شبهه قرض دادن به خدا

خواص دارویی و گیاهی

خداوندا تو سزاوار بزرگي، سرفرازي، بخشندگي، توانايي، بخشايش و رحمتي. سزاوار آني كه به خاطر تو پرهيز كنيم و از تو آمرزش بخواهيم در روزي كه براي مسلمانان عيد قرار داده اي. و براي محمد كه درود خدا بر او و

عبدالعظيم حسني از ترس سلاطين جور وارد ري شد و به طور مخفيانه در خانه مردي از شيعيان در منطقه «سكة الموالي» اقامت گزيد و در آنجا روزها را روزه و شب ها را به نماز مي گذرانيد و مخفيانه از آن خانه خارج شد

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خدا حرمي دارد و آن مكه است، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ حرمي دارد و آن مدينه است، اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ حرمي دارد و آن كوفه است بهشت هشت در دارد كه سه ت

شيخ عباس قمي هم که از ابن حاتم نقل مي کند که امام را وليد به شهادت رسانده مي نويسد، امام ـ عليه السلام ـ در 57 سالگي در حکومت وليد بن عبد الملک و توسط هشام بن عبد الملک به شهادت رسيدند. با توجه به اين

امام سجاد –عليه السلام- در کربلا به شدت بيمار شد به طوري که توانايي حمل اسلحه و جنگ نداشت بنابر اين نتوانست پيشاپيش پدر بزرگوارش به جهاد رفته و به شهادت برسد. بنابر اين تا قبل از شهادت امام حسين ـ علي

باري با تمامي اين شواهد كه حتماً بيشتر از اين هم مي توان شاهد يافت، مي توان گفت امام ـ عليه السلام ـ متوجه بودند كه چكار مي كنند، او آمده بود و حكومت هم مي خواست تشكيل دهد. اصلاً به خاطر همين نيت آمده

به گزارش جام نیوز به نقل از ایکنا، در شش آیه، خداوند به بیان هاى مختلف، مردم را به قرض دادن به خدا ترغیب مى كند یا كسانى را كه به خدا قرض داده اند، مى ستاید؛ مانند آیه 245 سوره بقره: «مَنْ ذا الَّذِى یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ» / كیست كه به خدا قرض حسن بدهد تا خداوند آن را برایش چندین برابر كند.
همانطور که اشاره شد، این مطلب، در چند جاى قرآن با تعابیر مختلف تكرار شده است.
بعضى گمان مى‌كنند كه منظور از این آیات، همان مالى است كه مردم به هم وام مى دهند؛ اما باید توجه كرد كه منظور اصلى از قرض دادن به خدا در این آیات، همان صدقه دادن و انفاق كردن است و خداوند براى تشویق مردم به انفاق و دادن صدقه، از این تعبیر استفاده كرده است تا به مردم بفهماند كه مالى كه صدقه مى‌دهند، از بین نمى‌رود، بلكه آن را به خدا قرض مى‌دهند و نزد خدا محفوظ است و هنگامى كه به شدت به آن نیاز دارند، از او پس خواهند گرفت.
منبع: آیت الله مصباح یزدی ،اخلاق در قرآن ج۳ ص ۳۰۶

 

