى و وضعى) معرفى كرده است كه هريك از آنها بخشى از راهحل فراگير و راهبردى قرآن را در مبارزه با جرايم تشكيل مىدهد و همه آنها مكمل يكديگرند. جرمشناسان معروف نيز در سالهاى اخير پس از نظريهپردازىهاى متعدد، به اين نتيجه رسيدهاند كه هيچيك از انواع پيشگيرى به تنهايى كارايى لازم را ندارد، بلكه هر سه در كنار هم يك سياست جنايى كامل را در امر پيشگيرى از جرم تشكيل مىدهند.
اهميت و لزوم بررسى اين موضوع از ديدگاه متقنترين منبع دينى ما، يعنى قرآن، بر كسى پوشيده نيست تا روشن شود كه اين كتاب آسمانى براى اين بزرگترين معضل اجتماعى انسانها در طول تاريخ چه راهكارها و رهنمودهايى ارائه داده است.
مقاله حاضر، عمدتا بخشى از آيات مربوط به اين موضوع را (از آيه 75 سوره «كهف» تا آيه 2 سوره «نور») مورد مطالعه و بررسى قرار داده است. البته فقط به آياتى استناد شده است كه دلالت روشن بر انواع پيشگيرى داشتهاند.
درباره پيشگيرى از جرم از ديدگاه قرآن، مقالات متعدد و ارزشمندى به رشته تحرير درآمده است. ولى هريك از اين آثار از جنبه و زاويه خاصى اين موضوع را مورد بررسى و تحقيق قرار داده و عمدتا بخشى از آموزههاى پيشگيرى قران را به بحث گذاشتهاند. اين مقاله در عين اختصار درصدد توضيح و تبيين اين ايده برآمده است كه اين كتاب الهى راهحل جامع و كاملى را براى رفع اين معضل ديرينه جامعه بشرى ارائه داده است. در صورت عملى شدن اين روش، اين مشكل براى هميشه برطرف خواهد شد.
پيشگيرى فراگير
از جمله برههاى جامع قرآن كريم، راهكارها و آموزههايى است كه براى پيشگيرى از جرايم و خشكاندن علل و عوامل آن و تأمين امنيت جامعه فراروى جامعه انسانى قرار داده است؛ برهاى كه در نوع خود بىنظير مىباشد. قرآن كريم با بره اصلاحى، مانع از تصميم قطعى مجرم به ارتكاب جرم و ورود او به زندگى مجرمانه مىگردد. همچنين با راهنمايىهاى معقولانه و زيركانه، جرم را در مرحله عملياتى و اقدام، خنثا و متوقف مىسازد. نيز با دستور به مجازات مجرمان و ضمانت اجراى كيفرى و ارعاب ناشى از آن، به پيشگيرى كيفرى از جرم مىپردازد.
هنگامى يك بره پيشگيرى كامل، فراگير و واقعبينانه است كه براى تمامى مراحل و زمينههاى ارتكاب جرم طراحى و اجرا شود و در همه آنها وظيفه بازدارندگى را به نحو شايسته انجام دهد. بر اساس تحليل روانشناسانه، معمولاً افراد مراحل زير را در هنگام ارتكاب جرم طى مىكنند: اولاً، آگاهانه و بر اساس اراده و اختيار به منظور جلب منفعت مادى و دفع ضرر، تصميم به ارتكاب جرم مىگيرند؛ و ممكن است زمينهساز چنين اقدامى، عوامل پنهان و آشكار مختلف اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى باشد. ثانيا، در هنگام اجراى اين تصميم، سعى مىكنند ضمن كسب سود، از ضررهاى ناشى از اقدام مجرمانه (نظير دستگيرى، آبروريزى، تحقير و مجازات) نيز مصون بمانند. ثالثا، اهداف و آماج سهلالوصول و بدون حافظت مؤثر را به عنوان طعمه برمىگزينند. بنابراين، براى هر فرد در هنگام ارتكاب جرم و عملى كردن آن، عوامل زير تعيينكننده است: محاسبه و تضمين سود، احتراز از خطرات و عوارض منفى ارتكاب جرم و فقدان مانع و رادع مؤثر، وجود يك آماج مستعد (بزه ديده)، اعم از انسان و اشيا. هيچ عاقلى بدون در نظر گرفتن اين عوامل دست به ارتكاب جرم نمىزند. 2
قرآن كريم با طراحى يك سياست فراگير، با همه اين مراحل و عوامل به مبارزه برخاسته است؛ با پيشگيرى اصلاحى، تعليم و تربيت فردى و اجتماعى بر اساس آموزههاى وحيانى و تقويت جنبههاى معنوى و رفع فقر و ايجاد تعهدات مذهبى و حل مشكلات اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، درصدد تأثيرگذارى در مرحله تصميمگيرى افراد است تا آنان با اتخاذ تصميمهاى غلط و ناروا وارد دنياى جرم و جنايت و خلافكارى نشوند. در صورتى كه شيوههاى مرحله اول مؤثر واقع نشود و فرد تصميم قاطع به ارتكاب جرم بگيرد، قرآن با راهنمايى به استفاده از پيشگيرى وضعى از طريق كاهش فرصتها و دستاوردها و موقعيتهاى ارتكاب جرم و سلب ابزار و آلات آن و افزايش ميزان خطر دستگيرى و حفاظت از آماج جرم، وقوع جرم را ممتنع و خنثا مىنمايد يا حداقل كاهش مىدهد. مطابق اين شيوه، بايد وضعيتى ايجاد شود كه تحقق عمل مجرمانه دشوار و پرخطر يا مكن گردد. 3 نيز با دستور به مجازات مجرمان و ايجاد رعب در بين همه آنانى كه مستعد ارتكاب جرم هستند، ما را به پيشگيرى كيفرى رهنمون كرده است.
قرآن كريم براى پيشگيرى از جرم، برخلاف مكتب تحققى و پوزيتيويستى، تنها به اصلاح مجرم و رفع زمينههاى فردى و اجتماعى گرايشهاى مجرمانه، بسنده نكرده است و نيز همانند مكاتب سزادهى تنها پيشگيرى كيفرى و مجازات مجرم را توصيه نكرده است، بلكه سياست پيشگيرى فراگير و واقعبينانهاى را در اين زمينه ارائه داده است. و اين همان ديدگاه و نتيجهاى است كه امروز جرمشناسان و حقوقدانان پس از سالها بحث و جدل بدان دست يافتهاند و رسما اعلام كردهاند كه براى مبارزه با جرايم بايد از همه روشهاى پيشگيرى در كنار هم استفاده كرد و همه آنها مكمل يكديگرند. 4
اينك هر سه نوع اين پيشگيرى را بر اساس آيات قرآن به طور خلاصه مورد بررسى قرار مىدهيم:
1. پيشگيرى اصلاحى
در پيشگيرى اصلاحى سعى بر اين است كه با تعليم و تربيت صحيح افراد، رشد و تعالى فكرى و فرهنگى جامعه، شناخت علل و زمينههاى اجتماعى ارتكاب جرم و برطرف كردن آنها، از شكلگيرى تمايلات مجرمانه در افراد جلوگيرى شود. همچنين با انجام اصلاحات فردى و اجتماعى و رفع مشكلات آحاد جامعه (نظير فقر و بيكارى) و تأمين نيازهاى حياتى و تقويت نهادهاى اجتماعى (همانند خانواده و مدرسه) و ترويج اخلاق و ارزشهاى انسانى، مانع از كشيده شدن افراد به زندگى مجرمانه گردد.
قرآن كريم بيش از همه، به اصلاح و تربيت افراد و سوق دادن آنان به اخلاق و كارهاى نيك و جلوگيرى انسانها از ارتكاب جرم و گناه، اهتمام ورزيده است تا جايى كه رسالت اصلى اين كتاب آسمانى را هدايت و اصلاح جامعه انسانى قلمداد كرده است. اصلىترين و مهمترين آموزه قرآن براى پيشگيرى از جرايم و ناهنجارىهاى اجتماعى، آموزههاى تربيتى و اصلاحى است، به گونهاى كه آموزهها و شيوههاى ديگر (نظير پيشگيرى كيفرى و وضعى) امر فرعى در فرايند مبارزه با جرم محسوب مىشوند. در ذيل، به برخى از آموزههاى تربيتى و اصلاحى قرآن اشاره مىشود:
الف. دينباورى و پرورش روحيه ديندارى
آموزهها و باورهاى دينى و ترويج و تقويت آنها علاوه بر اينكه رشد و تعالى روحى و معنوى انسان را تضمين مىنمايد و او را به هدف والايى كه براى آن خلق شده نزديك مىكند، نقش خارقالعادهاى در كاهش و پيشگيرى از وقوع جرم و انصراف درونى انسان از اعمال مجرمانه و تبهكارانه دارد و حتى افراد را از دست زدن به اعمالى كه دون شأن و منزلت انسانى آنهاست باز مىدارد. هرقدر عمق اين باورها در وجود انسان بيشتر باشد به همان ميزان تأثيرگذارى آنها بر رفتار انسان بيشتر خواهد بود. در مقابل، منشأ بسيارى از جرايم و گناهان، فقدان يا ضعف ديندارى افراد مىباشد. از اينرو، متوليان فرهنگى و مذهبى براى تقويت هرچه بيشتر اعتقادات و ايمان مذهبى و جلوگيرى از ضعف و افول آنها، بايد تدابير و اقداماتى را اتخاذ نمايند. منابع دينى ما، بخصوص قرآن، به معرفى حقايقى پرداختهاند كه هم از بعد علمى و يقينى در اصلاح رفتار ما تأثير اساسى دارد و از انحراف و كژروى انسان پيشگيرى مىكند و هم از بعد ايمانى و اعتقادى در رفتار و اعمال ما تأثير ژرف و عميقى دارد. در ذيل، به مهمترين آنها اشاره مىشود:
1. علم و يقين به حقايق و معارف: از بعد علمى، قرآن كريم حقايقى نظير وجود خدا را با آن اوصاف و ويژگىها، معاد و پاداش و كيفر بر طبق اعمال خوب و بد انسان و معرفى كرده است كه هر انسان مسلمانى ملزم است به اين حقايق و معارف بر اساس ادلّه عقلى متقن، علم و يقين پيدا كند؛ سپس نسبت به آنها ايمان و باور عميق داشته باشد. اين علم و يقين در اصلاح رفتار و پيشگيرى او از انحراف و ارتكاب گناهان تأثير بسزايى دارد؛ زيرا يكى از عواملى كه در رفتار ما نقش تعيينكننده دارد، علم و آگاهى درست است. در واقع، اين بينش ماست كه به گرايشها و رفتارهاى ما جهت مىدهد. نوع انتخاب هر كس در هر زمينهاى، بستگى تام به ميزان بينش و آگاهى او دارد. به همين دليل، قرآن دستور مىدهد كه تنها از علم و يقين پيروى كنيد: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»(اسراء: 36)؛ هرگز از چيزى كه به آن علم ندارى پيروى مكن. اين كتاب آسمانى بر اصلاح بينشها و نگرشها تأكيد فراوانى كرده و از انسانها خواسته است كه گزينشهايشان مبتنى بر علم و آگاهى درست باشد نه از روى تقليد، 5 تعصب، 6 لجاجت، ظن و گمان، 7 ميلها و هواهاى نفسانى. قرآن كريم گرايشهاى مقلّدانه، متعصبانه و لجوجانه را به شدت مورد نكوهش قرار داده است.