یكی از اصل های مهمّ اسلامی، اصل قرض الحسنه (وام دادن بدون سود) می باشد كه در قرآن و زندگی امامان ـ علیهم السلام ـ اهتمام بسیاری به آن داده شده است. برای روشن شدن مطلب، لازم است در این راستا سه مطلب را مورد بررسی قرار دهیم: 1. معنی قرض الحسنه. 2. قرض الحسنه در قرآن. 3. اهتمام امامان به قرض الحسنه. معنی قرض الحسنه واژه «قرض» در ریشه لغوی به معنی بریدن است. از این رو عرب به قیچی كه برّنده است، مقراض می گویند. استعمال این واژه در وام بدون بهره، از این رو كه انسان وقتی می تواند به چنین كار نیكی توفیق یابد كه دلبستگی به مال و ثروت را از خود ببرّد و قطع كند، وگرنه به چنین توفیقی نخواهد رسید. و معنی دیگر بریدن این است كه قرض دهنده قسمتی از اموالش را جدا كرده و به قرض گیرنده می دهد. لازم به تذكر است كه قرض دادن به قرض پول، منحصر نیست. بلكه شامل قرض كالاهای مختلف نیز می شود. مثلاً همسایه ای می خواهد عروسی كند و نیاز به فرش و ظرف دارد، شما به مدّت یك هفته یا یك ماه، مقداری ظرف و فرش به او قرض می دهید. این كار نیز قرض الحسنه است. كوتاه سخن اینكه: به طور كلی توفیق به انفاق های مالی به بریدگی و وارستگی بستگی دارد. چرا كه اگر انسان به ثروت دنیا وابسته باشد و از آن دل نكند، هرگز حاضر نمی شود به انسان نیازمندی وام بدون بهره بدهد. در داستان حضرت ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ در رابطه با اطمینان و یقین به معاد، خداوند به او فرمود: چهار پرنده را بگیر و آنها را ذبح كن و گوشت آنها را مخلوط كرده و ده قسمت كن و هر جزیی از آن را روی كوهی بگذار و سپس در جایی بنشین و آن چهار پرنده را به اذن خدا صدا بزن. آنها زنده می شوند و نزد تو پرواز می كنند. ابراهیم چنین كرد و آنها زنده شدند و نزد ابراهیم آمدند. قلب ابراهیم ـ علیه السلام ـ سرشار از یقین به معاد و زنده شدن مردگان در قیامت شد.[1] مرحوم شیخ صدوق روایت می كند كه این چهار پرنده عبارت بودند از: طاووس، كركس، خروس و مرغابی كه هر كدام از اینها به یكی از صفات رذیله انسان اشاره می كند؛ طاووس اشاره به دلبستگی زینت دنیا است، كركس اشاره به آرزوی دراز، خروس اشاره به طغیان شهوت جنسی، و مرغابی اشاره به حرص است. اگر انسان این چهار صفت را از خود دور كند می تواند به كمالات عالی انسانی نائل شود.[2] مولانا در كتاب مثنوی، این مطلب را با اندكی تفاوت، به صورت شعر بیان كرده: تو خلیل وقتی ای خورشید هُش این چهار اطیار رهزن را بكش خُلق را گر زندگی خواهی ابد سر ببر زین چار مرغ شوم و بد[3] توضیح اینكه؛ عبادات بر دو گونه است: غیر مالی و مالی. عبادات غیر مالی مانند: نماز، روزه و عبادات مالی مانند: خمس، زكات، قرض الحسنه و در عبادات مالی باید دست در جیب كرد و از علاقه به مال و پول برید، زیرا گذشتن از مال و ثروت مشكل و دشوار است. قرض الحسنه علاوه بر اینكه یك مسأله اجتماعی است. یك مسأله اخلاقی نیز است. زیرا اوّلاً روح محبّت و تعاون كه یك صفت ممتاز اخلاقی است موجب رواج قرض الحسنه در جامعه می شود، و ثانیاً این كار نیك، روح برادری و عطوفت را زنده می سازد و موجب سلامت جامعه از ربا و پیامدهای شوم و ویرانگر آن می شود. از این رو در روایات اسلامی به یكی از حقوق مؤمنان نسبت به همدیگر یاد شده است، از جمله امام باقر ـ علیه السلام ـ در ضمن شمارش حقوق مؤمن نسبت به مؤمن، فرمود: « و یفرّج عنه كربته و یقضی دینه» از حقوق مؤمن بر مؤمن این است كه اندوه او را برطرف سازد، و قرضش را ادا كند.[4] قرض الحسنه در قرآن در قرآن، سیزده بار با واژه های گوناگون، سخن از قرض به میان آمده و با آن تأكید شده است. در هر جا كه كلمه «قرض» آمده به دنبال آن كلمه «حَسناً» نیز آمده است.[5] از این رو در اسلام به وام بی بهره «قرض الحسنه» می گویند. این تركیب بیانگر آن است كه قرض دادن باید به صورت نیكو انجام شود. نیكویی آن را می توان از چند جهت تصوّر كرد: 1. آبرومندانه باشد. 2. بی منّت باشد. 3. بدون چشم داشت به سود و بهره باشد. 4. برای خشنودی خدا باشد. 5. از روی میل و علاقه باشد. در اینجا نظر شما را به ذكر سه آیه از میان آیات قرض الحسنه جلب می كنم: 1. در آیه 12 سوره مائده می خوانیم كه خداوند به بنی اسرائیل فرمود: وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: اگر نماز به پا دارید و زكات بدهید و به رسولانم ایمان بیاورید و آنها را یاری كنید و قرض الحسنه به خدا بدهید، گناهان شما را محو می كنم و شما را در باغ هایی از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جاری است وارد می كنم. در این آیه در رابطه با قرض الحسنه چند نكته وجود دارد. نخست اینكه: این دستور به قدری مهم است كه پس از نماز و زكات و ایمان و یاری رسولان خدا، ذكر شده، دوم اینكه: این دستور در ادیان پیشین نیز از دستورهای مهم خدا بوده است. سوّم اینكه: پاداش آن بخشش گناهان و بهشت پرنعمت است. چهارم آنكه: قرض الحسنه، قرض دادن به خداست. یعنی مورد پذیرش حقّ است و خدا دستش را به جای دست مستمند قرار می دهد. 2. در آیه 2 سوره مزّمّل می خوانیم: وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً: و نماز را برپا دارید و زكات را ادا كنید و به خدا قرض الحسنه دهید. در این آیه سه نكته قابل توجّه است؛ نخست اینكه: قرض الحسنه، بعد از نماز و زكات به عنوان سوّمین دستور ذكر شده كه بیانگر اهمیّت آن است. دوم آنكه: قرض الحسنه قرض دادن به خداست. اشاره به اینكه گویی قرض دهنده با خدا معامله می كند و خداوند قرض او را می پذیرد. سوم اینكه: این اصل مقدّس مانند نماز و زكات، باید در سطح وسیع و همگانی انجام شود. لذا در آیه فوق با واژه جمع، به عموم مردم از زن و مرد، خطاب شده است. 3. در آیه 17 تغابن می خوانیم: إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِیمٌ: اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما چند برابر سازد و شما را می بخشد و خداوند تشكّركننده و بردبار است.[6] در این آیه نیز به چند نكته در ارزش قرض دادن اشاره شده؛ نخست اینكه: قرض دادن به مؤمنان، قرض دادن به خداست و مورد پذیرش حق است.. دوم اینكه: قرض دادن موجب افزایش نعمت به چندین برابر مقدار قرض می گردد. سوم اینكه: موجب آمرزش گناهان از سوی خدا می شود. چهارم اینكه: خداوند از قرض دهنده تشكر می كند، یعنی آن را به نیكی می پذیرد و با پاداش های دنیوی و اخروی جبران می نماید. اهتمام امامان ـ علیهم السلام ـ به قرض الحسنه خاندان رسالت ـ علیهم السلام ـ در گفتار و رفتارشان به قرض الحسنه اهمیّت فراوان می دادند و خود در این راه پیشقدم می شدند و پیروانشان را با تأكیدهای بسیار به این امر مقدّس دستور می دادند. در كتاب وسائل الشّیعه كه از منابع فقه شیعه است و محور استنباط و اجتهاد مجتهدان تشیّع می باشد، در جلد سیزده، 134 روایت در «ابواب الدَّیْن» درباره قرض و پاداش و احكام آن ذكر شده است. چند نمونه از گفتار امامان ـ علیهم السلام ـ در پاداش قرض دادن در اینجا به عنوان نمونه، نظر شما را از میان دهها روایت به ذكر چند روایت در مورد پاداش قرض دادن جلب می كنیم: 1. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: من اقرض اخاه المسلم كان له بكلِّ درهمٍ اقرضه وزن جبل احدٍ من جبال رضوی و طور سیناءٍ حسناتٍ، و ان رفق به فی طلبه، تعدّی به علی الصّراط كالبرق الخاطف اللامع بغیر حسابٍ و لا عذابٍ: كسی كه به برادر مسلمانش قرض بدهد، به اندازه هر درهمی كه به او می دهد به بزرگی كوه اُحد از كوههای رضوی و طور سینا، برای او پاداشهایی هست و اگر در مورد گرفتن طلب خود با آن مؤمن، مدارا و رفاقت كند، همانند برق خیره كننده و درخشان، بدون حساب از روی پل صراط بگذرد.[7] 2. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: ما من مسلم اقرض مسلماً قرضاً حسناً یرید به وجه الله الا حسب الله له اجرها كحساب الصدقه حتی یرجع الیه: هر مسلمانی كه برای رضای خدا به مسلمانی قرض الحسنه بدهد، حتماً خداوند پاداش آن را مانند پاداش صدقه دادن حساب می كند، تا هنگامی كه آن قرض به او باز گردد.[8] 3. پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: من اقرض مؤمناً قرضاً ینتظر به میسوره، كان ماله فی زكاهٍ، و كان هو فی صلاهٍ من الملائكه حتّی یؤدیه: كسی كه به مؤمنی تا مدّتی كه او توان ادای آن را داشته باشد، قرض بدهد، مال او به عنوان زكات است (و ثواب زكات را دارد) و قرض دهنده تا هنگام ادای قرض، مورد درود فرشتگان است.[9] 4. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: مكتوبٌ علی الجنّه: الصدقه بعشر، و القرض بثمانیه عشر، و انما صار القرض افضل من الصّدقه لانّ المستقرض لا یستقرض الا من حاجهٍ، و قد یطلب الصدقه من لا یحتاج الیها: بر در بهشت نوشته شده: پاداش صدقه ده برابر، ولی پاداش قرض، هیجده برابر است. آنگاه فرمود: پاداش قرض از این رو بر پاداش صدقه است كه قرض گیرنده جز از روی نیاز قرض نمی گیرد، ولی صدقه گیرنده گاهی با اینكه نیاز ندارد، صدقه می گیرد.[1] ________________________________________[1] . مجمع البیان، ج 2، ص 373، ذیل آیه 26 بقره. [2] . خصال صدوق، باب الاربعه، ص 216. [3] . دیوان مثنوی، آغاز دفتر پنجم. [4] . اصول كافی، ج 2، ص 169. [5] . مانند آیه 245 بقره، مائده، 11 و 18 حدید، 17 تغابن و 2 مزّمّل. [6] . در آیه 245 بقره. نظیر این آیه با اندكی تفاوت آمده است. [7] . وسائل الشّیعه، ج 13، ص 88. [8] . وسائل الشیعه، ج 13، ص 87، ثواب الاعمال، ص 38. [9] . همان مدرك، ثواب الاعمال، ص 38. [1] . بحار، ج 13، ص 139. 