2. اعتقاد به علم حدود الهى: يكى از مهمترين اعتقادات بازدارنده از ارتكاب گناهان و جرايم، علم و آگاهى حدود خداوند به همه موجودات و از جمله انسان و اعمال و رفتار اوست. از نظر قرآن، همه موجودات در محضر خداوند قرار دارند: «إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدا» (نساء: 33)؛ خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است. هيچ چيزى در آسمان و زمين بر خدا مخفى و پنهان نيست: «إِنَّ اللّهَ لاَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء.» (آلعمران: 5) خداوند همه چيز را مىبيند و تحت اشراف علمى او مىباشد «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» (علق: 14)؛ آيا او نمىداند كه خداوند همه اعمال او را مىبيند؟ خداوند حتى از مخفىترين مخفىها نيز آگاه است: «وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى» (طه: 7)؛ اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى) او پنهانىها و حتى پنهانتر از آن را نيز مىداند. انسان نيز به عنوان جزئى از عالم هستى تحت نظارت و احاطه علمى خداى متعال قرار دارد. علاوه بر اعمال و رفتار ظاهرى انسان، افكار، نيات، خطورات قلبى و حديث نفسى او نيز براى خداوند معلوم و مشهود است: «وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ» (انعام: 3)؛ اوست خداوند در آسمانها و در زمين، پنهان و آشكار شما را مىداند و از آنچه (انجام مىدهيد و) به دست مىآوريد با خبر است. نيز مىفرمايد: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» (ق: 16)؛ ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم. «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»(حديد:4)؛ و او با شماست هر جا كه باشيد و خداوند نسبت به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
ايمان و اعتقاد به اين آموزهها موجب مىشود كه انسان هميشه خود را تحت احاطه علمى بىپايان و نظارت دقيق خداوند متعال بداند و نه تنها در ظاهر از كژروىها و اعمال ناپسند خوددارى كند، بلكه در باطن نيز افكار ناپسند و نيات شوم را به دل راه ندهد. از آنرو كه اعمال و رفتار انسان تبلور افكار و مقاصد اوست، طبيعى است كه با كنترل افكار و انديشهها، رفتار انسان نيز اصلاح، و ريشه انحراف و ناهنجارىها از بن قطع خواهد شد، 8 مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعا در دل او رسوخ كرده و به صورت يك باور قطعى رسيده باشد. 9 در حديثى از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىخوانيم: «برترين مرحله ايمان انسان اين است كه بداند هر جا باشد خدا با اوست.» 1 در روايتى ديگر آمده است: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك»؛ 11 خدا را آنچنان عبادت كن كه گويى او را مىبينى و اگر تو او را نمىبينى، او تو را به خوبى مىبيند.
امام موسى كاظم عليهالسلام نيز به يكى از فرزندان خود مىفرمايد: «فرزند عزيزم، بپرهيز از اينكه خداوند تو را در حال ارتكاب معصيتى ببيند كه از آن منعت كرده است، و بپرهيز از اينكه خداى تعالى تو را در مقام طاعتى كه به آن مأمورت ساخته است نيابد.» 12
3. ايمان و التزام عملى به توحيد در عبادت: از نظر اسلام، مؤمن و موحّد واقعى كسى است كه علاوه بر اعتقاد راسخ به توحيد ذاتى، صفاتى و افعالى، به توحيد در عبادت و اطاعت خدا نيز ملتزم و پايبند باشد. تا انسان همه مراحل توحيد را طى نكند، مؤمن و موحّد واقعى محسوب نمىشود. 13 مفهوم توحيد در عبادت اين است كه انسان اولاً، تنها خداوند را مورد پرستش، تقديس و تنزيه قرار دهد؛ در غير اين صورت، از جرگه اهل توحيد و حوزه اسلام خارج خواهد بود. و ثانيا، بايد در تمام امور زندگى مطيع و تسليم محض در مقابل خداوند باشد. 14
«وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَـها وَاحِدا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ»(توبه: 31)؛ پيروى از شيطان، 15 و هواى نفس 16 با روح عبوديت و بندگى منافات دارد و همچنين فرمانبرى و اطاعت بدون قيد و شرط از افراد ديگر جايز نيست. قرآن در مذمّت اهل كتاب مىفرمايد: «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابا مِن دُونِ اللّهِ.»(توبه: 31)
طبيعى است وقتى انسان در مقام عمل، موحّد واقعى و مطيع اوامر و نواهى الهى باشد، از ارتكاب جرايم كه به شدت با مقام عبوديت او تنافى دارد و مورد نهى خداست، خوددارى مىكند و در ميدان تلاش و مسابقه به منظور دستيابى به مقام قرب الهى، به سوى نيكىها و اعمال پسنديده مىرود و به مرحلهاى از رشد و تعالى معنوى مىرسد كه هرگز تمايل به ارتكاب گناه و جرايم در او پديد نمىآيد.
4. ايمان به معاد و دادگاه عدل الهى: يقين به قيامت و روز جزا نقش مهمى در پيشگيرى و كاهش جرايم و مفاسد دارد؛ زيرا انسان از نظر خواست طبيعى و فطرى منفعتخواه، و از ضرر و زيان خويش به شدت متنفر و گريزان است. جلب منفعت و دفع ضرر، اعم از مادى و معنوى، در تمام ادوار زندگى محور فعاليتهاى او را تشكيل مىدهد. انسان عاقل هيچگاه آگاهانه دست به كارى نمىزند كه صد درصد به ضرر او باشد. 17
بر اين اساس، كسى كه به وجود خدا و دادگاه عدل الهى علم و ايمان دارد، مىداند كه ارتكاب جرايم، قانونشكنى، تعدّى به حقوق ديگران و عدم پاىبندى به اخلاق و ارزشهاى انسانى به دليل عذابها و شكنجههاى طاقتفرساى اخروى، «ضرر محض» است و بلكه زيان و خسران بالاتر از آن تصور نمىشود. شدت عذاب به گونهاى است كه طبق آيات صريح قرآن، گنهكار دوست مىدارد عزيزترين عزيزان خويش، يعنى فرزندان، همسر، برادر، فاميل و قبيلهاش كه همواره از او حمايت مىكردند، بلكه تمام كسانى را كه در روى زمين هستند فدا كند تا مايه نجات او در برابر آن عذاب هولناك گردد: «يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعا ثُمَّ يُنجِيهِ.» (معارج: 11ـ14) عذاب الهى آنچنان وحشتناك و هولانگيز است كه ظالمان حاضرند بزرگترين رشوهاى را كه مىتوان تصور كرد، براى رهايى از آن پرداخت كنند اما كسى از آنها نمىپذيرد: 18 «وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ.» (يونس: 54) دو آيه اول سوره «حج» مقدّمات هولانگير و وحشتناك قيامت و زلزله عظيم رستاخيز را به تصوير كشيده و عموم مردم را بدون استثنا مورد خطاب قرار داده و به آنها هشدار مىدهد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ» (حج: 2)؛ اى مردم، از پروردگارتان بترسيد، و پرهيزگارى پيشه كنيد كه زلزله رستاخيز، جريان مهم و عظيمى است. روزى كه زلزله رستاخيز را مشاهده كنيد آنچنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مىگيرد كه مادران شيرده از كودك شيرخوارشان غافل مىشوند و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنين خود را سقط مىكند. مردم را به صورت مستان مىبينى، در حالى كه مست نيستند؛ ولى عذاب خدا شديد است كه اينچنين هول و وحشت به دلها افكنده و انسانها را از خود بىخود ساخته است.
طبق اين آيه، راه نجات از عذابهاى وحشتناك و خطرهاى عظيم قيامت، تقوا و پرهيزگارى است؛ زيرا ياد قيامت، موجب ايجاد نيروى بازدارنده از انحراف و كژروىها مىگردد. علاقه و محبت مادر شيرده نسبت به نوزاد، از قوىترين علاقهها وجذابيتهاست. خداوند براى بيان شدت سختى قيامت، به قطع اين رابطه نيرومند مثال زده است، وگرنه در قيامت، هيچ مادر باردار يا شيردهى وجود ندارد. حوادث سخت قيامت، هم عاطفه را مىگيرد «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ» و هم عقل را: «تَرَى النَّاسَ سُكَارَى». 19 بنابراين، اين مستى به اين دليل است كه از شدت ترس از عذاب الهى دچار دهشت و حيرت شدهاند و در نتيجه، عقلهايشان را از دست دادهاند. 2
بدون ترديد، اعتقاد راسخ به اين آموزهها بزرگترين سد را در برابر هرگونه ظلم و تعدى و تجاوز به حقوق ديگران ايجاد مىكند. منافع زودگذر و زوالپذيرى كه انسان از طريق تجاوز به حقوق ديگران كسب مىكند، در مقايسه با ميزان سختى و شدتى كه در برابر آن قرار داده شده، به قدرى حقير و ناچيز است كه هيج انسان عاقل و دورانديشى حاضر به چنين معامله زيانبارى نخواهد شد.