 

در متن سؤال بیان شده است: آنها که خود ثروت داشتند و به دیگران نیز بذل و بخشش می‌نمودند ، مضافاً بر این که چرا یک یهودی و چرا همان را به دیگران دادند، مگر در بخشش نیز امر به میانه‌وری نشده است « وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا »؟

ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نباید مسائل را فقط از نگاه احساسی مورد مطالعه قرار داد. گاهی از همین راه وارد می‌شوند تا اذهان را نسبت به بسیاری از وقایع تاریخی دچار شک و شبهه کنند. مثلاً می‌گویند: یقیناً امام حسین علیه‌السلام به دشمنان نفرموده که شما با من دشمنی دارید، پس این طفل را ببرید و سیرابش کنید. حال بحث ما این نیست که چنین اتفاقی افتاده یا خیر؟ بلکه می‌گوییم: اگر چنین نموده باشند نیز نه تنها دون شأن ایشان نیست، بلکه به تکلیف امام بودن، پدر بودن و انسان بودن خود عمل کرده‌اند. طفل صغیر است و تأمین آب و خوراک او بر پدر است.

چه کسی گفته که قرض گرفتن، دون شأن یک امام معصوم [ع] می‌باشد؟ مگر قرض گرفتن یا متقابلاً قرض دادن کار بدی است؟ و حال آن خداوند متعال در قرآن کریم قرض به دیگران را قرض به خود قلمداد نموده است، چنان چه نصرت به دیگران را نصرت به خود محسوب می‌نماید و وعده‌ی نصرت متقابل الهی می‌دهد.

الف – کار دون شأن، کاری است که خلاف عقل، حکمت، علم، اخلاق و اسلام باشد و خلاف اذن خدا یا برای غیر خدا باشد. به غیر آن هیچ کاری دون شأن انسان نیست و معصوم نیز به لحاظ بشری و حیات انسانی، بشری است مانند دیگران. از این رو عاشق شدن، ازدواج، طلاق، کارگری، گله‌داری، زراعت، خستگی، بیماری، گرسنگی و تشنگی، کار و تجارت و ثروتمندی یا در تنگنای مالی قرار گرفتن، بخشش، قرض دادن یا قرض گرفتن و ، هیچ کدام دون شأن یک معصوم (ع) نمی‌باشد.

  ب – اتفاقاً چنین به نظر می‌رسد که شاید سخت‌ترین احوال انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام این بوده که باید تمامی حالات مترتب بر مردم را (نه فقط در نصیحت و دستورالعمل)، بلکه در عمل زندگی می‌کردند، تا مردم در هر حالتی، موضعی و عملی الگو و اسوه داشته باشند و عمل صالح را یاد بگیرند.