پیشگیری از جرم از قرآن
و از آن طرف، يقين دارد كه انجام كار نيك و رعايت مسئوليت و التزام به اخلاق و قانون به دليل پاداشهاى ابدى اخروى «سود و فايده محض»، آن هم از نوع والاترين و پايدارترينش را براى او به دنبال دارد؛ از اينرو، با تمام وجود سعى مىكند كه ملتزم به آنها باشد.
قرآن نيز طبق اين اصل روانشناسى مىفرمايد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» (فصلت: 46)؛ هر كسى عمل صالحى انجام دهد نفعش براى خود اوست، و هر كسى بدى كند به خويشتن بدى كرده، و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم و ستم نمىكند. همچنين در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء: 7)؛ اگر نيكى كنيد به خود نيكى كردهايد و اگر بدى كنيد به خود بدى كردهايد.
قرآن براى ترغيب افراد به كارهاى نيك و اجتناب آنان از گناهان و جرايم، آموزهها و تعاليم خود را كاملاً هماهنگ با اين خواست فطرى انسان كرده است. هنگامى كه جرايم و گناهان را معرفى مىكند بلافاصله متذكر عذابهاى وحشتناك و ضررهاى اخروى آنها مىشود و بعكس، در كنار اعمال صالح، پاداشهاى عظيم اخروى آنها را بازگو مىكند. براى نمونه، در ذيل به چند آيه در اين زمينه اشاره مىشود:
ـ «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدا وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدا» (مريم: 85ـ86)؛ پرهيزگاران را دستهجمعى با عزت و احترام به سوى خداوند رحمان، به سوى بهشت و پاداشهاى او راهنمايى مىكنيم. در مقابل، مجرمان را در حالى كه تشنهكامند به سوى جهنم مىرانيم.
ـ «قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابا نُكْرا» (كهف: 87)؛ [ذوالقرنين] گفت: اما كسى را كه ستم كرده است (يعنى مشرك بوده و يا مسير فساد و عصيان در پيش گرفته است) مجازات خواهيم كرد. سپس به سوى پروردگارش بازمىگردد و خداوند او را به صورت بىسابقهاى كه گمان نمىكند عذاب خواهد كرد. 21
ـ «وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى»(كهف: 88)؛ و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداش نيكو خواهد داشت.
ـ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» (كهف: 17)؛ كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترين و برترين باغهاى بهشت منزلگاهشان است. 22 و از آنرو كه كمال يك نعمت در صورتى خواهد بود كه دست زوال به دامن آن دراز نشود، بلافاصله اضافه مىكند: «خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً»؛ آنها جاودانه در اين باغهاى بهشت خواهند ماند. و با اينكه طبع مشكلپسند و تحولطلب انسان دايم تقاضاى دگرگونى و تنوع و تحول مىكند، اما ساكنان فردوس هرگز تقاضاى نقل مكان و تحول از آن نخواهند كرد. 23
ـ «إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ»(حج: 14)؛ خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه نهرها زير درختانش جارى است. خدا هر چه را اراده كند، انجام مىدهد.
ـ «فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» (حج: 5)؛ بگو: اى مردم، من تنها براى شما انذاركننده آشكارى هستم. كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش خدا و روزى پر ارزشى در انتظار آنها است.
در سوره «طه» در مورد پاداش نيكوكاران و عذاب بدكاران چنين مىگويد: «إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِما فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى» (طه: 74)؛ هر كس بىايمان و گنهكار در محضر پروردگار در قيامت بيايد آتش سوزان دوزخ براى اوست. مصيبت بزرگ او در دوزخ اين است كه نه مىميرد و نه زنده مىشود. «لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى»، بلكه دايم در ميان مرگ و زندگى دست و پا مىزند؛ حياتى كه از مرگ تلختر و مشقّتبارتر است. و هر كس در آن محضر بزرگ، با ايمان و عمل صالح وارد شود، درجات عالى در انتظار اوست. «وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى» (طه: 75)؛ بهشتهاى جاويدانى كه نهرها از زير درختانش جارى است، و جاودانه در آن خواهند ماند: «جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا.» و اين است پاداش كسى كه با ايمان و اطاعت پروردگار خود را پاك و پاكيزه كند: «وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى.» (طه: 76)
در واقع، قرآن آموزههاى تربيتى خود را بر دو اصل اساسى «بشارت» و «انذار» يا «تشويق» و «تهديد» مبتنى كرده است. انسان بايد در برابر انجام كار نيك تشويق شود، و در برابر كار بد كيفر بيند تا انگيزه بيشترى براى پيمودن مسير اول و گام نگذاردن در مسير دوم پيدا كند.
تشويق به تنهايى براى تربيت و اصلاح فرد و جامعه كافى نيست؛ زيرا انسان در اين صورت، مطمئن است انجام گناه براى او خطرى ندارد. ترس و تهديد تنها نيز موجب از بين رفتن انگيزه و علاقه افراد نسبت به انجام كارهاى مثبت مىشود.
كسانى كه تصور مىكنند تشويق تنها براى تربيت انسان كافى است، و بايد تنبيه و تهديد و كيفر را بكلى كنار گذاشت، سخت در اشتباهند. افرادى هم كه پايه تربيت را تنها بر ترس و تهديد مىگذارند و از جنبههاى تشويقى غافلند، در گمراهى و بىخبرى به سر مىبرند.
هر دو گروه مزبور در شناخت انسان در اشتباهند؛ چراكه توجه ندارند انسان مجموعهاى است از بيم و اميد؛ هم حبّ ذات و علاقه به حيات دارد و هم نفرت از فنا و نيستى؛ يعنى تركيبى است از جلب منفعت و دفع ضرر. آيا انسانى كه ابعاد روحش را اين دو تشكيل مىدهد ممكن است پايه تربيتش تنها روى يك قسمت باشد؟
تعادل ميان اين دو لازم است. اگر تشويق و اميد از حد بگذرد باعث جرئت و غفلت مىشود و اگر بيم و انذار بيش از اندازه باشد نتيجهاش يأس و نوميدى و خاموش شدن شعلههاى عشق و تحرك است. به همين دليل است كه در آيات قرآن، «نذير» و «بشير» يا «انذار» و «بشارت» در كنار هم آمده است. 24
اثراتى كه ايمان به زندگى پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشويق افراد به رعايت اصول و ارزشهاى انسانى داشته باشد به مراتب بيش از اثرات دادگاهها و كيفرهاى معمولى است؛ چراكه مشخصات دادگاه رستاخيز با دادگاههاى معمولى بسيار متفاوت است. قرآن درباره خصوصيات دادگاه روز جزا مىفرمايد: «وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ»(انبياء:47)؛ ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت نصب مىكنيم. به هيچكس در آنجا كمترين ظلم و ستمى نمىشود. اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل كار نيك و بدى باشد، ما آن را حاضر مىسازيم و مورد سنجش قرار مىدهيم و همين قدر كافى است كه ما حسابگر اعمال بندگان باشيم.
در آن دادگاه، نه تجديدنظر و نه زر و زور و پارتى وجود دارد كه مجريان عدالت را از حق منحرف كند و نه ارائه مدارك دروغين در آن فايدهاى دارد؛ چون همه چيز از جمله خود اعضا و جوارح و اعمال و افكار انسان جان مىگيرند و به زبان مىآيند، اعمال كوچك و بزرگ انسان را بازگو مىكنند، اطراف هر كسى را اعمال تجسّميافتهاش احاطه مىكند و به صورت نعم بهشتى و عذاب جهنمى درمىآيد. 25 قرآن كريم مىفرمايد: «وَاتَّقُواْ يَوْما لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ» (بقره: 48)؛ از روزى بپرهيزيد كه هيچ كس به جاى ديگرى جزا داده نمىشود و نه شفاعتى از او پذيرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه كسى به يارى او مىآيد.
اعمال مجرمانه و گناهان انسان، با ايمان به خدا و آخرت نسبت معكوس دارند؛ يعنى به هر نسبت كه ايمان قوىتر باشد گناه كمتر است. حتى از برخى تعبيرات استفاده مىشود كه انسان اگر گمانى به وجود قيامت داشته باشد نيز از انجام بسيارى از اعمال خلاف خوددارى مىكند، 26 چنانكه درباره كمفروشان مىفرمايد: «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ»(مطففين: 4و5)؛ آيا آنها گمان نمىكنند كه براى روز بزرگى مبعوث مىشوند؟
ب. ترويج اخلاق و ارزشهاى انسانى
منابع دينى ما داراى غنىترين و والاترين اصول و ارزشهاى اخلاقى است كه نمونههاى آن را در هيچ مكتب ديگرى نمىتوان يافت. هيچ دين و مكتبى به اندازه اسلام به معرفى حقايق اخلاقى نپرداخته و به نقش والاى اخلاق در تعالى روحى و معنوى انسان تأكيد نكرده است. اسلام نهايت سعى خود را در ترويج، گسترش و نهادينه كردن اخلاق و ارزشهاى انسانى و زدودن رذايل و صفات مذموم اخلاقى نموده است. هدف اصلى اسلام از اين كار در درجه اول، دستيابى افراد به تعالى روحى و معنوى و در درجه دوم، حل مشكلات و تنظيم روابط اجتماعى آنان است. طبيعى است اگر افراد جامعهاى خود را به ارزشها و كمالات اخلاقى بيارايند، نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نمىكنند و مرتكب جرم و جنايت نمىشوند، بلكه از اموال و امكانات شخصى خود نيز در راه احسان، نيكى، ايثار، انفاق، خدمت به مردم، صدقه و در جهت رفع مشكلات و گرفتارى ديگران بهره مىگيرند. حاكميت اين فرهنگ و ارزشهاى اخلاقى در يك جامعه سرمايه گرانبها و پشتوانهاى غنى و مطمئن است كه افراد آن را از بسيارى از كجروىها و انحرافات فكرى و عملى مصون مىدارد.