از این رو در بین انبیا و اولیای الهی، هر حالتی را می‌بینید. اگر بگویند: دختران و زنان امروزه به راحتی و با وقاحت شیفته‌ی مردان می‌شوند و حتی خود را ارائه می‌دهند؛ پاسخ داده می‌شود که برای حضرت یوسف (ع) نیز چنین شد – اگر بگویند: پدر یا فرزند کسی از دنیا رفت، می‌گویند: برای اکثر انبیا و از جمله نبی اکرم صلوات الله علیه و آله نیز چنین شد – اگر بگویند: ازدواج کردند یا طلاق دادند؛ در میان آنها نیز اتفاق افتاده است – اگر بگویند که همسرشان مورد اتهام واقع شد، برای آنان نیز چنین شده است (مثل حضرت ایوب یا حتی حضرت محمد صلوات الله علیه و آله) – اگر بگویند: مردمی مورد اتهام قرار گرفتند – علیه‌شان جوّسازی و شایعه شد، می‌گویند: این موارد که برای همه آنها پیش آمده است – اگر بگویند: انسان مورد تکریم و احترام قرار می‌گیرد، باز آنها اسوه هستند که چگونه هیچ تکبری را به خود راه ندادند و فخر نفروختند – اگر بگویند: برخی از مردم مورد شماتت و ظلم واقع می‌شود، می‌گویند: نمونه در اهل عصمت بسیار داریم – اگر بگویند: در زندگی ما جنگ و پیروزی و شکست هست، می‌گویند: آنها نیز چنین حالتی داشتند و اگر بگویند: عده‌ای به زندان می‌افتند، از حضرت یوسف تا برخی از امامان علیهم السلام، مشابه بسیار دارد هم چنین اگر بگویند: عده‌ای انقاق و وقف کردند یا بذل و بخشش کردند و یا حتی قرض گرفتند.

ج – قرض گرفتن نیز دلیل بر فقر و بدبختی و بی‌چارگی نیست، ممکن است آدمی ثروت هم داشته باشد، اما در یک جا نقدینگی نداشته باشد یا مشکلی پیش‌آمده باشد که مجبور شود قرض بگیرد. مضافاً بر این که آنان تجلی کرم الهی بودند، اما چون بشر بودند، محدود نیز بودند و سیره‌ی آنها بخشش بود، نه پس‌انداز.

توجه داشته باشیم که اگر انسان شام شب خود را به مسکین داد، بدین معنا نیست که آیه‌ی مبارکه « وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا » را عمل نکرده است. چرا که آیه یک روش کلی را بیان می‌دارد و نه موردی. ما نیز اگر اهل فضیلت و کرم باشیم و سائلی به در خانه‌ی ما بیاید و بدانیم که او محتاج است، راهی هم ندارد، اما ما می‌توانیم امشب را بگذرانیم و ، وظیفه داریم که شام شب خود را نیز به او بدهیم. چه رسد به یک امام معصوم که حجت الله (ع) است. پس اگر ما چنین نمی‌کنیم، کسر و نقص در علم، فضیلت و کرم ماست، نه این که آنها خطا کرده باشند.

د – البته آن چه یک معصوم که علیم و حکیم است انجام می‌دهد، حکمت‌های بسیاری دارد که برای درک برخی از آنها، باید در ابعاد فعل یا تأثیر آن تفکر نمود.

لازم بود یهودیان، که اهل شایعه پراکنی و تبعیت از شایعه بودند، به عینه تجربه کنند که پیامبر و اهل بیتش علیهم‌السلام، به دنبال کسب و قدرت و زر اندوزی نیستند. لازم بود یک رابطه‌ی صمیمانه و عطوفتی بین ایشان با آن یهودی و بالتبع جامعه یهودی ایجاد گردد، چنان چه اگر این اقدام هیچ حکمتی به جز همان طعنه و محاجه یهودی و پاسخ حضرتش به ایشان نداشت، کفایت می‌کرد – لازم بود یهودیان وفای به عهد و به ویژه بازگردندان قرض را در اسلام و از مسلمانان واقعی بیاموزند – لازم بود همگان یاد بگیرند که هیچ اشکالی ندارد که آبروی خود را برای انجام تکلیف و یا حتی کمک به دیگران سرمایه‌گذاری کنند، خدا آن آبرو را می‌خرد، خوب هم می‌خرد و شاید از همه مهم‌تر آن که لازم است همگان، تحریم‌ها، فشارها و موقعیت آن زمان را درک کنند. لابد در خانه رسول خدا (ص) و نیز صحابه‌ای چون سلمان و ابوذر نیز چیزی نبود و لابد، مسلمانان دیگر یا خود در تنگنا بودند و یا قرض گرفتن از آنان با جواب منفی مواجه می‌شد و یا آن که سبب جوّسازی‌های منحرف کننده‌ی بسیاری قرار می‌گرفت و .

جدید:

■ سازمان‌های اداره کننده جهان – گروه سی (3) – طراحان اقتصاد جهان

 

 

 

و خانوادگی


نظر



کد امنیتی


ولایت ، امامت، غدیر

کربلا ، محرم ، عزاداری

غیبت ، قیام ، انتظار

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به «پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – ایکس شبهه – ‌x-shobhe» می باشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.



قرض الحسنه و صدقه هردو از سنت های اسلامی هستند که در آموزه های دینی فراوان به آنها توصیه شده است. در این مقال فرصت پرداختن به اهمیت و جایگاه و آثار و برکات آنها به صورت مبسوط نیست، لاجرم در این جا به اختصار به برخی از ویژگی ها و امتیازات قرض الحسنه و تفاوت آن با صدقه اشاره می کنیم، تا ضمن پاسخ به پرسش فوق، فضیلت و برتری قرض نسبت به صدقه روشن شود. گفتنی است که این برتری به شرایط نیز بستگی دارد، ممکن است در شرایطی با توجه به وضعیت افراد صدقه اولویت داشته باشد.


مقدمه


 

قرض الحسنه و صدقه هردو از سنت های اسلامی هستند که در آموزه های دینی فراوان به آنها توصیه شده است. در این مقال فرصت پرداختن به اهمیت و جایگاه و آثار و برکات آنها به صورت مبسوط نیست، لاجرم در این جا به اختصار به برخی از ویژگی ها و امتیازات قرض الحسنه و تفاوت آن با صدقه اشاره می کنیم، تا ضمن پاسخ به پرسش فوق، فضیلت و برتری قرض نسبت به صدقه روشن شود. گفتنی است که این برتری به شرایط نیز بستگی دارد، ممکن است در شرایطی با توجه به وضعیت افراد صدقه اولویت داشته باشد.


 


اهمیت و جایگاه قرض الحسنه‌


 

یکی از کارهای خداپسندانه ای که می توان با آن، گره ای از کار فرو بسته انسانی گشود، دلی را شاد کرد و اسباب خرسندی خداوند را به فراهم نمود، قرض دادن است. اهتمام بدین مهم به گونه ای است که خداوند، وام دادن به غیر را قرض دادن به خود به حساب آورده است، چنان که می‌فرماید:


 

“مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِض‌ُ اللَّه‌َ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَـَاعِفَه‌ُ لَه‌ُ أَضْعَافًا کَثِیرَة‌ً وَاللَّه‌ُ یَقْبِض‌ُ وَیَبْصُـطُ وَ إِلَیْه‌ِ تُرْجَعُون‌َ”؛[1] کیست که به خدا قرض الحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر بیفزاید؟ خدا تنگدستى دهد و توانگرى بخشد و شما به سوى او باز گردانده مى‏شوید.


 

” وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً “؛[2] و به خدا قرض نیکو دهید .


 

اگر چه منظور از “قرض الحسنه‌” در آیات مذکور، قرض به معنای مصطلح آن نیست، بلکه معنای عام آن مراد است و شامل وام دادن، انفاق کردن، صدقه و به برادران دینی است، که قرض الحسنه یکی از مصادیق آن است، اما در روایات منظور از قرض، همین قرض عرفی است و بدان تصریح شده است.


 

برخی از مفسران برای این که قرض عنوان حسنه پیدا کند، شرایطی را برای آن بیان کرده‌اند؛ نظیر‌:


 


1. قرض باید از مال حلال و سالم باشد.


 

2. بی‌منت‌، بی‌ریا و همراه با عشق و ایثار پرداخت شود.


 


3. برای مصارف‌ِ ضروری باشد.


 

4. قرض دهنده‌، خداوند متعال را بر این توفیق شکرگزار باشد و .[3]


 


قرض الحسنه‌ در روایات


 

قرض دادن به برادران دینى براى کسانى که توان مالى دارند، سنت اسلامى است و خوددارى از آن ‏عملى ناپسند و مورد نکوهش است.


 

پیامبر اسلام (ص) در نکوهش کسانی که توان مالی دارند، اما از قرض دادن خوددارى می کنند فرمود: “کسى که برادر مسلمان و نیازمندش براى قرض گرفتن به او روى بیاورد و او با این که توانایى ‏دارد، خواسته وى را تأمین نکند، خداوند از بهشت محرومش مى‏سازد”.[4]


 

رسول خدا در جایی دیگر فرمودند: «کسی که به برادر مسلمان خود قرض دهد، در برابر هر درهمی که قرض داده به اندازه کوه های احد، رضوان و سینا پاداش خواهد داشت و اگر برای وصول طلب خود با بدهکار مدارا کند، از پل صراط همانند برق جهنده، بدون حساب و عذاب عبور خواهد کرد”.[5]