بعكس، اگر در جامعهاى به جاى كمالات و ارزشهاى مثبت اخلاقى، رذايل و صفات مذموم و منفى اخلاقى، نظير خودخواهى، شهوترانى، منفعتطلبى، حرص و طمع، دنياپرستى و، رشد و گسترش يابد، آمار جرايم و جنايات به گونه وحشتناكى سير صعودى پيدا خواهد كرد. تأثير صفات منفى اخلاقى در پيدايش و رشد و گسترش جرايم بسيار روشن است. مثلاً يكى از دلايل عمده ارتكاب جرايم مالى، حرص و طمع بسيار است كه باعث به وجود آمدن جرايمى از قبيل كلاهبردارى، سرقت، خيانت در امانت، غصب و مىشود. امام على عليهالسلام سرچشمه بسيارى ار شرارتها و تبهكارىها را رذايل اخلاقى مىداند: «سِلَاحُ الشَّرِّ الْحِقْدُ»؛ 27 كينهتوزى سلاح شرارت است. نيز مىفرمايد: «سَبَبُ الْفِتَنِ الْحِقْدُ»؛ 28 كينهتوزى علت فتنههاست. آن حضرت همچنين حرص و آز را موجب بسيارى از نابهنجارىها مىداند: «الْحِرْصُ مُوقِعٌ فِى كَثِيرِ الْعُيُوبِ (كَبِيرِ الذُّنُوبِ).» 29
در اينجا به تناسب آيات مورد بحث، تنها به دو نمونه از ارزشهاى اخلاقى كه نقش مؤثرى در پيشگيرى از جرايم دارد اشاره مىشود:
1. تقوا عامل بازدارنده از جرم: در آيات متعدد قرآن، از تقوا به عنوان مهمترين ارزش اخلاقى ياد شده است كه انسان را به انجام وظايف خود و اجتناب از گناهان و جرايم ملزم مىكند. كسى كه متصف به اين صفت والا و گرانبها باشد همواره دامنش از آلودگىها پاك خواهد بود.
تقوا در اصل از ماده «وقايه» به معناى نگهدارى يا خويشتندارى است و در اصطلاح آيات و روايات، به معناى نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات و ارتكاب جرم و گناه حفظ مىكند. در مقابل، بىتقوايى همان تسليم شدن در برابر شهوات سركش و از بين رفتن هرگونه كنترل بر آنهاست در واقع، تقوا همان احساس مسئوليت و تعهدى است كه به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاكم مىشود و او را از «فجور» و گناه بازمىدارد و به نيكى و پاكى و عدالت دعوت مىكند.
افراد پاكدامن، با احساس احتمال گناه به خود مىلرزند و به خدا پناه مىبرند. براى مثال، هنگامى كه جبرئيل در خلوتگاه حضرت مريم وارد شد و وى خيال كرد او انسانى است كه به قصد سوء آنجا آمده، براى اينكه او را از اين قصد سوء باز دارد، روى اين صفت والاى انسانى و عامل پاكدامنى و بازدارنده از جرم و گناه انگشت گذاشت؛ صفتى كه هر انسانى از نفى آن كراهت دارد و اعتراف به نداشتن آن، براى او بسيار گران است. 3
«قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّا»(مريم:18)؛ گفت: من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، اگر تقوا دارى (از من دور شو). 31
2. توبه و باز اجتماعى نمودن بزهكار: يكى ديگر از ارزشهاى اخلاقى كه نقش مهمى در اصلاح و بازپروى مجرمان دارد و آنان را از كشيده شدن مجدد به سوى جاذبههاى گناهان و جرايم باز مىدارد، توبه است. طبق اين ارزش والاى اخلاقى، راه اصلاح و بازگشت همواره براى همه گناهكاران باز است و انسان خطاكار در تحت هيچ شرايطى نبايد از لطف و رحمت بيكران الهى مأيوس شود. بر اساس روايات، يأس از رحمت خدا، از گناهان كبيره قلمداد شده است. 32
قرآن كريم نيز مىفرمايد: «وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»(يوسف:87)؛ از رحمت الهى هيچگاه مأيوس نشويد؛ چراكه تنها كافران بىايمان از رحمت خدا مأيوس مىشوند. بنابراين، اگر انسان در تمام عمرش كوچكترين عمل مثبتى در پروندهاش وجود نداشته باشد، و بزرگترين جرايم را نيز مرتكب شده باشد، باز هم نبايد از عفو و مهربانى خدا نااميد باشد.
قرآن كريم در آيات متعدد با توسل به تشويق و تهديد و انذار، نهايت سعى و تلاش را كرده است تا مجرمان و گناهكاران از مسير غلطى كه در پيش گرفتهاند بازگردند و راه اصلاح و توبه را در پيش گيرند. از جمله، در سوره «طه» مىفرمايد: «وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا ثُمَّ اهْتَدَى» (طه: 82)؛ من كسانى را كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت يابند مىآمرزم. با توجه به اينكه «غفار» صيغه مبالغه است، مشخص مىگردد كه خداوند چنين افرادى را نه تنها يك بار، بلكه بارها مشمول آمرزش خود قرار مىدهد.
يكى از مهمترين موانع اين اصلاح و بازگشت، احساس گناهكارى بر اثر اعمال بد پيشين است. بخصوص هنگامى كه گناهان سنگين باشد، دايم اين فكر در ذهن انسان خطور مىكند كه اگر بخواهد به سوى پاكى و تقوا تغيير مسير دهد، چگونه مىتواند از مسئوليت سنگين گذشته خود را برهاند. اين فكر همواره همانند يك كابوس وحشتناك بر جان او سايه مىافكند، و چه بسا او را از تغيير مسير و گرايش به پاكى بازمىدارد به او القا مىكند: توبه كردن چه سود؟! زنجير اعمال گذشتهات همچون يك طوق لعنت بر دست و پاى توست، اصلاً تو رنگ گناه پيدا كردهاى؛ رنگى ثابت و تغييرناپذير. 33
در بينش قرآنى، اين مشكل حل شده است: توبه و انابه، چنانچه توأم با شرايطى باشد، وسيلهاى قطعى براى جدا شدن از گذشته، و آغاز يك زندگى جديد، و حتى «تولد ثانوى» است. بارها در روايات درباره بعضى از گناهكاران تائب تعبير «كمن ولدته امه» به كار رفته است. به اين ترتيب، قرآن درهاى لطف الهى را به روى هر انسانى در هر شرايطى و با هرگونه بار مسئوليتى باز گذاشته و يأس و نوميدى از رحمت الهى را از گناهان كبيره قلمداد نموده است. 34
در روايتى از امام باقر عليهالسلام مىخوانيم: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ التائب وَ الْمُقِيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِىء»؛ 35 كسى كه از گناه توبه كند همچون كسى است كه گناه نكرده، و كسى كه استغفار مىكند و با اين حال به گناه ادامه مىدهد مانند كسى است كه مسخره مىكند.
بنابراين، در مكتب تربيتى اسلام، توبه به عنوان يك اصل تربيتى با اهميت مطرح است. اسلام از تمام گنهكاران دعوت مىكند كه براى اصلاح خويش و جبران گذشته، از اين در وارد شوند.
امام سجاد عليهالسلام در مناجات «تائبين» به پيشگاه خدا چنين عرضه مىدارد: «الهى انت الذى فتحت لعبادك بابا الى عفوك سميته التوبة، فقلت تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحا، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه»؛ 36 خداى من، تو كسى هستى كه درى به سوى عفوت به روى بندگانت گشودهاى، و ش را توبه نهادهاى، و فرمودهاى بازگرديد به سوى خدا و توبه كنيد؛ توبه خالصى. اكنون عذر كسانى كه از ورود از اين در، بعد از گشايش آن، غافل شوند چيست؟
ج. احكام و مقرّرات پيشگيرانه
يكى ديگر از تدابير اسلام براى پيشگيرى از جرايم، احكام عبادى و الزامى مربوط به مسائل فردى و اجتماعى است. اين احكام علاوه بر سوق دادن انسان به سوى كمال نهايى، نقش مهمى در پيشگيرى از وقوع جرايم و انحرافات اجتماعى دارد. اين احكام در منابع دينى، در قالب واجبات و محرمات مطرح شده است كه رعايت آنها ضرورى است و نقض آنها علاوه بر عقوبت اخروى، موجب مجازات دنيوى نيز مىشود. 37 براى نمونه، نماز به عنوان يكى از واجبات اسلامى، همواره انسان را به ياد خدا و بازگشت به سوى او متذكر مىشود. در صورتى كه اين تذكر دائمى و مستمر، همراه با كليه شرايط و آداب آن انجام شود، علاوه بر اينكه از فحشا و منكرات و هرگونه انحرافات اخلاقى و رفتارى جلوگيرى مىكند، موجب صعود و عروج انسان به بالاترين درجه كمال نيز مىشود. قرآن در اينباره مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (عنكبوت: 45)؛ نماز به پا دار، كه نماز (انسان را) از زشتىها و گناه بازمىدارد و ياد خدا بزرگتر است.