 

امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید: “قرض دادن را از صدقه دوست می دارم. حضرتش می فرمود: کسی که قرض دهد و برایش مدت معین نماید و شخص مقروض در وقت معین آن را نپردازد، اجر و پاداش هر روز تأخیر مانند پاداش یک دینار صدقه در هر روز است”.[6]


 

همچنین امام صادق (ع) می فرماید: “قرض و عاریه دادن و پذیرایى از میهمان از سنّت های اسلامى است”.[7]


 

بنابر این، در روایاتی که از  معصومان (ع) به ما رسیده قرض دادن، کار بسیار مثبتی ارزیابی شده است، هر چند که از قرض گرفتن ـ حتی الامکان ـ منع شده است.


 

البته، گفتنی است در روایات، قرض گرفتن بدون نیاز عملى نکوهیده تلقّى شده و از آن نهى شده است. براساس‏این روایات، انسان باید در شرایطى روى به قرض آورد که ناچار و درمانده باشد؛ چون مدیون‏کردن خود جز تحمّل مسئولیّت و زیر بار حقوق دیگرى رفتن و اغتشاش فکرى و دغدغه روحى ‏و غم و غصّه چیزى دیگر در پى نخواهد داشت؛ از این رو، از امام على (ع) نقل شده است که رسول خدا  (ص) پیوسته این دعا را مى‏خوانده است: “اَللَّهُمّ‏اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَلَبةِ الدَّیْن”؛[8] خدایا از زیادى بدهى به تو پناه مى‏برم.
از امام کاظم(ع) نقل شده است: “مَن طَلَبَ الرِّزْقَ مِنْ حِلِّه فَغُلِبَ فَلْیَسْتَقْرِضْ عَلَى اللَّهِ عَزَوَجَلَّ وَ عَلى رَسُولِهِ”؛[9] کسى که براى کسب روزى از راه حلال تلاش کند، اما کمبود مالى بر او چیره گردد و راه به‏جایى نبرد، پس برعهده خداوند عزّوجلّ و رسولش قرض بگیرد.


 

از مجموع روایات مربوط به قرض‏الحسنه استفاده مى‏شود که یکى ازحکمت هاى مهم تشریع این سنّت اسلامى رفع نیاز ضرورى نیازمندان جامعه است، نه تولید و تجارت و تکاثر ثروت. انسان در شرایطى باید به قرض روى آورد که امور جارى روزمرّه‏اش ‏دچار اختلال شده باشد و با قرض بخواهد آن را سامان دهد.


 


قرض الحسنه‌ و فرق آن با صدقه


 

از آن جا که اسلام مخالف هرگونه گداپروری است، و پیامبرش بر دست کارگری که با کد یمین و عرق جبین به تأمین معیشت خویش می پردازد، بوسه می زند[1] و با مرور روایاتی که درباره قرض و صدقه آمده است، برتری قرض بر صدقه کاملاً آشکار می شود. در این فرصت چند نمونه از این روایات را بیان می کنیم.


 

رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: “شبى که به معراج برده شدم، این نوشته را بر در بهشت دیدم: “اَلصَّدَقَةُ بِعَشْرِ اَمْثالِها وَالْقَرْضُ‏بِثَمانِیَةَ عَشَر”؛[11] صدقه ده برابر پاداش دارد و قرض الحسنه هیجده برابر.


 

حضرتش همچنین فرمود: “اگر هزار درهم را دو بار قرض دهم دوست دارم تا این که آن را یک بار تصدق دهم”.[12]


 

امام صادق (ع) فرمود: “اگر مالی را قرض دهم پیش من محبوب تر است تا همانند آن را صله دهم”.[13]


 

بنابر این طبق این احادیث، قرض الحسنه، نسبت به صدقه‌، از جایگاه بالاتری برخوردار است‌. بعضی از جهت‌های امتیاز آن می تواند چنین باشد:


 

1. در قرض الحسنه‌، مال به دست کسی می‌رسد که به آن نیاز دارد؛ چراکه انسان بی نیاز قرض نمی‌گیرد، برخلاف صدقه که ممکن است به دست انسان بی نیاز بیفتد. امام صادق‌ (ع) در این باره می‌فرماید: “پاداش قرض از این رو از پاداش صدقه بیش‌تر است که قرض گیرنده جز از روی نیاز قرض نمی‌گیرد، ولی صدقه گیرنده گاهی با این که نیاز ندارد، صدقه می‌گیرد”.[14]


 

2. در قرض الحسنه‌، عزّت نفس قرض گیرنده از بین نمی‌رود، ولی صدقه گیرنده‌، با گرفتن صدقه‌، به گونه‌ای رفته رفته‌، عزت نفس خود را از دست می‌دهد و نفس او به پستی می‌گراید.