يكى ديگر از احكام الزامى پيشگيرانه، روزهدارى است كه در واقع، نوعى تمرين تسلط و كنترل بر خواستهها و تمايلات نفسانى است. انسان در هنگام انجام اين تكليف الهى ملزم است كه در ساعات معينى از انجام بسيارى كارهاى مباح خوددارى كند، براى مثال، در مقابل شدت عطش تشنگى و تمايل شديد گرسنگى مقاومت كند، نيز تن به خواسته تمايلات سركش جنسى ندهد، تا توسط اين تمرين روزانه در جهاد اكبر در مقابل مهمترين عامل ارتكاب جرم و گناه، كه هواهاى نفسانى و خواسته شروع نفس باشد، فايق آيد و توانايى مقاومت او افزايش يابد. در نتيجه، طعم ثمره شيرين اين مقاومت را، كه ملكه تقوا و پرهيزگارى مىباشد، با تمام وجود بچشد. قرآن در اين زمينه چنين تصريح مىكند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: 183)؛ اى افرادى كه ايمان آوردهايد، روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند نوشته شد تا پرهيزگار شويد.
يكى ديگر از احكام اجتماعى كه نقش مؤثرى در پيشگيرى از جرايم و انحرافات اجتماعى دارد، اصل امر به معروف و نهى از منكر است. بر اساس اين اصل، افراد جامعه بايد ناظر اعمال و رفتارهاى يكديگر بوده و با تمام توان در ترويج فضايل، ارزشها و خوبىها و جلوگيرى از وقوع جرايم و هرگونه انحرافات اجتماعى تلاش كنند. قرآن در اين زمينه مىفرمايد: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ» (توبه: 71)؛ مردان و زنان باايمان، ولّى (يار و ياور) يكديگرند، امر به معروف، و نهى از منكر مىكنند.
2. پيشگيرى وضعى
در پيشگيرى وضعى سعى بر اين است كه از طريق سلب يا كاهش فرصتها و موقيعيتهاى ارتكاب جرم و كنترل و مديريت صحنه آن، وقوع و ظهور جرم ممتنع يا دشوار شود. هدف از آن نيز ايجاد وضعيتى است كه در آن، مجرم به رغم تصميم به ارتكاب عمل مجرمانه، از محقق نمودن قصد خود ناتوان گردد. 38 مثلاً، با غير قابل دسترس كردن آماج و اهداف جرم و اتخاذ تدابيرى براى حفاظت از اموال و افراد در معرض حملات احتمالى بزهكاران و ايجاد محدوديت براى استفاده از ابزار تسهيلكننده ارتكاب جرم و ايجاد موانع در برابر عمليات احتمالى مجرمان، وقوع جرم را غيرممكن ساخته و يا كوشش و زحمات و خطرات ارتكاب آن افزايش داده شود. نيز با استفاده از فناورى روز و نصب دستگاههاى مراقبتى نظير دوربينهاى مخفى، دزدگير و ميزان خطر دستگيرى يا شناخته شدن مرتكب افزايش يابد و يا دستكم دستاوردها و سودهاى حاصله موردنظر مجرمان كاهش داده شود. همچنين با از بين بردن عواملى كه باعث تحريك يا تشويق افراد به ارتكاب جرم مىشود، از وقوع جرم پپشگيرى به عمل آيد. اين ايده چيزى جز يك درك و فهم ساده نيست كه بنابر آن، افراد براى حفظ خانه خود از دستبرد ديگران بر دربهاى آن قفل و شببندهاى خوب نصب مىكنند. طبق ضربالمثل معروف «مال خود را حفظ كن، همسايه را متهم به دزدى نكن» در واقع، با اين روش از پيشگيرى، وضعيتى ايجاد مىشود كه تحقق عمل مجرمانه را دشوار و پرخطر يا مكن مىسازد؛ از اينرو، به اين شيوه، «پيشگيرى وضعى» گفته مىشود. 39
بنابراين، پيشگيرى وضعى، بيشتر با حمايت از اهداف و آماج جرم و نيز بزهديدگان بالقوّه و اعمال تدابير فنى، به دنبال پيشگيرى از بزهديدگى افراد يا آماجها در برابر بزههكاران است. 4 بدون شك، يكى از مؤثرترين عوامل وقوع و شيوع جرم، سهلالوقوع بودن و وجود شرايط مادى مناسب براى ارتكاب آن است. برهم زدن اين شرايط و تبديل كردن آنها به شرايط پرخطر و صعبالوصول براى مجرمان بالقوّه، نقش مهمى در پيشگيرى از وقوع جرم دارد.
در اين رويكرد، بزديده سنگبناى پيشگيرى را تشكيل مىدهد و با اتخاذ اقدامات متعدد و متناسب، سعى در پيشگيرى از تجاوز به آن مىشود؛ چون در مواردى «بزهديده» اعم از انسان، حيوان، يا ثروت افراد، بيشتر در معرض بزهديدگى قرار مىگيرد و مجرمان انگيزه بيشترى پيدا مىكنند كه آنان را مورد طعمه خويش قرار دهند. دلايل اين امر را مىتوان در عدم حفاظت مناسب از آنان و دسترسى آسان به آنها و جذابيت بالا، سطح شعور پايين و نيز توانايى اندك آنان در دفاع از خود، خلاصه كرد. بنابراين، افراد داراى سطح شعور پايين، و نيز كودكان و كهنسالان به لحاظ اينكه توان لازم را براى دفاع از خود ندارند، بيشتر در معرض بزهديدگى قرار مىگيرند. زنان نيز به خاطر جذابيت بالاى آنان براى افراد مجرّد و همچنين غلبه عواطف و احساساتشان، طعمههاى خوبى براى تجاوز و فريب به شمار مىروند. همچنين بيگانگان و مهاجران و افراد بىيار و ياور و ناآشنا با محيط بيش از ديگران مورد طمع مجرمان و زورگويان واقع مىشوند. به همين دليل، برخى معتقدند كه با ارائه آموزشهاى خاص به بزهديدگان بالقوه و تدابير فنى و اقداماتى نظير بيمه، تأسيس خانه سالمندان و مىتوان از بزهديدگى افراد پيشگيرى كرد. 41 نتيجه اينكه حفاظت از بزهديده هدف اصلى پيشگيرى كيفرى مىباشد، برخلاف دو ديدگاه پيشگيرى كيفرى و اصلاحى، كه مجرمْ محور هرگونه اقدام اصلاحى و كيفرى را تشكيل مىدهد. 42
در ذيل، مواردى از پيشگيرى وضعى را با توجه به آيات قرآن كريم (از آيه 75 سوره «كهف» تا آيه 2 سوره «نور») مورد بحث و بررسى قرار مىدهيم.
الف. محافظت از آماج جرم
حفاظت از آماج، و دشوار كردن دسترسى به سوژهها از دستبرد تبهكاران و غاصبان زورمند، امرى معقول و ضرورى است. در دسترس بودن آنها علاوه بر تحريك و ترغيب مضاعف آنان، موجب مىشود كه بزهكاران بدون مانع و زحمت و احساس خطر به مقاصد شوم خود نايل شوند. براى مثال، در راستاى جلوگيرى از جرم سرقت، افراد جامعه موظفند اموال خود را در حرز و مكان متناسب با آن مال نگهدارى كند. در صورتى كه مالك در انجام اين وظيفه كوتاهى كند، قانونگذار ضمانت اجرا و نيز مجازات جرم را متفاوت دانسته است؛ زيرا عدم رعايت شرط حرز در واقع، نوعى تقصير را براى مالك در تحقق عمل سرقت به همراه دارد.
امروزه محافظت از آماجها در قالب قرار دادن مال در محل مناسب، نصب دزدگير و دوربين، گماشتن نگهبان در محلهاى حساس، علامتگذارى اموال و اجناس و امثال آنها محقق مىشود. 43
حتى اگر صاحبان آنها كوتاهى كنند يا قدرت و توانايى لازم را در مقابل باندهاى تبهكار نداشته باشند، بايد حكومت و افراد خيّر در اين زمينه اقدامات مقتضى را انجام دهند و مسئوليت حفظ حقوق و اموال محرومان را به عهده گيرند.
اقدامات دلسوزانه خضر عليهالسلام براى حفاظت از اموال مستمندان و يتيمان نمونه گوياى اين مورد است. خضر عليهالسلام در هنگام جدايى حضرت موسى عليهالسلام به دليل اعتراضات مكرر او، اينگونه از اسرار كارهاى خود پرده برمىدارد: «أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبا» (كهف: 79)؛ اما كشتى به گروهى مستمند تعلق داشت كه با آن در دريا كار مىكردند. من خواستم آن را معيوب كنم؛ زيرا مىدانستم در پشت سر آنها پادشاهى ستمگر است كه هر كشتى سالمى را از روى غصب مىگيرد.
خلاصه، معناى آيه اين است كه اين كشتى متعلق به عدهاى افراد مستمند بود كه به وسيله آن امرار معاش مىكردند و بر سر راه آنها حاكم ستمگرى بود كه كشتىهاى سالم را غصب مىكرد. من كشتى را معيوب كردم تا شاه غاصب و طمّاع، از آن چشم بپوشد. 44 در واقع، اين كار به ظاهر زننده كه اعتراض حضرت موسى عليهالسلام را برانگيخت، در مسير حفظ مال گروهى مستمند بود و بايد انجام مىشد.
همچنين درباره علت تعمير ديوار مىگويد: «وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّكَ» (كهف: 82)؛ و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، و زير آن گنجى متعلق به آنها وجود داشت، و پدرشان مرد صالحى بود. پروردگار تو مىخواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج كنند. اين رحمتى از پروردگارت بود.
تنها راه حفظ گنج، تعمير ديوار بود، وگرنه با سقوط آن، گنج هويدا مىشد. 45 جالب اينجاست كه حضرت خضر در پايان مىفرمايد: «من تمام اين اقدامات پيشگيرانه را خودسرانه انجام ندادم، بلكه طبق فرمان خدا و دستور پروردگارم بود: «وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي.»
اهلبيت عليهمالسلام، گاهى برخى ياران خالص خود را در حضور ديگران مورد نكوهش و سرزنش قرار مىدادند تا مورد سوء ظنّ حكومت جبار وقت قرار نگيرند و جانشان سالم بماند. چنانكه امام صادق عليهالسلاماز زراره انتقاد علنى كرد تا از آزار عبّاسيان در امان باشد، سپس به او پيام داد كه براى حفظ جان تو چنين كردم. آنگاه آيه 79 سوره «كهف» را تلاوت كردند و فرمودند: تو برترين كشتىهاى اين درياى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است كه دقيقا مراقب عبور كشتىهاى سالمى است كه از اين اقيانوس هدايت مىگذرد تا آنها را غصب كند. رحمت خدا بر تو باد در حال حيات و بعد از ممات. 46
ب. ايجاد مانع در برابر مجرمان و زورمندان
گاهى حفاظت از آماج جرم منوط به اين است كه در برابر مجرمان و زورمندان موانعى ايجاد شود تا آنها نتوانند از آن موانع عبور كرده و افراد ضعيف يا اموال آنان را مورد طعمه مجرمانه خود قرار دهند.
نمونه بارز اين كار، سدى است كه طبق آيات قرآن، ذوالقرنين براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى و غارتگر يأجوج و مأجوج ساخت تا بار ديگر نتوانند افراد ضعيفى را كه از ذوالقرنين درخواست ساختن آن سد را كرده بودند، مورد تاخت و تاز مجرمانه خويش قرار دهند. بر اساس روايتى از اميرالمؤمنين عليهالسلام يأجوج و مأجوج افراد ستمگرى بودند كه هنگام برداشت محصول و ميوهها، هجوم آورده و همه را غارت يا نابود مىكردند. 47
قرآن كريم در آيه 93 سوره «كهف» مىفرمايد: «حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْما لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً»؛ ذوالقرنين همچنان راه خود را ادامه داد تا به ميان دو كوه رسيد، و در كنار آن دو كوه قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند (زبانشان مخصوص خودشان بود.)
در اين هنگام، آن جمعيت كه از ناحيه دشمنان خونخوار و سرسختى به يأجوج و مأجوج به شدت تحت فشار و شكنجه بودند، مقدم ذوالقرنين را كه داراى قدرت و امكانات عظيمى بود، غنيمت شمردند و از او خواستند ميان آنها و دشمنانشان سدى ايجاد كند: «قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدّا» (كهف: 94)؛ گفتند: اى ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند، آيا ممكن است ما هزينهاى در اختيار تو بگذاريم كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى.؟ ذوالقرنين در پاسخ آنها چنين اظهار داشت: «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْما» (كهف: 95)؛ مال و ثروت و قدرتى كه خداوند به من ارزانى داشته است، از آنچه شما به من مىدهيد بهتر است. (تنها) مرا با نيروى (خود) يارى كنيد، تا ميان شما و اين دو قوم مفسد، سد نيرومندى ايجاد كنم.
سپس چنين دستور داد: «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ»؛ قطعات بزرگ آهن براى من بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد) تا وقتى كه كاملاً ميان دو كوه را پوشانيد.
سومين دستور ذوالقرنين اين بود: «قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارا»؛ به آنها گفت: (در اطراف آن آتش بيفروزيد و) در آن بدميد. (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد.
سرانجام، آخرين دستور را چنين صادر كرد: «قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرا»؛ گفت: (اكنون) مس ذوب شده براى من بياوريد تا بر روى اين سد بريزم.
در پايان كار، اين سد به قدرى نيرومند و مستحكم شد كه آن گروه مفسد، نه قادر بودند از آن بالا بروند، و نه در آن سوراخى ايجاد كنند: «فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبا.» و با ايجاد اين مانع، آن قوم غارتگر ديگر نتوانستند به وحشىگرىهاى خود ادامه دهند.
در پايان، ذوالقرنين با نهايت ادب چنين اظهار داشت: «قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِن رَّبِّي» (كهف: 98)؛ گفت: اين از رحمت پروردگار من است (اگر علم و آگاهى دارم و به وسيله آن مىتوانم چنين گام مهمى بردارم از ناحيه خداست.) 48
3 . پيشگيرى كيفرى
منظور از پيشگيرى كيفرى بهرهگيرى از جنبههاى ارعابآميز و هراسانگيز مجازاتها براى جلوگيرى از وقوع جرم است. با اين بيان كه مجازاتها ذاتا رنجآور و آزاردهنده هستند و درد و ناراحتى جسمى و روحى طاقتفرسايى را بر مجرم تحميل مىكنند. هيچ عاقلى با اراده و اختيار از تحمل چنين رنج و المى استقبال نمىكند.
به علاوه، مجازاتها رسواكننده و تحقيركننده هستند؛ 49 چون حاكى از اين است كه مجرم عمل زشت و ناپسندى را كه فطرت پاك هر انسانى از آن تنفر دارد، انجام داده و ارزشهاى اجتماعى مورد قبول همگان را لگدمال كرده است. همچنين امنيت جامعه را مختل نموده و خبث باطن و حقارت و كاستى شخصيت خويش را به معرض نمايش گذاشته است. از اينرو، مجازاتها حيثيت فردى و اجتماعى مجرم را از بين مىبرند. لكه ننگ و رسوايى بعضى از مجازاتها، همانند قصاص طرف و قطع دست، تا ابد در بدن مجرم باقى مىماند و او را انگشتنما مىكند. به دليل همين دو ويژگى رسواگرى و رنجآورى مجازاتها، همه افراد از گرفتار شدن در دام آنها مىترسند و مجازات جنبه رعبآورى پيدا مىكند و اعمال آن، هم مجرم را از ارتكاب مجدد جرم منصرف مىكند و هم موجب عبرتگيرى و بازدارندگى ساير افراد مىشود كه بالقوّه انديشه ارتكاب جرم را در سر مىپرورانند. به هر اندازه كه احتمال اعمال ضمانت اجراهاى كيفرى بيشتر شود، به همان نسبت جرم شيوع كمترى خواهد داشت؛ يك رابطه مستقيم رياضى بين افزايش ارعاب و كاهش جرم حاكم است. بدينترتيب، كيفر عامل پيشگيرىكننده از جرم محسوب مىشود.
قرآن با جرمانگارى برخى از رفتارها همچون قتل، سرقت، ضرب و جرح، زنا و و تعيين مجازات عادلانه براى مرتكبان آنها، جامعه بشرى را به پيشگيرى كيفرى از جرم رهنمون كرده است. از جمله، درباره مجازات زنا مىفرمايد: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (نور: 2)؛ زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد. هرگز نبايد در اجراى اين حد الهى گرفتار رأفت (و محبت كاذب) شويد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد. و بايد گروهى از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده كنند.
در اين آيه، تأكيد مىكند كه در اجراى اين حد الهى نبايد گرفتار محبتها و احساسات بىمورد شد؛ چون نتيجهاى جز فساد و آلودگى اجتماع به بار نخواهد آورد. براى خنثا كردن تأثيرات اينگونه احساسات و ترحم بىجا، مسئله ايمان به خدا و روز جزا را پيش مىكشد، چراكه بارزترين نشانه ايمان به اين دو، تسليم مطلق در برابر دستورات او است. ايمان به خداوند عالم حكيم سبب مىشود كه انسان بداند هر حكمى فلسفه و حكمتى دارد و بىدليل تشريع نشده، و ايمان به معاد سبب احساس مسئوليت انسان در برابر تخلفها مىشود.
قرآن براى اينكه كيفر نقش بيشترى در پيشگيرى مجرمان و ساير افراد جامعه از ارتكاب جرم ايفا كند، راهكارهايى را ارائه داده است؛ از جمله اينكه مجازات به صورت علنى اجرا شود. اگر مجازات به صورت مخفيانه انجام شود، هرچند درد و رنج جانكاهى را بر مجرم تحميل مىكند، ولى فاقد ويژگى رسواكنندگى است و تأثير چندانى در عبرتآموزى و بازدارندگى خود بزهكار و ساير افراد مستعد براى ارتكاب جرم ندارد. اين واقعيت را نيز از نظر نبايد دور داشت كه بسيارى از مردم براى حيثيت و آبروى خود بيش از مسئله تنبيهات بدنى اهميت قايلند. براى اينكه اين هدف مهم و مورد انتظار از كيفر محقق گردد، بايد مجازات به صورت علنى اجرا شود تا همه افراد از نزديك شاهد درد و رنج و افتضاح و تحقير ناشى از مجازات مجرم باشند و اين حقيقت تلخ را با تمام وجود دريابند كه اگر روزى دست از پا خطا كنند، چنين سرنوشت شومى در انتظار آنها نيز خواهند بود. به همين دليل، قرآن مىفرمايد: «وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.»
و با اين بيان، پاسخ اين سؤال روشن مىشود كه چرا اسلام اجازه مىدهد موجبات آبروريزى انسانى در حضور جمع فراهم گردد؟ پاسخ اين است: مادام كه گناه آشكار نگرديده و به دادگاه اسلامى كشيده نشده باشد، خداوند «ستارالعيوب» راضى به پردهدرى نيست، اما بعد از ثبوت جرم و بيرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و كم شدن اهميت جرم، بايد مجازات به گونهاى اعمال شود كه اثرات منفى جرم خنثا شود و عظمت و قبح جرم به حال نخستين بازگردد.
اصولاً در يك جامعه سالم بايد «تخلف از قانون» با اهميت تلقّى شود. مسلما اگر تخلف تكرار گردد، آن اهميت شكسته مىشود و تجديد آن تنها با علنى شدن كيفر متخلفان است كه به نوبه خود ترمز نيرومندى در برابر هوسهاى سركش همه اقشار جامعه است. 5
نتيجهگيرى
از آنچه به تفصيل گذشت، نكاتى چند به دست مىآيد:
1. قرآن بهترين و بىبديلترين شيوهها را براى پيشگيرى از جرايم و مفاسد اجتماعى معرفى كرده است. همه اين شيوهها، مكمّل و جزء تفكيكناپذير يك سياست پيشگيرى كامل و فراگير را تشكيل مىدهد.
2. قرآن بر خلاف ديدگاه برخى مكاتب جرمشناسى، كه بر پيشگيرى غيركيفرى اصرار دارند و درصدد حذف مجازات از بره سياست جنايى هستند، مجازات مجرمان را به منظور پيشگيرى از تكرار جرم توسط خود مجرم و عبرتآموزى ديگران، بايسته و ضرورى مىداند.
3. قرآن در راستاى انجام رسالت اصلى خويش، بر اصلاح و تربيت اخلاقى افراد و رساندن انسان به مقامات والاى معنوى تأكيد ويژهاى دارد. اين امر مىتواند علاوه بر سوق دادن انسان به سوى كمال نهايى و قرب الهى از ارتكاب جرايم به نحو مؤثرى پيشگيرى نمايد.
4. طبق آيات متعدد قرآن، كه به طور صريح به اتخاذ تدابير به حفاظت از مجنىعليه و افراد در معرض تهاجم و اموال آنها دستور مىدهد، اين حقيقت به روشنى اثبات مىشود كه شيوه پيشگيرى وضعى، محصول نظريهپردازى متفكران غربى نيست، بلكه قدمت و سابقه اين ديدگاه به زمان نزول اين آيات برمىگردد.
ـ تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غررالحكم و دررالكلم ، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1366.
ـ حاجى دهآبادى، محمّدعلى، «پيشگيرى از جرم»، در: دانشه امام على عليهالسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 138.
ـ خسروشاهى، قدرتاللّه، «پيشگيرى از جرم در آموزههاى قرآنى»، بصيرت ، ش 3ـ31، ص 55ـ73.
ـ صدر، سيد محمّدباقر، فلسفه ما ، قم، دارالكتب الاسلاميه، چ دهم، بىتا.
ـ صدوق، محمّدبن على، من لا يحضره الفقيه ، قم، انتشارات اسلامى، چ دوم، 1413 ق.
ـ صفارى، على، «مبانى نظرى پيشگيرى از وقوع جرم»، تحقيقات حقوقى ، ش 33ـ34 (زمستان 138)، 267ـ321.
ـ طباطبائى، سيد محمّدحسين، الميزان ، ترجمه سيد محمّدباقر موسوى همدانى، قم، انتشارات اسلامى، چ پنجم، 1374.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمع البيان ، تهران، فراهانى، 136.
ـ عروسى حويزى، عبدعلى، تفسير نورالثقلين ، قم، اسماعيليان، چ چهارم، 1415 ق.
ـ قرائتى، محسن، تفسير نور ، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، چ يازدهم، 1383.
ـ كلينى، محمّدبن يعقوب، اصول كافى ، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ چهارم، 147 ق.
ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار ، بيروت، مؤسسة الوفا، ط. الثانية، 143ق.
ـ مطهّرى، مرتضى، ده گفتار ، تهران، صدرا، چ دهم، 1373.
ـ ـــــ ، مجموعه آثار ، تهران، صدرا، چ هشتم، 1377.
ـ مكارم شيرازى ، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ يازدهم، 1374.
ـ ميرخليلى، محمود، «پيشگيرى وضعى از نگاه آموزههاى اسلام»، فقه و حقوق ، ش 1 (تابستان 138)، ص 59ـ81.
ـ نجفى ابرندآبادى، علىحسين، «پيشگيرى از بزهكارى و پليس محلى»، تحقيقات حقوقى ، ش 25ـ26 (بهار و تابستان 1378)، 129ـ141.
ـ نوربهار، رضا، زمينه حقوق جزاى عموى ، تهران، كانون نشر وكلاى دادگسترى، 1369.
نمایش جزئیات خبر / زمان مخابره خبر :1393/1/1 1:37: تعداد بازديد كنندگان خبر:1489
قرآن کريم براي پيشگيري از جرم و خشکاندن علل و ريشه هاي آن، مقرّرات بديعي را ارائه داده است که شامل پيشگيري اصلاحي،وضعي و کيفري مي شود. بر اين اساس، تنها با يکي از اين شيوه ها نمي توان از وقوع جرم و انحراف و ناهنجاري هاي اجتماعي پيشگيري کرد، بلکه بايد از هر سه روش در کنار هم،براي تحقق اين هدف بهره برد.از آنجا که قرآن کتاب هدايت و انسان سازي است،علاوه بر اينکه استفاده از ساير انواع پيشگيري را امري بايسته و ضروري مي داند،بر پيشگيري اصلاحي و بازسازي شخصيت مجرمان تأکيد خاصي دارد.
پيشگيري فراگيراز جمله بره هاي جامع قرآن کريم، راه کارها و آموزه هايي است که براي پيشگيري از جرايم و خشکاندن علل و عوامل آن و تأمين امنيت جامعه فراروي جامعه انساني قرار داده است؛ بره اي که در نوع خود بي نظير مي باشد.قرآن کريم با برة اصلاحي، مانع از تصميم قطعي مجرم به ارتکاب جرم و ورود او به زندگي مجرمانه مي گردد. همچنين با راهنمايي هاي معقولانه و زيرکانه، جرم را در مرحلة عملياتي و اقدام، خنثي و متوقف مي سازد. نيز با دستور به مجازات مجرمان و ضمانت اجرايي کيفري و ارعاب ناشي از آن، به پيشگيري کيفري از جرم مي پردازد.
1-قرآن کريم با طراحي يک سياست فراگير، با همة اين مراحل و عوامل به مبارزه برخاسته است؛ با پيشگيري اصلاحي، تعليم و تربيت فردي و اجتماعي بر اساس آموزه هاي وحياني و تقويت جنبه هاي معنوي و رفع فقر و ايجاد تعهدات مذهبي و حل مشکلات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي، درصدد تأثيرگذاري در مرحلة تصميم گيري افراد است تا آنان با اتخاذ تصميم هاي غلط و ناروا وارد دنياي جرم و جنايت و خلاف کاري نشوند. در صورتي که شيوه هاي مرحله اول مؤثر واقع نشود و فرد تصميم قاطع به ارتکاب جرم بگيرد، قرآن با راهنمايي با استفاده از پيشگيري وضعي از طريق کاهش فرصت ها و دستاوردها و موقعيت هاي ارتکاب جرم و سلب ابزار و آلات آن و افزايش ميزان خطر دستگيري و حفاظت از آماج جرم، وقوع جرم را ممتنع و خنثي مي کند يا حداقل کاهش مي دهد.مطابق اين شيوه بايد وضعيتي ايجاد شود که تحقق عمل مجرمانه دشوار و پرخطر يا مکن شود.
2 -قرآن کريم براي پيشگيري از جرم،برخلاف مکتب تحققي و پوزيتيويستي،تنها به اصلاح مجرم و رفع زمينه هاي فردي و اجتماعي گرايش هاي مجرمانه،بسنده نکرده است و نيز همانند مکاتب سزادهي تنها پيشگيري کيفري و مجازات مجرم را توصيه نکرده است،بلکه سياست پيشگيري فراگير و واقع بينانه اي را در اين زمينه ارائه داده است و اين همان ديدگاه و نتيجه اي است که امروز جرم شناسان و حقوق دانان پس از سال ها بحث و جدل بدان دست يافته اند و رسماً اعلام کرده اند که براي مبارزه با جرايم بايد از همة روش هاي پيشگيري در کنار هم استفاده کرد و همة آنها مکمل يکديگرند.
پیشگیری از جرم از قرآن
3-قرآن کريم بيش از همه، به اصلاح و تربيت افراد و سوق دادن آنان به اخلاق و کارهاي نيک و جلوگيري انسان ها از ارتکاب جرم و گناه،اهتمام ورزيده است تا جايي که رسالت اصلي اين کتاب آسماني را هدايت و اصلاح جامعه انساني قلمداد کرده است.اصلي ترين و مهم ترين آموزه قرآن براي پيشگيري از جرايم و ناهنجاري هاي اجتماعي،آموزه هاي تربيتي و اصلاحي است،به گونه اي که آموزه ها و شيوه هاي ديگر “نظير پيشگيري کيفري و وضعي”امر فرعي در فرايند مبارزه با جرم محسوب مي شوند.در ذيل،به برخي از آموزه هاي تربيتي و اصلاحي قرآن اشاره مي شود.
الف -قرآن نيز طبق اين اصل روان شناسي مي فرمايد:«من عمل صالحاً فلنفسه و من أساء فعليها وما ربّک بظلّام للعبيد» (فصلت: 46) هر کسي عمل صالحي انجام دهد نفعش براي خود اوست،و هر کسي بدي کند به خويشتن بدي کرده و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم و ستم نمي کند.
ب-((يوم نحشر المتّقين إلي الرّحمن وفداً ونسوق المجرمين إلي جهنّم ورداً)) (مريم: 85-86)؛ پرهيزگاران را دسته جمعي با عزت و احترام به سوي خداوند رحمان،به سوي بهشت و پاداش هاي او راهنمايي مي کنيم. در مقابل،مجرمان را در حالي که تشنه کامند به سوي جهنم مي راني.
ج- ((قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ يردّ إلي ربّه فيعذّبه عذاباً نکراً)) (کهف: 87) [ذوالقرنين] گفت: اما کسي را که ستم کرده است (يعني مشرک بوده و يا مسير فساد و عصيان در پيش گرفته است) مجازات خواهيم کرد. سپس به سوي پروردگارش باز مي گردد و خداوند او را به صورت بي سابقه اي که گمان نمي کند عذاب خواهد کرد.
د-((إنّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات کانت لهم جنّات الفردوس نزلاً)) (کف: 17)؛کساني که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترين و برترين باغ هاي بهشت منزلگاهشان است و از آن رو که کمال يک نعمت در صورتي خواهد بود که دست زوال به دامن آن دراز نشود،بلافاصله اضافه مي کند:«خالدين فيها لا يبغون عنها حولا»؛ آنها جاودانه در اين باغ هاي بهشت خواهند ماندو با اينکه طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان دايم تقاضاي دگرگوني و تنوع و تحول مي کند، اما ساکنان فردوس هرگز تقاضاي نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد.
اعمال مجرمانه و گناهان انسان،با ايمان به خدا و آخرت نسبت معکوس دارند؛يعني به هر نسبت که ايمان قوي تر باشد گناه کمتر است. حتي از برخي تعبيرات استفاده مي شود که انسان اگر گماني به وجود قيامت داشته باشد نيز از انجام بسياري از اعمال خلاف خودداري مي کند.
منابع:
ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 12، ص 564.همان، ج 1، ص 426.مرتضي مطهّري، مجموعه آثار، ج 1، ص 233 و 234.ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج18، ص 478.
تهيه وتنظيم کننده :سرگرد حسن جمور //فرمانده يگان امداد فرماندهي انتظامي شهرستان بهارستان غرب استان تهران
مشاهده خبر ارسال شده بعد
پيشگيري از جرم از ديدگاه قرآن کريم
فهرست اخبار مرتبط
هیچ خبر مرتبطی وجود ندارد
نظر شما درباره اين خبر
%PDF-1.5
%
1 obj
>>>
endobj
2 obj
>
endobj
3 obj
>/XObject>/Font>/ProcSet[/PDF/Text/ImageB/ImageC/ImageI] >>/MediaBox[ 1417.56 1984.56] /Contents 4 R/Group>/Tabs/S/StructParents >>
endobj
4 obj
>
stream
x}[$
تلخيص مقاله : پيشگيري از جرم از منظر قرآن
نويسنده : عبد الوهاب كريمي
از ديدگاه علمي جلوگيري از بروز هر مفسده بهترين راه مبارزه با آن است. پيشگيري از جرم عبارت است از اقدامات لازم براي از بين بردن يا کاهش جرم. شکست تمام راه حلهاي بشري به منظور پيشگيري از جرم، اين را اثبات ميکند که بشر با تکيه بر عقل خود بدون استمداد از وحي نميتواند برهاي را براي پيشگيري تدوين کند. قرآن شيوههاي متعددي همچون پيشگيري اصلاحي، وضعي و کيفري معرفي کرده است که هر يک بخشي از راه حل فراگير و راهبردي قرآن را در مبارزه با جرائم تشکيل ميدهد.
پيشگيري فراگير
قرآن با بره اصلاحي خود مانع از تصميم قطعي مجرم به ارتکاب جرم ميگردد. همچنين با دستور به مجازات مجرمان به پيشگيري کيفري از جرم ميپردازد. در ارتکاب جرم معمولا اين مراحل طي ميشود: اولا مجرم به منظور جلب منفعت، جرم را مرتکب ميشود. ثانيا ميخواهد از ضررهاي ناشي از اقدام مجرمانه مصون باشد. ثالثا اهداف سهل الوصول را انتخاب ميکند. قرآن با تمامي اين مراحل به مبارزه پرداخته است. با پيشگيري اصلاحي در صدد تأثيرگذاري در مرحله تصميمگيري افراد است. و در مرحله بعد با پيشگيري وضعي وقوع جرم را ممتنع يا کاهش ميدهد. همچنين با دستور به مجازات مجرمان پيشگيري کيفري را مطرح ميسازد. بنابراين قرآن فقط به اصلاح مجرم و رفع زمينه هاي گرايشهاي مجرمانه کفايت نکرده و همچنين تنها مجازات را توصيه نکرده است.
بررسي سه نوع پيشگيري بر اساس آيات قرآن
1. پيشگيري اصلاحي: در اينجا سعي ميشود به وسيله عوامل مختلف از شکلگيري تمايلات مجرمانه در افراد جلوگيري شود. قرآن به اصلاح افراد بيشتر اهميت داده است به گونهاي که شيوههاي ديگر در فرايند مبارزه با جرم امر فرعي محسوب ميشود. برخي از آموزههاي اصلاحي قرآن عبارتند از:
الف) دين باوري و پرورش روحيه دينداري: تقويت باورهاي ديني هم به تعالي معنوي انسان کمک ميکند و هم نقش مهمي در پيشگيري از جرم دارد. عواملي که از نظر قرآن در اصلاح رفتار مؤثر است عبارت است از: 1- علم به حقايق و معارف: در واقع اين بينش است که به رفتارها جهت ميدهد و فقط بايد از علم پيروي کرد. 2- اعتقاد به علم حدود الهي: خداوند بر همهچيز شاهد و ناظر است و انسان هم تحت نظارت اوست. بنابراين هم در ظاهر و هم در باطن از اعمال ناپسند و نياّت شوم اجتناب ميکند. 3- ايمان و التزام عملي به توحيد در عبادت: بدين معنا که فقط خداوند را مورد پرستش قرار ميدهد و در تمام امور زندگي مطيع او باشد که در اين صورت از ارتکاب جرائم خودداري ميکند. 4- ايمان به معاد ودادگاه عدل الهي: انسان عاقل کاري نميکند که به ضرر او باشد و کسي که به دادگاه عدل الهي ايمان دارد ميداند جرائم به دليل عذاب اخروي، ضرر محض است. بنابراين ياد قيامت موجب ايجاد نيروي بازدارنده از انحراف است. همچنين قرآن برای ترغيب به کار نيک، پاداش اخروی را بيان می کند و برای اجتناب از گناه، عذاب را بيان ميکند که اين، بر دو اصل بشارت و انذار يا تشويق و تنبيه مبتنی است. چون انسان مجموعه ای از بيم و اميد است و ترکيبی از جلب منفعت و دفع ضرر است هم تشويق لازم است هم تهديد. اثراتی که ايمان به زندگی پس از مرگ دارد به مراتب بيشتر است از اثرات دادگاهها و کيفرهای معمولی. زيرا در دادگاه الهی نه تجديد نظر است نه زر و زور و پارتی. چون همه چيز جان ميگيرند و اعمال را بازگو ميکنند.
ب) ترويج اخلاق و ارزشهای انسانی
اسلام تلاش دارد تا اخلاق نهادينه شود تا اولا افراد به تعالی روحی دست يابند و در مرحله بعد مشکلات آنان حل شود و روابط اجتماعیشان تنظيم گردد. طبیعی است اگر افراد خود را به کمالات اخلاقی بيارايند هم به حقوق ديگران تجاوز نميکنند و هم از اموال و امکانات شخصی خود در راه خدمت به مردم و . . . بهره ميگيرند. دو نمونه از ارزشهای اخلاقی که نقش موثری در پيشگيری از جراﺋم دارد عبارت است از: الف) تقوا عامل بازدارنده از جرم: که در آيات به عنوان مهمترين ارزش اخلاقی ياد شده. ب)توبه و باز اجتماعی نمودن بزهکار: راه اصلاح و بازگشت برای همه باز است تا مجرمان از مسير خود برگردند و زندگی جديدی آغاز کنند.
ج) احکام و مقررات پيشگيرانه
اين احکام در قالب واجبات و محرمات مطرح شده است که يکی از واجبات، نماز است که در قرآن به عنوان جلوگيری کننده از فحشا و منکر بيان شده است. يکی ديگر از احکام پيشگيرانه، روزه داری است. و ديگري امر به معروف و نهی از منکر است که افراد بايد مراقب اعمال يکديگر بوده و در ترويج فضاﺋل و جلوگيری از وقوع جراﺋم تلاش کنند.
2. پيشگيری وضعی
در اينجا وضعيتی ايجاد ميشود که مجرم از محقق کردن قصد خود ناتوان شود مثل حفاظت از اموال و افراد. همينگونه عواملی که باعث تحريک افراد به ارتکاب جرم ميشود از بين برده شود. از اين منظر، بزه ديده, سنگ بنای پيشگيری را تشکيل ميدهد. بنابراين با اقداماتی همچون آموزشهای خاص به بزهديدهگان و تدابير فنی و . . . ميتوان از آن جلوگيری کرد. پس در پيشگيری وضعی، هدف اصلی، حفاظت از بزهديده است ولی در کيفری و اصلاحی، محور اقدامات، مجرم است.
موارد پيشگيری وضعی با توجه به آيات قرآن
الف) محافظت از آماج جرم: در دسترس بودن آماج, هم باعث تحريک مجرم ميشود و هم بدون زحمت به مقاصد خود ميرسد که در قرآن در داستان حضرت خضر اين مساله بيان شده است. و اينکه اﺋمه برخی از ياران خود را سرزنش ميکردند از همين مقوله ميباشد.
ب) ايجاد مانع در برابر مجرمان و زوزمندان: نمونه بارز آن طبق آيات قرآن، سدی است که ذوالقرنین برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی ساخت.
3. پیشگیری کیفری
مجازات برای جلوگیری از وقوع جرم است چون هم رنجآور است و هم رسواکننده مجرم است مانند قطع دست. بنابراین هم مجرم را از ارتکاب مجدد جرم منصرف میکند و هم موجب بازدارندگی دیگران میشود که در قرآن مجازات زانی و زانیه صد ضربه شلاق بیان شده است. قرآن برای اینکه کیفر، نقش بیشتری در پیشگیری داشته باشد راهکارهایی اراﺋه داده است از جمله اینکه مجازات علنی اجرا شود چون تاثیر زیادی در عبرت آموزی خود فرد و سایر افراد دارد و همچنین بسیاری از مردم برای حفظ آبروی خود اهمیت زیادی قاﺋلند.
براي ديدن متن كامل مقاله به شماره 148ماهه معرفت (ويژه حقوق) مراجعه نماييد.
پیشگیری از جرم از قرآن
اطلاعات در مورد قالب های ورودی
1