 

3. قرض الحسنه‌، سبب می‌شود که شخص قرض گیرنده به تلاش و فعالیت وادار شود تا بتواند قرض خود را ادا کند، که این خود باعث رونق اقتصادی و شکوفایی خلاقیت‌ها و استعدادها می‌شود، ولی در صدقه گیرنده ـ از آن جا که انگیزه‌ای برای رد مال ندارد ـ چنین تلاشی مشاهده نمی‌شود.


 

4. در قرض الحسنه‌، انسان مالی را که به دیگری می‌دهد، دوباره‌، پس از مدتی پس می‌گیرد و بر قرض گیرنده نیز واجب است در وقت معین مال قرض گرفته شده را به صاحبش برگرداند، ولی در صدقه چنین نیست‌، یعنی چیزی که صدقه داده شد، چنین نیست که دوباره به دست صاحبش برگردد، بلکه چون این مال بخشش بدون عوض است‌، بر صدقه گیرنده نیز لازم نیست صدقه را برگرداند و یا در عوض آن کاری انجام دهد.


 

5. در ثواب نیز این دو با هم تفاوت دارند؛ زیرا ثواب صدقه نزد خداوند متعال ده برابر‌، ولی پاداش قرض الحسنه هجده برابر است. در روایتی از امام صادق‌ چنین می‌خوانیم‌:”بر در بهشت نوشته شده است که پاداش صدقه ده برابر، ولی پاداش قرض دادن‌، هجده برابر است‌”.[15]


 

البته این موارد و موارد دیگر، تنها امتیاز قرض الحسنه را در شرایط مساوی اثبات می‌کند و گرنه گاهی اوقات‌، رفع معضلات اجتماعی‌، در انفاق و صدقات منحصر بوده و نمی توان تنها با قرض گره از کار درماندگان گشود که در این صورت صدقه اولویت خواهد داشت‌.


 

نتیجه: طبق آموزه های دینی، اعم از آیات قرآن و روایات، در موارد قرض الحسنه در مقایسه با برخى دیگر از انفاق هاى مالى؛ نظیر صدقه فضیلت و برترى دارد.


 


[1] بقره‌، 245.


[2] مزمل، 2.

[3] ر.ک‌: طبرسی، مجمع البیان‌، ج 9، ص 39، ناصر خسرو‌، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 1، ص 483 ـ 484، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383ش‌.

[4] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 389، مؤسسة آل البیت‌، قم، 149ق، “مَنِ احْتاجَ اِلَیْهِ اَخُوهُ الْمُسْلِمُ فى قَرْضٍ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْه فَلَمْ یَفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ ریحَ الْجَنَّةِ”.

[5] شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقابها، ص 414، یک جلد، انتشارات شریف رضى، قم، 1364ش.

[6] وسائل‏الشیعة، ج 18، ص 33،”مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لَأَنْ أُقْرِضَ قَرْضاً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهِ وَ کَانَ یَقُولُ مَنْ أَقْرَضَ قَرْضاً وَ ضَرَبَ لَهُ أَجَلًا فَلَمْ یُؤْتَ بِهِ عِنْدَ ذَلِکَ الْأَجَلِ کَانَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ فِی کُلِّ یَوْمٍ یَتَأَخَّرُ عَنْ ذَلِکَ الْأَجَلِ بِمِثْلِ صَدَقَةِ دِینَارٍ وَاحِدٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ”.

[7] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 395، موسسه آل البیت، قم، 148ق، “اَلْقَرْضُ وَالْعارِیَةُ وَ قِرَى الضَّیْفِ مِنَ السُّنَّةِ”.


[8] مستدرک الوسائل، ج 13، ص 387،


[9] وسائل الشیعة‌، ج 18، ص 321.


[1] اسد الغابه، ج 2، 72.


[11] همان، ج 16، ص 318،

[12] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 13، ص 139، موسسه الوفاء، بیروت، 144ق.


[13] همان.

[14] وسائل الشیعة‌، ج 16، ص 318؛ کلینی، کافی، ج 4، ص 411، باب الصدقة علی القرابة، نشر مؤسسة آل البیت.


[15] همان.


 

آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در خود مطالعه کنید.


حاضرین در سایت :

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.


218 – All Rights Reserved

9

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *