خواص دارویی و گیاهی
یکی از اصل های مهم اسلامی، اصل قرض الحسنه (وام دادن بدون سود) می باشد که در قرآن و زندگی امامان (ع) اهتمام بسیاری به آن داده شده است. واژه قرض در ریشه لغوی به معنی بریدن است. از این رو عرب به قیچی که برنده است، مقراض می گویند. استعمال این واژه در وام بدون بهره، از این رو که انسان وقتی می تواند به چنین کار نیکی توفیق یابد که دلبستگی به مال و ثروت را از خود ببرد و قطع کند، و گرنه به چنین توفیقی نخواهد رسید و معنی دیگر بریدن این است که قرض دهنده قسمتی از اموالش را جدا کرده و به قرض گیرنده می دهد. لازم به تذکر است که قرض دادن به قرض پول، منحصر نیست. بلکه شامل قرض کالاهای مختلف نیز می شود مثلا همسایه ای می خواهد عروسی کند و نیاز به فرش و ظرف دارد، شما به مدت یک هفته یا یک ماه، مقداری ظرف و فرش به او قرض می دهید. این کار نیز قرض الحسنه است. کوتاه سخن اینکه: به طور کلی توفیق به انفاق های مالی به بریدگی و وارستگی بستگی دارد. چرا که اگر انسان به ثروت دنیا وابسته باشد و از آن دل نکند، هرگز حاضر نمی شود به انسان نیازمندی وام بدون بهره بدهد. در داستان حضرت ابراهیم خلیل (ع) در رابطه با اطمینان و یقین به معاد، خداوند به او فرمود: چهار پرنده را بگیر و آنها را ذبح کن و گوشت آنها را مخلوط کرده و ده قسمت کن و هر جزیی از آن را روی کوهی بگذار و سپس در جایی بنشین و آن چهار پرنده را به اذن خدا صدا بزن آنها زنده می شوند و نزد تو پرواز می کنند. ابراهیم چنین کرد و آنها زنده شدند و نزد ابراهیم آمدند. قلب ابراهیم (ع) سرشار از یقین به معاد و زنده شدن مردگان در قیامت شد (مجمع البیان، ج 2، ص 373، ذیل آیه 26 بقره). مرحوم شیخ صدوق روایت می کند که این چهار پرنده عبارت بودند از: طاووس، کرکس، خروس و مرغابی که هر کدام از اینها به یکی از صفات رذیله انسان اشاره می کند؛ طاووس اشاره به دلبستگی زینت دنیا است، کرکس اشاره به آرزوی دراز، خروس اشاره به طغیان شهوت جنسی، و مرغابی اشاره به حرص است. اگر انسان این چهار صفت را از خود دور کند می تواند به کمالات عالی انسانی نائل شود. (خصال صدوق، باب الاربعه، ص 216). مولانا در کتاب مثنوی، این مطلب را با اندکی تفاوت، به صورت شعر بیان کرده: تو خلیل وقتی ای خورشید هش *** این چهار اطیار رهزن را بکش خلق را گر زندگی خواهی ابد *** سر ببر زین چار مرغ شوم و بد (مثنوی، آغاز دفتر پنجم) توضیح اینکه؛ عبادات بر دو گونه است: غیر مالی و مالی. عبادات غیر مالی مانند: نماز، روزه و عبادات مالی مانند: خمس، زکات، قرض الحسنه و در عبادات مالی باید دست در جیب کرد و از علاقه به مال و پول برید، زیرا گذشتن از مال و ثروت مشکل و دشوار است. قرض الحسنه علاوه بر اینکه یک مسأله اجتماعی است یک مسأله اخلاقی نیز است. زیرا اولا روح محبت و تعاون که یک صفت ممتاز اخلاقی است موجب رواج قرض الحسنه در جامعه می شود، و ثانیا این کار نیک، روح برادری و عطوفت را زنده می سازد و موجب سلامت جامعه از ربا و پیامدهای شوم و ویرانگر آن می شود. از این رو در روایات اسلامی به یکی از حقوق مؤمنان نسبت به همدیگر یاد شده است، از جمله امام باقر (ع) در ضمن شمارش حقوق مؤمن نسبت به مؤمن، فرمود: «و یفرج عنه کربته و یقضی دینه؛ از حقوق مؤمن بر مؤمن این است که اندوه او را برطرف سازد، و قرضش را ادا کند» (اصول کافی، ج 2، ص 169).
قرض الحسنه در قرآن در قرآن، سیزده بار با واژه های گوناگون، سخن از قرض به میان آمده و با آن تأکید شده است. در هر جا که کلمه قرض آمده به دنبال آن کلمه حسنا نیز آمده است. (مانند بقره/ 245، مائده/ 12، حدید/ 18، تغابن/ 17 و مزمل/ 2). از این رو در اسلام به وام بی بهره قرض الحسنه می گویند. این ترکیب بیانگر آن است که قرض دادن باید به صورت نیکو انجام شود. نیکویی آن را می توان از چند جهت تصور کرد: 1. آبرومندانه باشد. 2. بی منت باشد. 3. بدون چشم داشت به سود و بهره باشد. 4. برای خشنودی خدا باشد. 5. از روی میل و علاقه باشد. از جمله در آیات زیر به موضوع قرض الحسنه پرداخته شده است: 1- در آیه 12 سوره مائده می خوانیم که خداوند به بنی اسرائیل فرمود: « اقمتم الصلوة و آتیتم الزکوة و آمنتم برسلی و عزرتموهم و أقرضتم الله قرضا حسنا لأکفرن عنکم سیئاتکم و لأدخلنکم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ اگر نماز به پا دارید و زکات بدهید و به رسولانم ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید و قرض الحسنه به خدا بدهید، گناهان شما را محو می کنم و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد می کنم». در این آیه در رابطه با قرض الحسنه چند نکته وجود دارد. نخست اینکه: این دستور به قدری مهم است که پس از نماز و زکات و ایمان و یاری رسولان خدا، ذکر شده، دوم اینکه: این دستور در ادیان پیشین نیز از دستورهای مهم خدا بوده است. سوم اینکه: پاداش آن بخشش گناهان و بهشت پرنعمت است. چهارم آنکه: قرض الحسنه، قرض دادن به خداست یعنی مورد پذیرش حق است و خدا دستش را به جای دست مستمند قرار می دهد. 2- در آیه 2 سوره مزمل می خوانیم: «و أقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و أقرضوا الله قرضا حسنا؛ و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و به خدا قرض الحسنه دهید». در این آیه سه نکته قابل توجه است؛ نخست اینکه: قرض الحسنه، بعد از نماز و زکات به عنوان سومین دستور ذکر شده که بیانگر اهمیت آن است. دوم آنکه: قرض الحسنه قرض دادن به خداست. اشاره به اینکه گویی قرض دهنده با خدا معامله می کند و خداوند قرض او را می پذیرد. سوم اینکه: این اصل مقدس مانند نماز و زکات، باید در سطح وسیع و همگانی انجام شود به همین جهت در آیه فوق با واژه جمع، به عموم مردم از زن و مرد، خطاب شده است. 3- در آیه 17 تغابن می خوانیم: «إن تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم؛ اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما چند برابر سازد و شما را می بخشد و خداوند تشکرکننده و بردبار است». در آیه 245 بقره نظیر این آیه با اندکی تفاوت آمده است «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیرة؛ کیست که به خدا وام نیکو دهد تا چندین برابرش افزون کند؟». در این آیه نیز به چند نکته در ارزش قرض دادن اشاره شده؛ نخست اینکه: قرض دادن به مؤمنان، قرض دادن به خداست و مورد پذیرش حق است. دوم اینکه: قرض دادن موجب افزایش نعمت به چندین برابر مقدار قرض می گردد. سوم اینکه: موجب آمرزش گناهان از سوی خدا می شود. چهارم اینکه: خداوند از قرض دهنده تشکر می کند، یعنی آن را به نیکی می پذیرد و با پاداش های دنیوی و اخروی جبران می نماید. در اینجا می فرماید: «ان تقرضوا الله قرضا حسنا؛ اگر به خدا قرض بدهید قرض حسن». کلمه قرض معنایش در اصطلاح معمولی همین است که کسی مالی را به شخص دیگری به عنوان قرض بدهد تا بعد پس بگیرد. این دو گونه است: یک وقت هست که بدون هیچ گونه سودی و منفعتی آن را می دهد و پس می گیرد، این را می گویند قرض حسن. اما اگر سودی بخواهد، به هر نوع و به هر رنگی که باشد، این اسمش رباست که آن حرام ترین حرامهاست یعنی یک گناه بسیار کبیره است. این در مورد قرض. قرآن همین تعبیر را ذکر کرده است ولی در تعبیرات قرآن وقتی می فرماید که به خدا قرض الحسنه بدهید، هم شامل قرض الحسنه معمولی می شود و هم شامل امری دیگر. در مورد اول، معنای آیه این می شود: آنچه که شما به بندگانی که نیازمند به قرض هستند بدون چشمداشت و سود قرض بدهید گویی به خدا قرض داده اید، اجرش را از خدا بخواهید. ولی آیه قرآن منحصر به این نیست. هر نوع عمل خیری را قرآن قرض الحسنه تلقی می کند، مخصوصا خیرات مالی را، یعنی آنچه را که شما انفاق می کنید. انفاقاتی که در راه خدا می کنید در واقع به خدا قرض داده اید، یعنی هیچ انفاقی از انسان نیست که از دست برود. همین که انفاق می کنید باز در واقع به خدا قرض الحسنه داده اید.
این پایگاه متعلق به مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن می باشد
یکی از کارهای خداپسندانه ای که می توان با آن، گره ای را گشود، غبار غمی را از چهره گرفته ای
سِتُرد، دلی را شاد کرد و اسباب خرسندی خداوند سبحان را به ارمغان آورد، قرض دادن است.
اهتمام بدین مهم به گونه ای است که خداوند، وام دادن به غیر را قرض دادن به خود به حساب
آورده است، چنان که می فرماید: کیست که به خدا قرض دهد تا خدا بر او چندین برابر بیفزاید؟!(1)
در این مقاله به ابعاد مختلف موضوع قرض الحسنه می پردازیم.
واژه «قرض» در لغت به معنی بریدن با دندان است و در اصطلاح فقهی یکی از عقدهای شرعی
است که به واسطه آن کسی مدیون و وامدار دیگری می شود. تحقق شرعی قرض دادن به دیگری
منوط به ایجاب و قبول است، البته به شرطی که دهنده وام شرط زیاده در بازپرداخت مال
نداشته و گیرنده مال قصد بازپرداخت وام را داشته باشد.
در این صورت به محض واگذاری مال به گیرنده وام، وی حق تصرف در آن مال را دارد، و مال
مفروض در زمره دیون وی قرار می گیرد که در صورت شرط زمان در بازپرداخت وام، وی ملزم به
بازپرداخت آن در زمان مشخص است وگرنه به محض طلب قرض دهنده، ملزم به بازپرداخت مال
است.
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
فقیهان آیات زیر را بیانگر مشروعیت قرض دانسته اند:
«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرةً واللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ
إِلَیْهِ تُرْجَعُونْ»(2)
«کیست که خدا را وام (یعنی قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟
و خداست که گیرد و می دهد و خلق همه به سوی او بازمی گردند.»
«مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ کَریمٌ»(3)
«آن کیست که به خدا قرض نیکو دهد (یعنی قرض الحسنه و صدقه و احسان به
فقیران کند) تا خدا بر او چندین برابر گرداند و پاداشی با لطف و کرامت (تناهی)
اورا عطا نماید.»
«إِنْ تُقِْرضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْلَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ»(4)
«اگر به خدا (یعنی بندگان محتاج خدا) قرض نیکو (یعنی قرض الحسنه یا صدقه)
دهید خدا برای شما چندین برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد و خدا بر شکر
واحسان خلق، نیکو پاداش دهنده است و بر گناهشان بسیار بردبار است.»
« وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً »(5)
« و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید
وقرض الحسنه دهید).»
در تعریف دَیْن گفته اند که عبارت از هر حق مالی یا غیرمالی است که در عهده کسی برای
دیگری باشد.(6) از این رو اقسام گوناگونی از معاملات همچون بیع نسیه، بیع سلم و سلف، قرض،
رهن و ضمان موجب دین می گردند.
در قرآن کریم دو آیه به بررسی مطلق دین پرداخته است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمَّیً فَاکْتُبُوهُ »(7)
در این آیه مفصل احکام زیر مورد توجه قرار گرفته است:
1ـ دین یا مؤجّل است ـ یعنی دارای مهلت معینی برای بازپرداخت است ـ یا غیرمؤجل که
در صورت اخیر با درخواست داین، مدیون ملزم به پرداخت است، و در صورت اول تاریخ دقیق
پرداخت دین باید مشخص شود؛ زیرا در آیه آمده است:
«إِلی أجلٍ مسمّیً»
2ـ به جهت حرمت حفظ مال مؤمن، حکم به نوشتن دین شده است:
«فَاکْتُبُوهُ»
3ـ نویسنده دین باید شخص عادلی باشد:
«وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»
4ـ نویسنده دین، نباید از نوشتن خودداری کند:
«وَلا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ»
از این رو، اگر کاتب منحصر به فرد باشد بنا به نظر برخی از فقیهان نوشتن بر او واجب عینی
است.
5ـ نویسنده دین باید دین ه را بر میزان شرع بنویسد:
«کَما عَلَّمَهُ اللّهُ»
بنابراین که عبارت اخیر متعلق به «لا یأب» باشد نویسنده نباید در ازای نوشتن عوضی
مطالبه کند؛ چه نوشتن بی عوض ادای شکر الهی بر او خواهد بود.
6ـ شخص مدیون باید متن دین ه را املا کند؛ چه بیان اثبات حقی در ذمه او و شهادتی
علیه اوست، ودر این راستا نباید از مطلبی فروگذاری شود؛ چه ممکن است بستانکار، واقف بر
اصول اهل قلم نباشد:
«وَلْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَقِّ اللّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً»
7ـ اگر شخص مدیون، سفیه یا ضعیف العقل و یا ناتوان از املا باشد، ولیّ او با رعایت عدل
املا کند:
«فَإِنْ کَانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلیُّهُ
بِالْعَدْلِ»
8ـ برای دین ه دو شاهد مرد یا یک مرد و دو زن گرفته شود، تا اگر یکی از زنان مسأله را
فراموش کرد دیگری یادآوری کند و این شاهدان باید عادل و مورد اطمینان باشند:
«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ
تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَکِّرَ إِحَداهُما الأُخْری»
9ـ نباید شاهدان به هنگام درخواست شهادت از آن سرباز زنند:
«وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»
1ـ نباید از نوشتن دَیْن کوچک و بزرگ مقید به مدت دلتنگ شد، زیرا دین ه مکتوب
نزد خدا عادلانه تر است و جهت شهادت استوارتر و جهت عدم بدگمانی و شک نزدیک ترین راه
است:
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
«وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیراً اِلی أَجَلِه ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ وَ أَقْوَمُ
لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلاّ تَرْتابُوا»
11ـ اگر معامله نقدی باشد؛ می توان آن را ننوشت، اگرچه نوشتن آن نیز جایز است:
«إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاّ تَکْتُبُوها»
12ـ هرگاه معامله نقدی شود می توان بر آن شاهد گرفت:
«وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبَایَعْتُمْ»
13ـ نباید بر نویسنده و شاهد دین ه ضرری وارد آورد، زیرا این عمل فسق است:
«وَ لا یُضارُّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ»
بنابر آن که «لایضار» فعل معلوم باشد نویسنده و شاهد نباید ضرری وارد آورند.
«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(8)
این آیه ناظر به عدم تعهد مدیون است در صورتی که تنگدست باشد، از این رو باید به او تا
زمان گشاده دستی مهلت داد و حتی در صورت توان نیز به او کمک کرد.
در این باره ـ یعنی مهلت دادن به بدهکار و مدارا با او و ارزش و پاداش این کارِ کریمانه ـ به
روایاتی گرانسنگ از ائمه معصومان علیهم السلام تمسک می جوییم:
از بُرَیده نقل است که گفت:
«از رسول خدا شنیدم که می فرمود: کسی که به تنگدست مهلت دهد قبل از رسیدن
موعد پرداخت، در مقابل هر روز به اندازه آن مال برای او صدقه محسوب می شود و
وقتی که موعد پرداخت رسید در قبال هر روز مهلت، دو چندان صدقه برایش به
حساب می آید.»(9)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«کسی که می خواهد در (قیامت) روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش الهی نیست
خداوند او را در سایه چتر حمایت خود قرار دهد باید به بدهکار تنگدست مهلت دهد
یا این که به نفع او از حق خود بگذرد.»(1)
«کسی که با انسان مؤمن تهیدستی مدارا کند، خداوند نیازهای دنیا و آخرت او را به
آسانی برآورده کند.»(11)
«کسی که به بدهکارش مهلت دهد یا از طلب خود صرف نظر کند، در قیامت در سایه
عرش (رحمت الهی) قرار گیرد.»(12)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«خداوند عز و جل، مهلت دادن به تنگدست را دوست دارد، و کسی که بدهکارش
تهیدست است باید به او مهلت دهد تا راه چاره ای یابد.»(13)
در روایاتی که از امامان پاک علیهم السلام بر جای مانده، قرض دادن، کار بسیار مثبتی ارزیابی شده است؛
هر چند که از قرض گرفتن ـ حتی الامکان ـ منع شده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«کسی که به برادر مسلمان خود قرض دهد
در برابر هر درهمی که قرض داده به اندازه
کوه های احد، رضوان و سینا پاداش خواهد
داشت و اگر برای وصول طلب خود با
بدهکار مدارا کند از پل صراط همانند برق
جهنده، بدون حساب و عذاب عبور
خواهد کرد.»(14)
امام علی علیه السلام در وصیتی به امام
حسن علیه السلام فرمودند:
«غنیمت بدان کسی را که در زمان
توانگریت از تو قرض می خواهد تا در روز
تنگدستی ات آن را به تو بازپس دهد.»(15)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هیچ مسلمانی نیست که به مسلمان دیگری به خاطر خدا قرض دهد جز آن که هر
روز خداوند ثواب صدقه را به حساب او به شمار آورد، تا زمانی که بدهکار، مالی را که
از او قرض گرفته بازپس دهد.»(16)
از این روایت می توان استفاده کرد که قرض دهنده بدون این که مالی را از کف دهد از تمام
آثار و برکات صدقه بهره مند می گردد و تا زمانی که مدیون دینش را به او ادا نکرده هر روز معادل
مالی که قرض داده گویا صدقه می دهد!
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«هر کس به مؤمنی وام دهد و منتظر بماند تا وام گیرنده از عهده پرداختن وام برآید
مالش در زمره زکات است و درود فرشتگان ـ تا زمانی که وام گیرنده قرضش را ادا کند
ـ نثار اوست.»(17)
«کسی که برادر مسلمان و نیازمندش از او درخواست قرض کند و با این که توانایی
دارد به او قرض ندهد خداوند او را از شمیم بهشت محروم گرداند.»(18)
از آن جا که اسلام مخالف هرگونه گداپروری است و پیامبر رحمتش صلی الله علیه و آله وسلم بر دست کارگری که با
کد یمین و عرق جبین به تأمین معیشت خویش می پردازد، بوسه می زند، با مرور روایاتی که
درباره قرض و صدقه آمده است برتری قرض از صدقه کاملاً آشکار می شود. مضمون برخی از آن
روایات را مرور می کنیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«شبی که به معراج رفتم بر در بهشت دیدم که نوشته شده بود: صدقه ده برابر و قرض،
هیجده برابر پاداش دارد! به جبرئیل گفتم چرا قرض الحسنه برتر از صدقه است؟
گفت: چون قرض گیرنده همیشه به خاطر نیازش قرض می کند ولی سائل درخواست
کمک می کند هر چند بی نیاز باشد.»(19)
در فقه الرضا به نقل از امام رضا علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمود:
«پاداش وام دادن هیجده برابر بیش از صدقه است؛ زیرا با فراهم شدن شرایط
استقراض، شخص ناگزیر به گرفتن صدقه نمی شود.»(2)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«اگر هزار درهم را دو بار قرض دهم دوست دارم تا این که آن را یک بار تصدق
دهم.»(21)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«اگر مالی را قرض دهم پیش من محبوب تر است تا همانند آن را صله دهم.»(22)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«هیچ مسلمانی نیست که به مسلمانی یک بار قرض دهد جز این که گویی آن مال را دو
بار صدقه داده است.»(23)
«هر قرضی (افزون بر پاداش های زیادی که دارد (در حکم) صدقه است.»(24)
نکوهش استقراض و کوتاهی در پرداختن آن
با این که در روایات به افراد متمکن توصیه و تأکید شده که به افراد نیازمند و گرفتار که ناچار به
استقراض می شوند، وام پرداخت کنند ولی مضمون پاره ای از روایات حاکی از نکوهش قرض
گرفتن است و آن را پدیده ای منفی می شمارد: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«از وام خواستن (و بدهی داشتن) حذر کنید که آن غم شب و ذلت روز است.»(25)
«از کفر و بدهی به خدا پناه می برم! گفته شد: ای پیام آور خدا! آیا بدهی با کفر معادل
است؟! فرمود: آری.»(26)
«هیچ دردی همچون درد چشم و هیچ اندوهی چون اندوه بدهی داشتن نیست.»(27)
از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«شهادت در راه خدا کفاره و پوشاننده هر گناهی است جز دَین که در آن هیچ کفاره ای
نیست جز پرداختن آن، یا این که صاحبش آن را قضا و تدارک کند، یا این که طلب کار
و صاحب حق از آن درگذرد.»(28)
نقل شده که معاویة بن وهب از امام صادق علیه السلام پرسید به ما رسیده که مردی از انصار را مرگ
در رسید که دینی بر عهده داشت؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر (جنازه) او نماز نگذارد و به حاضران
فرمود: بر این دوستتان نماز نگذارید تا دَین او پرداخت شود. امام علیه السلام در توضیح این روایت
فرمود:
«پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بدان جهت این کار را انجام داد تامردم مسأله دَین را سبک نشمارند.»(29)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«از دَین بکاهید که در کاستن دَین فزونی عمر است.»(3)
«دزدان سه گونه اند: کسی که زکات نپردازد، کسی که مهر زنان را حلال شمارد، و کسی
که قرض کند و نیت پرداختن آن را نداشته باشد.»(31)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«هر که قادر باشد بر ادای صاحب حقی؛ ولی با این وجود او را معطل کند (کوتاهی کرده
و امروز و فردا کند) گناه هر روز او (که معطل می کند و تأخیر روا می دارد) گناه و خطای
باج ستان است.»(32)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«از قرض گرفتن پرهیز کنید که ننگ دین است.»(33)
«تأخیر انداختن غنی (از پرداخت به موقع بدهی خود) ستم به حساب می آید.»(34)
با مرور روایاتی که درباره قرض وارد شده است به احادیثی برمی خوریم که خود می تواند قدری از
غم جانکاه قرض داران بکاهد، برخی از این گوهرهای تابناک را که حاکی از سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
و زندگی زاهدانه معصومان علیهم السلام است چنین اند:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که دَین بر عهده داشت رحلت فرمود.»(35)
«حضرتش مدیون بود و زره اش در مقابل بیست صاع در گرو یک یهودی بود.»(36)
ابن عباس گوید که حضرتش فرمود:
«خداوند مرا به نبوت برتری داد، و علی را به امامت و امر فرمود تا دخترم را به او
تزویج کنم، او پدر فرزندانم، غسل دهنده جثه ام و ادا کننده دَین من است، دوستدار
او دوست من و دشمن او دشمن من است.»(37)
امام صادق علیه السلام فرمود:
«امام حسن علیه السلام به هنگام رحلت بدهکار بود، امام حسین علیه السلام نیز هنگام شهادت
دَین بر عهده داشت.»(38)
امام باقر علیه السلام فرمود:
«امام حسین علیه السلام هنگام شهادت بدهکار بود که امام سجاد علیه السلام زمینی از آن حضرت
را فروخت تا دینش را ادا کند.»(39)
قرض دو قسم است: مدت دار؛ یعنی هنگام قرض دادن مشخص شده است که قرض گیرنده چه
موقع بدهی را بپردازد. قسم دیگر، قرض بدون مدت است که زمان پرداخت در آن مشخص نشده
است.
1ـ اگر قرض مدت دار باشد طلب کار نمی تواند پیش از تمام شدن آن مدت، طلب خود را
درخواست کند. اگر مدت دار نباشد، طلب کار هر وقت بخواهد می تواند طلب خود را درخواست
کند.(4)
2ـ اگر طلب کار طلب خود را درخواست کند، چنانچه بدهکار بتواند بدهی خود را بدهد، باید
فوراً بپردازد و اگر تأخیر بیندازد گناهکار است.(41)
3ـ اگر مقداری پول به کسی بدهد و شرط کند که پس از مدتی مثلاً یک سالِ دیگر زیادتر
بگیرد ربا و حرام است؛ مثلاً یکصد هزار تومان بدهد و شرط کند که پس از یک سال یکصد و
بیست هزار تومان بگیرد.(42)
4ـ ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است و کسی که قرض ربایی گرفته اگرچه کار حرامی کرده
ولی اصل قرض صحیح است و می تواند در آن تصرف کند.(43)
5ـ اگر بدهکار بدون شرط قبلی چیزی اضافه به طلبکار بدهد اشکال ندارد، بلکه مستحب
است.(44)
6ـ اگر بدهکار غیر از خانه ای که در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری که به آن ها
احتیاج دارد چیزی نداشته باشد طلبکار نمی تواند طلب خود را از او مطالبه کند، بلکه باید صبر
کند تا بتواند بدهی خود را بدهد.(45)
7ـ اگر شخصی مبلغی به عنوان قرض از دیگری گرفته و بعد از آن دیگر او را ندیده است
وخیلی هم دنبالش گشته و از زنده بودن وی هم اطلاعی ندارد باید چنانچه طلبکار را می شناسد
تحقیق کند تا حق او را به خودش یا به ورثه اش بپردازد و اگر از پیدا کردن صاحب پول ناامید باشد،
باید از طرف او به فقیران صدقه بدهد.(46)
8ـ بدهکار می تواند مقداری از مال خود را نزد طلبکار به گرو بگذارد تا اگر طلب او را نداد از
آن مال طلب خود را به دست آورد.(47)
9ـ استفاده چیزی که گرو (رهن) می گذارند مال کسی است که آن را گرو گذاشته است.
بنابراین گروگیرنده، بدون اجازه صاحب مال نمی تواند از آن استفاده کند.(48)
1ـ طلب کار (گروگیرنده) و بدهکار (گرودهنده) نمی توانند مالی را که در رهن است بدون
اجازه یکدیگر ملک کسی کنند. مثلاً بفروشند یا ببخشند، ولی اگر یکی از آنان آن را بفروشد یا
ببخشد و بعد دیگری بگوید راضی هستم، اشکال ندارد.(49)
11ـ اگر مالی را که بدهکار گرو گذاشته خانه و اثاثیه منزل هم باشد طلب کار می تواند
بفروشد و طلب خود را بردارد.(5)
12ـ چنانچه طلب کار قبول کند، بدهکار می تواند بدهی خود را بر عهده دیگری گذاشته و به
او حواله دهد.(51)
13ـ طلبکار می تواند حواله را نپذیرد، اگرچه فردی که به او حواله شده فقیر نباشد و در
پرداختن حواله هم کوتاهی نکند.(52)
14ـ بعد از آن که حواله درست شد، حواله دهنده و کسی که به او حواله شده نمی توانند
حواله را به هم بزنند مگر آن که یکی از آنان برای خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند که در این
صورت مطابق قراری که گذاشته اند می توانند حواله را به هم بزنند.(53)
15ـ چنانچه طلبکار قبول کند انسان می تواند متعهد شود بدهی کسی را بپردازد که به این
تعهد، ضمان می گویند.(54)
16ـ اگر طلبکار طلب خود را به ضامن ببخشد ضامن نمی تواند از بدهکار چیزی بگیرد و اگر
مقداری از آن را ببخشد نمی تواند آن مقدار را مطالبه کند.(55)
17ـ اگر انسان ضامن شود که بدهی کسی را بدهد نمی تواند از ضامن شدن خود برگردد.(56)
18ـ ضامن و طلبکار می توانند شرط کنند که هر وقت بخواهند ضمانت ضامن را به هم
بزنند.(57)
19ـ اگر شخصی بدون اجازه بدهکار، ضامن شود که بدهی او را بدهد نمی تواند چیزی از او
بگیرد.(58)
2ـ انسان می تواند متعهد و ملتزم شود که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست او را احضار
کند که به این تعهد و التزام، کفالت می گویند.(59)
1- سوره بقره (2) آیه 245. نص آیه در ادامه مقاله آورده شده است.
2- سوره بقره (2) آیه 245.
3- سوره حدید (57) آیه 11.
4- سوره تغابن (64) آیه 17.
5- سوره مزمل (73) آیه 2.
6- احکام قرآن، ص 268.
7- سوره بقره (2) آیه 282.
8- سوره بقره (2) آیه 28.
9- الترغیب و الترهیب، ج 2، ص 44.
1- بحارالانوار، ج 13، ص 15.
11- همان، ص 152.
12- میزان الحکمة، ج 8، ص 126.
13- همان، ص 153.
14- ثواب الاعمال و عقابها، ص 414.
15- نهج البلاغه، ه 31.
16- «ما مِنْ مُسلمٍ أقرض مسلماً یرید وَجْهَ اللّه إِلاّ اُحْتُسِبَ لَهُ اَجْرُها بحساب الصدقة حتی ترجع الیه.»
بحارالانوار، ج 13، ص 139.
17- «مَنْ أقْرَض مؤمناً قَرْضاً یَنْتَظِرْ بِه مَیْسُورَهُ کانَ مالَهُ فی زکاةٍ و کان هو فی صلاةٍ من الملائکة حتی
یودّیه اِلیه.» همان، ص 139.
18- «مَنْ احتاجَ اِلیه اَخوه المُسْلِمُ فی قرضٍ و هو یَقْدِرُ علیه فلم یَفْعَلْ حَرَّمَ اللّهَ علیه ریحَ الجَنَّةِ.»
همان، ص 138.
19- میزان الحکمة، ج 8، ص 123.
2- بحارالانوار، ج 13، ص 14.
21- همان، ص 139.
22- همان.
23- همان، ص 139.
24- همان.
25- سفینة البحار.
26- همان.
27- همان.
28- همان.
29- همان.
3- همان.
31- وسائل الشیعه، ج 13، ص 77.
32- همان.
33- همان.
34- همان، ص 9.
35- سفینة البحار.
36- همان.
37- همان.
38- همان.
39- همان.
4- توضیح المسائل، امام خمینی، مسأله 236. این بخش (احکام قرض) از کتاب «آموزش فقه» نگاشته
حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمدحسین فلاح زاده ـ دام عزه ـ اقتباس شده است.
41- توضیح المسائل، مسأله 2276.
42- توضیح المسائل، مسأله 2288.
43- توضیح المسائل، مسأله 2284.
44- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الدین و القرض، ص 654.
45- توضیح المسائل، مسأله 2277.
46- استفتائات، ج 2، ص 285، نقل به تلفیق.
47- ر.ک: توضیح المسائل، مسأله 23.
48- توضیح المسائل، مسأله 236.
49- همان، مسأله 235.
5- همان، مسأله 239.
51- همان، مسأله 2289.
52- همان، مسأله 2295.
53- همان، مسأله 2297 و 2299.
54- تحریر الوسیله، کتاب الضمان، ج 2،ص 25..
55- توضیح المسائل، مسأله 2315.
56- همان، مسأله 2316.
57- همان، مسأله 2317.
58- همان، مسأله 232.
59- ر.ک: تحریرالوسیله، ج 2، ص 34.
این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.
پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی
3
773335
7738743
773335
payam-zan_man@aalulbayt.org
قم، صندوق پستی 371
پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی
مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
138
3
774724
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n
مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه
1385/6/1
3
mbl
گنجینه عظیم کتابهای علوم اسلامی و انسانی در موبایل شما
سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی 2
m5736z
blog.ir.
قرض الحسنه
از جمله احکامی که در دین اسلام به آن توجه بسیاری شده است احکام اقتصادی است. یکی از این دستورات که در قرآن و روایات به آن پرداخته شده قرض الحسنه است. قرآن کریم درباره این عمل میفرماید: اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را برای شما چند برابر سازد و شما را میبخشد 17 تغابن
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
اگر خدا را وامى نيكو دهيد آن را براى شما دو چندان مىگرداند و بر شما مىبخشايد و خدا[ست كه] سپاسپذير بردبار است
إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ ﴿17﴾
اشاره به آداب انفاق در راه خدا دارد که برای ترغیب افراد و تحریک آنان، خداون آن را به منزله قرض دادن به خود یاد کرده . کیست که به خدا قرض نیکویی دهد تا او چند برابر بر آن بیفزاید؟ او که مالک حقیقی است، از بندگان وام می گیرد و جندین برابر پاداش می دهد و این نهایت لطف پروردگار است
شایسته است ذکر شود همان گونه که قرض دادن به خدا پاداش فراوان دارد، قرض الحسنه و وام بدون بهره به بندگان خدا نیز پاداشی بس بزرگ دارد. مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ همچنین در آموزه های وحیانی ناظر بر این بحث تشویقهای بسیاری بر قرض دادن و همچنین ضرورت پس دادن قرض توسط مقروض تاکید شده .
وام بی بهره در فقه اسلامی
قرض در لغت به معنای بریدن است. از این رو به قیچی برنده، مقراض می گویند. قرض مالی به معنای بریدن از بخشی از مال و دادن و بخشش آن به دیگری است به شرط آن که قرض دهنده بتواند آن را بازپس گیرد. (صحاح اللغه ج3 ص112 و تاج العروس ج1 ص137)
این واژه این معنا را به انسان القا می کند که توفیق به انفاق های مالی به بریدگی و وارستگی انسان بستگی دارد؛ چرا که اگر انسان به ثروت دنیا وابسته باشد و از آن دل نکند، هرگز حاضر نمیشود به انسان نیازمندی وام بدون بهره بدهد. در قرآن، 13 بار با واژه های گوناگون، سخن از قرض به میان آمده و برآن تأکید شده است
در هر جا که کلمه قرض آمده به دنبال آن کلمه حسنا نیز آمده (245بقره، 12حدید، 17تغابن و 2مزمل)
كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مىآورد و به سوى او بازگردانده مىشويد
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَ اللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿245﴾
فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿2﴾ پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است
﴿2﴾
از این رو در اسلام به وام بی بهره قرض الحسنه میگویند. این ترکیب بیانگر آن است که قرض دادن باید به صورت نیکو انجام شود. نیکویی آن را می توان از چند جهت تصور کرد:
1- آبرومندانه باشد 2- بی منت باشد 3- بدون چشمداشت به سود و بهره باشد 4- برای خشنودی خدا باشد 5- از روی میل و علاقه باشد.
به نظر می رسد، قرض الحسنه در برابر قرض السیئه قرار می گیرد که همان رباخواری و نزول خواری است؛ زیرا شرایط این قرض زشت و بد، موجب میشود تا وام گیرنده هر آنچه به دست می آورد بلکه فراتر از آن را در اختیار وام دهنده بگذارد و روز به روز وضعیت وی بدتر از گذشته شود؛ چرا که می بایست اضعاف مضاعف آنچه گرفته بدهد تا رضایت وام دهنده را تامین کند
البته برخی قرض الحسنه را از آن رو وام نیک دانسته اند که وام دهنده به انسان های محتاج به صورت حقیقی قرض میدهد و مالش را جدا میکند و در اختیار آنان میگذارد (زبده البیان محقق اردبیلی ص572) اصطلاح فقهی قرض الحسنه نیز همین معناست. نسبت این معنا از قرض الحسنه با دین، رابطه عموم و خصوص است؛ زیرا دین، مالی است کلی که در ذمه فرد ثابت میشود؛ حال چه این دین بوسیله اقتراض و وام گرفتن باشد یا از طریق دیگر برگردن او ثابت شود (تحریرالوسیله ج1 ص595)
در کاربردهای قرآنی قرض الحسنه دارای معنای فراگیری است که شامل همه انفاقات میشود، معنای قرض الحسنه در فقه اخص از معنای آن در آیات قرآنی است (التبیان ج9 ص529 مجمع البیان ج1و2 ص67 ج9و1 ص358)
در منابع دینی هم چنین تاکید بسیاری بر ادای قرض شده است که قرض گیرنده به هیچ وجه نمیتواند بدون دلیل و با وجود امکان مالی قرض کسی را پس ندهد و یا به تاخیر بیندازد. از طرف دیگر به کسانی که به کسی قرض داده اند تاکید شده که اگر فرد مقروض در تنگنا قرارگرفته به او برای بازگرداندن قرض فشار نیاورند قرآن کریم در این باره میفرماید اگر بدهکار قدرت پرداخت نداشته باشد او را تا هنگام توانایی مهلت دهید
و در این صورت (اگر منافع این کار را بدانید و به او ببخشید بهتر است )بقره28( در سیره عملی پیامبر)ص( و ائمه معصومین)ع( نیز تاکید بر قرض الحسنه بارها تکرار شده که حتی خود آن ذوات مقدسه در موارد بسیاری قرض مقروضین را ادا نموده اند.
و اگر (بدهكارتان) تنگدست باشد، پس تا (هنگام) گشايش، مهلتى (به او دهيد)؛ و (اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،) بخشيدن آن براى شما بهتر است-اگر بدانيد
وَ إِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿28﴾
نقل است اسامه که از یاران رسول خدا)ص( بود در بستر بیماری افتاد و امام حسین)ع( به دیدار او رفتند اسامه در آن دیدار از مقروض بودن خود به میزان 6 هزار درهم ابراز ناراحتی کرد. امام حسین)ع(به او گفتند ناراحت نباش من قرض تو را ادا میکنم. حضرت امام حسین)ع( به عهد خویش وفا کردند و قبل از مرگ اسامه قرضهای او را ادا نمودند
هم چنین در واقعه دیگری نقل شده که فقیری از انصار برای تقاضای کمک نزد امام حسین)ع( آمد حضرت قبل از آن که فقیر سخن بگوید حضرت به او فرمود: برادر انصاری! چهره خود را از ذلت تقاضا کردن حفظ کن و تقاضای خود را بر صفحه ای بنویس.من به خواست خدا آنچه را که مایه شادمان یات است به تو خواهم داد. او در کاغذی نوشت: فلانی 5 دینار از من طلب دارد و اصرار میکند که آن را بپردازم با او صحبت کن که مرا تا هنگام تمکن مالی مهلت دهد
امام حسین)ع(نوشته او را خواند و سپس به خانه خود رفت و کیسه ای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: پانصد دینار را به طلبکارت بده و بقیه را در نیازمندیهایت مصرف کن. اعرابی عطای حضرت را گرفت و گفت: خدا بهتر می داند که رسالتش را در کجا و در چه خاندانی قرار می دهد (124 انعام)اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ جامع الأخبار ص381
نیاز خود را فقط به افراد دیندار، جوانمرد و پاک سرشت بگو؛ چون دیندار به جهت دینش آبروی تو را حفظ میکند و جوانمردانه به سبب جوانمردی اش از ناامید ساختن تو حیا میکند و انسان پاک نیز، شرافتش مانع میشود که تو را با دست خالی رد کند و میداند که تو دوست نداری آبرویت ریخته شود (آموزه های اخلاقی تحف العقول ص281
دامنه قرض الحسنه با دقت در سیاق آیات مربوط به قرض الحسنه می توان چنین نتیجه گرفت که در سیاق های مربوط به آیات قرض، در کنار بحث قرض حسن، مسائلی مانند صدقه دادن، زکات دادن، کمک و شرکت در جهاد، ایمان به رسول خدا، قرآن خواندن، احسان و انفاق کردن مطرح شده است
احادیث که در زمینه قرض دادن از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) به یادگار مانده، مسلمانان را در عمل به سنت حسنه قرض تشویق می کند، در این گونه احادیث، به موضوع های زیر پرداخته شده است: پی آمدهای قرضی، فایده های قرض، ثواب قرض، نوع رفتار قرض دهنده و قرض گیرنده، داشتن نیت ادای قرض (از سوی گیرنده قرض)، کمک خداوند، پیامبر اکرم(ص) و فرشتگان و اولیای الهی در ادای قرض، نتایج دنیوی و مضاعف قرض، مدارا کردن بر قرض گیرنده و گذشت بر او، و برخی مسائل دیگر.
اهمیت و پاداش قرض دادن به بندگان خدا
خداوند انسان ها را به برادری و نوع دوستی همدیگر دعوت نموده است و اینکه در لحظات سخت و مشکلات زندگی دست نیازمندان را گرفته و جامعه را به سوی سعادت سوق دهند و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض ولکن یترل بقدر ما یشاء
آیاتی که به انحطاط اخلاقی و تربیتی ناشی از مال اندوزی مربوط است. الهئکم التکاثر. که به غفلت در اثر زیاده خواهی اشاره دارد و به وضوح انحطاط اخلاقی در پی مال اندوزی را بیان می کند. پس انسان ها نباید در زندگی مادی و دنیوی، حریص و طمعکار باشند. بلکه می توانند با انجام اعمال صالح و نیک چون قرض دادن و وام دادن بدون بهره به نیازمندان در مسیر لطف و عنایت خداوند قرار گیرند. در قرض دادن، فرد بخشی از مال را جدا می کند و در اختیار تقاضا کننده آن قرار میدهد.
تفاوت قرض و صدقه : انسان های آبرومندی که هرگز حاضر به گدایی نیستند، به هنگام نیاز قرض می گیرند. در نتیجه شخصیت آنان حفظ می شود. برخلاف صدقه، پولی که به منزله قرض پرداخت می شود، به صاحبش باز می گردد و گره از کار نیازمند دیگر می گشاید. از نظر اجتماعی، صدقه دادن بی حد و مرز عامل رواج گدایی، تنبلی و راه درآمد شروعی برای عده ای فرصت طلب است،
در حالی که گیرنده قرض، خود را موظف به کار و تلاش می بیند و جامعه به پویایی و حرکت میرسد. امام صادق (ع) پاداش قرض دادن به بندگان نیازمند را از صدقه بالاتر میداند و میفرماید: بر در بهشت نوشته است: پاداش قرض 18 برابر و صدقه 1 برابر است، چه اینکه قرض جز به دست نیازمند نرسد، در حالی که صدقه چه بسا به غیر نیازمند برسد.
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
قرض الحسنه؛ رستگاری بزرگ
زندگی اجتماعی اقتضائاتی دارد که از جمله آنها همکاری و پاسخ به نیازهای همنوع است. انسان به گونه ای آفریده شده که دست کم در حوزه عاطفه و احساسات، نیازمند محبت و مودت دیگری است. این وابستگی انسان به همنوع موجب می شود تا ارتباطات انسانی معنا و مفهومی دیگر بگیرد. از جمله نیازهای انسانی، نیازهای مادی است؛ ولی از آن جایی که شرایط زیستی برای همگان یکسان نیست، برخی نیاز بیشتری به کمک و یاری دیگران دارند
پاسخ گویی به این نیاز مادی می تواند به اشکال چندی صورت گیرد. برخی در برابر کمکی که می کنند، چیزی نمی خواهند که این را ایثار، احسان و بخشش می گویند؛ برخی دیگر، کمک متقابلی در همان حد و اندازه می خواهند؛ و اما برخی دیگر، فراتر از کمکی که کرده اند متوقع هستند و بر این کار الزام می کنند. آنچه در فرهنگ اسلامی از آن به نزول خواری و رباخواری یاد می شود، همان رفتار گروه سوم است که خداوند از آن نهی کرده و به عنوان محاربه و جنگ با خدا از آن یاد نموده است. رفتار گروه دوم به عنوان قرض الحسنه یا وام نیکو می باشد که همانند رفتار گروه اول از سوی خداوند ستوده شده است.
قرض الحسنه، همیاری عمومی در اجرای عدالت
روش های گوناگونی از سوی خداوند برای اجرای عدالت فراگیر و کامل، اتخاذ و به کار گرفته شده . به عنوان نمونه قانون فی و انفال از سوی خداوند صادر شده تا از هرگونه گردش ناسب و غیرعادلانه سرمایه در جامعه جلوگیری شود و سرمایه های مادی دنیوی به طور عادلانه در دسترس و اختیار همگان قرار گیرد
و از انباشت سرمایه و ثروت در دست سرمایه داران و ثروتمندان و اغنیاء جلوگیری به عمل آید مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ آنچه خدا از [دارايى] ساكنان آن قريهها عايد پيامبرش گردانيد از آن خدا و از آن پيامبر [او] و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى] و يتيمان و بينوايان و درراهماندگان است (حشر7)
از جمله روش های دیگری که از سوی خداوند برای تحقق عدالت همه سویه مورد توجه و تأکید قرار گرفته، وام و قرض نیک به جای وام مضاعف و رباخواری است که وام قبیح و زشت بلکه گناه بلکه جنگ با خداوند دانسته شده است. هدف از وام بی بهره یا همان قرض الحسنه، ایجاد شرایط عادلانه در توزیع ثروت و سرمایه و بهره مندی همگان از سرمایه های دنیوی برای بهبود شرایط زیستی و فراهم آوری بستر لازم و مناسب برای خدایی و ربانی گشتن است.قرض الحسنه و وام بی بهره به سبب این که از سوی همه افراد جامعه در همه سطوح مالی و ثروت انجام می گیرد، نوعی همیاری عمومی در اجرای عدالت مادی و اقتصادی است؛ زیرا هر کسی با توجه به میزان ثروت و قدرت اقتصادی خود، به دیگری کمک می کند تا وضعیت زندگی خویش را بهبود بخشد و نیازهای مادی خود را برآورده سازد
از این رو از سوی خداوند این عمل بسیار ستوده و تشویق شده و حتی مهم تر و باارزش تر از احسان و بخشش دانسته شده است؛ زیرا در بخشش و احسان، شخص مبلغی را در اختیار می گیرد و آن را مصرف می کند؛ در وام نیک و بی بهره، شخص گیرنده خود را موظف به پرداخت اصل وام می داند، از این رو، وام گیرنده آن را سرمایه خویش قرار می دهد تا افزون بر برآوردن نیازهایش، امکان پرداخت اصل وام را بیابد.
به سخن دیگر، وام بی بهره و قرض الحسنه به افراد کم درآمد و نیازمند کمک می کند تا در حوزه تولید دست به تلاش زنند و در آبادانی زمین نقش ایفا نمایند. لذا همه افراد جامعه دست در دست هم به ساخت تمدنی و آبادانی جامعه کمک میکنند. انگیزه بازگرداندن اصل وام، شخص گیرنده وام را به تلاش وامی دارد و وام را سرمایه تولید می کند؛ این در حالی است که در بخشش چنین اتفاقی نمی افتد و شخص اصل وام را مصرف کرده و در چرخه تولید وارد نمی سازد
این گونه است که این دسته افراد به عنوان سربار جامعه تنها به مصرف می پردازند و در چرخه تولید و آبادانی و تمدن سازی جامعه مشارکت نداشته یا مشارکت فعال نخواهند داشت. از این رو در روایات پاداش بخشش احسان 1 برابر و پاداش قرض الحسنه و وام بی بهره 18 برابر دانسته شده است.
وام بی بهره از منظر روایات
رسول خدا(ص) درباره اهمیت و ارزش وام بی بهره و قرض نیکو می فرماید: کسی که به برادر مسلمانش قرض بدهد، به اندازه هر درهمی که به او می دهد به بزرگی کوه احد از کوههای رضوی و طور سینا، برای او پاداشهایی هست و اگر در مورد گرفتن طلب خود با آن مؤمن، مدارا و رفاقت کند، همانند برق خیره کننده و درخشان، بدون حساب از روی پل صراط بگذرد (وسائل الشیعه ج31 ص88)
امام صادق(ع): ما من مسلم اقرض مسلماً قرضاً حسناً یرید به وجه الله الا حسب الله له اجرها کحساب الصدقه حتی یرجع الیه؛ هر مسلمانی که برای رضای خدا به مسلمانی قرض الحسنه بدهد، حتما خداوند پاداش آن را مانند پاداش صدقه دادن حساب میکند، تا هنگامی که آن قرض به او باز گردد (وسائل الشیعه ج31 ص78 ثواب الاعمال ص38) پیامبر اکرم(ص) در حدیثی دیگر فرمود: من اقرض مؤمناً قرضاً ینتظر به میسوره، کان ماله فی زکاه، و کان هو فی صلاه من الملائکه حتی یؤدیه کسی که به مؤمنی تا مدتی که او توان ادای آن را داشته باشد، قرض بدهد، مال او به عنوان زکات است (و ثواب زکات را دارد) و قرض دهنده تا هنگام ادای قرض، مشمول سلامهای فرشتگان است (همان مدرک ثواب الاعمال ص38).
در حدیث است که هرگاه جنازه ای را می آوردند که رسول خدا(ص) بر او نماز گزارد، حضرت از هیچ یک از اعمال او نمی پرسیدند، جز آنکه از بدهکاری و حق الناس، اگر می گفتند: این شخص مدیون است، حضرت بر او نماز نمی کرد و هرگاه مدیون نبود بر او نماز می گذارد. روزی جنازه ای آوردند، هنگامی که حضرت مهیای تکبیر شد، پرسید: آیا این شخص به کسی بدهکار نیست؟ گفتند: دو دینار بدهکاری دارد. حضرت عقب رفته و نماز نخواند
امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: هما علی یا رسول الله! این دو دینار بر عهده من و ضامنم که آن را به صاحبش بپردازم. رسول خدا بر آن جنازه نماز کرد. سپس رو به امیرالمؤمنین(ع) کرد و فرمود: جزاک الله عنه خیراً، فک الله رهانک؛ کما فککت رهان اخیک، انه لیس من میت یموت و علیه دین الا و هو مرتهن بدینه و من فک رهان میت فک الله رهانه یوم القیامه خدا تو را جزای خیر دهد، خدا رهان تو را آزاد کند همچنان که رهان برادر دینی خود را آزاد کردی سپس فرمود: همانا هر کس بمیرد و دینی برذمه اش باشد، مرهون و گرو آن دین خواهد بود، و هر کس رهان میتی را فک نماید خدای تعالی در روز قیامت رهان وی را فک خواهد کرد.
(المستطرف) رسول خدا(ص) فرمود: من احتاج الیه اخوه المسلم فی قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنه. هر کس قدرت و توانایی مالی داشته باشد و برادر مسلمان او نیازمند کمک وی باشد اما برای وام دادن به او اقدام نکند، بوی بهشت برایش حرام خواهد شد (ثواب الاعمال) همچنین فرمود: احب الاعمال الی الله ثلاثه: اشباع جوعه المسلم و قضاء دینه و تنفیس کربته؛ محبوب ترین اعمال نزد خدای تعالی سه عمل است: سیر کردن مسلمان و اداء کردن قرض او و رفع گرفتاری و غم و غصه وی (کامل الزیاره) عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) از رسول امین روایت کرده است که فرمود: الف درهم اقرضها مرتین احب الی من ان اتصدق بامره، بسی دوست تر دارم، هزار درهم را دوباره قرض بدهم تا یک بار آن را در راه خدا صدقه بدهم.
************
ربا؛ بر هم زننده تعادل فرد و جامعه
یکی از ویژگیهای جامعه جاهلیت موضوع ربا بوده است که پیامبر اکرم(ص) صریحا آن را نفی کردند. در نص صریح قرآن نیز آمده است که ربا حرام است و رباخوار را با صفت کفار معرفی کرده است اگرچه رباگیرنده در قرآن نیامده ولی در روایات معصومین رباگیرنده هم برابر با رباخوار عذاب خواهد شد. دلیل حرمت ربا و تاکید قرآن کریم بر این موضوع اختلاف در اقتصاد جامعه و متزلزل شدن چرخه ربا میباشد.مفهوم رباربا در لغت به معنای افزون شدن، نشو و نما کردن و زیاد شدن است (لغته دهخدا ج 125، قاموس المحیط، ج 4، ص 332) و در اصطلاح به معنای: خرید و فروشی است که کالا با عوض آن همجنس بوده و یکی افزون بر دیگری است از این رو در تحقق ربا سه شرط لازم است:
1- عوض و معوض ثمن و مثمن متجانس بوده که ملاک همجنس بودنم آنها عرف است مثل انگور و کشمش
2- عوض و معوض، ثمن و مثمن افزون بر دیگری است
3- جنس مورد معامله از گونه اجناسی باشد که به وزن و پیمانه فروش میرسد لذا در اجناسی که عددی به فروش میرسند ربا نیست همچون فرش و یا تخممرغ در شهری که آن را به عدد میفروشند (دانشه قرآن و قرآنپژوهی ج1 بهاءالدین خرمشاهی ص194)در آیات سورههای: حج/ 5 مومنون/ 5 حاقه/ 1 رعد/17 هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ نحل/92 و اسراء/2 کلمات ربوه، رابیهًْ، رابیا و آمده که همه به معنای زیادی و افزایش است البته در مفهوم سرزمین مرتفع، زیادی ثروت و بزرگی و بکار رفته است اما آنچه قرار است در این مجال به آن پرداخته شود ربا به معنای معامله ربوی است. که در آن زیادت سرمایه مورد نظر است و در ادیان الهی حرام میباشد.
و پسر مريم و مادرش را نشانهاى گردانيديم و آن دو را در سرزمين بلندى كه جاى زيست و [داراى] آب زلال بود جاى داديم
وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ ﴿5﴾
و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً ﴿1﴾
در قانون مجازات اسلامی در ماده 595 تعریف از بزه ربا به عمل نیامده و تنها به ذکر مصادیق آن اکتفا گردیده است؛ اما بند 1 ماده 1 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی (مصوب 1363/17/5)
در تعریف ربا و انواع آن مقرر داشته است: «ربا بر دو نوع است:
الف- ربای قرضی و آن بهرهای است که طبق شرط یا بنا بر روال، مقرض از مقترض دریافت نماید
ب- ربای معاملی و آن زیادهای است که یکی از طرفین معامله زائد بر عوض یا معوض از طرف دیگر دریافت کند به شرطی که عوضین، مکیل یا موزون و عرفا یا شرعا از جنس واحد باشند.»با توجه به تعریف مذکور و انواع آن به نظر میرسد که ربای موضوع ماده 595 قانون مجازات اسلامی نیز اعم از ربای قرضی یا معاملی است چرا که در صدر ماده مذکور، هم به ربای جنسی در معاملات و هم به ربای قرضی از طریق اخذ مبلغی مازاد بر مبلغ پرداختی اشاره شده است. خداوند متعال موضوع ربا و ابعاد مختلف این عمل حرام را در 8 آیه قرآن کریم تبیین فرموده است.احکام ربادر آیه 275 سوره بقره آمده:
كسانى كه ربا مىخورند، (از گور) برنمىخيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفتهسرش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست.) و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد، و (از رباخوارى) باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار مىشود، و كسانى كه (به رباخوارى) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿275﴾
یتخبطه به معنای عدم حفظ و تعادل بدن هنگام راه رفتن و برخاستن است در این آیه شخص رباخوار به فردی تشبیه شده که دیوانه شده و هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل بدن خود را حفظ کند. (تفسیر نمونه ج 2 ص 424 و 425 تفسیر المیزان ج 2 ص 627)
این تشبیه در روایات معصومین هم برای دنیای رباخوار است و هم برای آخرت و هنگام قیامت چنانچه امام صادق(ع) میفرمایند: رباخوار از دنیا نمیرود مگر اینکه به نوعی جنون مبتلا خواهد شد. (نمونه ج 2 ص 425)
و از پیامبر(ص) نقل است: هنگامی که به معراج رفتم دستهای را دیدم به حدی شکم آنان بزرگ بود که هر چه جدیت میکردند برخیزند و راه روند برای آنان ممکن نبود و پی در پی به زمین میخوردند، از جبرئیل پرسیدم اینها چه افرادی هستند و جرمشان چیست؟ جواب داد اینها رباخواران هستند. (مس شیطان هم کنایه از روانی و جنون است) (تفسیر نورالثقلین ج1 ص 291)در ادامه این آیه آمده: بانهم قالوا انما البیع مثل الربا رباخواران میگفتند که بیع هم مثل ربا است یعنی نوعی مبادله با رضایت طرفین ولی قرآن میفرماید: خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است به چند دلیل:
1- در خرید و فروش معمولی هر دو طرف یکسان در معرض سود و زیان هستند
2- در خرید و فروش معمولی طرفین در مسیر تولید و مصرف هستند
3- با شیوع رباخواری سرمایه در مسیرهای ناسالم میافتد و پایههای اقتصادی متزلزل میگردد
4- رباخواری منشا دشمنی و جنگهای طبقاتی است. (تفسیر نمونه ج 2 ص 43 تفسیر المیزان ج 2 ص 635)در آیات 276 و 277 و 278 نظر خداوند در مورد رباخوار بیان شده و آمده است، ربا خوران افراد بیایمان، ناسپاس و بسیار گنهکارند و با ترک انفاق و صدقه به هر وسیلهای برای ظلم و ستم به مردم متوسل میشوند (یمحقالله الربا و یربیالصدقات والله لایحب کل کفار اثیم) و در مقابل افراد با ایمانی هستند که نماز میخوانند و زکات میدهند و به مردم کمک میکنند و پاداش اینان آرامش و راحتی و عدم غم و اندوه است (لاخوف علیهم و لا هم یحزنون) (نمونه ج 2ص 424 تا 433 المیزان ج 2 ص 627 تا 64)
همچنین علی(ع) در مقام تاکید بر حرمت ربا میفرماید: «آکل الربا و موکله و کاتبه و شاهده فیه سواء» خورنده (گیرنده) ربا و کسی که ربا میدهد و کسی که شاهد و ناظر ربا است و کسی که نویسنده ربا است در این که کار حرام انجام میدهند، مساوی هستند. (الکافی، ج5، ص 144)وظیفه حکومت اسلامی در برابر رباخواردر آیه 278 و 279 سوره بقره و 131 سوره آلعمران آمده: اگر ایمان دارید دست از ربا بردارید و توبه کنید، خداوند میبخشد، اصل سرمایه بدون سود برای خودتان است و ستمی در این مورد به شما نمیشود ولی اگر توبه نکنید: «فاذنوا بحرب من الله و رسوله» این اعلام جنگ و پیکار خداوند و رسول با رباخوار است و از این جمله برمیآید که حکومت اسلامی میتواند با توسل به قوه قهریه جلوی رباخوار را بگیرد (کلمه حرب به صورت نکره کنایه از اهمیت جنگ است) (تفسیر نمونه ج 2 ص 43 المیزان ج 3 ص 277)
ماده 595 قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده مصوب 1375 هم در مورد ربادهنده و هم در مورد رباگیرنده و هم واسطه، مجازات دارد. با توجه به اینکه جرم مذکور جنبه عمومی دارد اطلاع از آن به هر طریق که باشد به حاکم شرع اجازه تعقیب، رسیدگی و مجازات مجرم را میدهد
وفق ماده 64 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 یکی از جهات قانونی شروع به تعقیب، اطلاع دادستان از وقوع جرم است این اطلاع از هر طریق قانونی میتواند حاصل شود و نیاز به طرح شکایت شاکی خصوصی ندارد و طبق ماده 11 قانون مذکور تعقیب متهم و اقامه دعوی از جهت حیثیت عمومی بر عهده دادستان میباشد.حرمت ربا در ادیاندر آیه 161 سوره نساء آمده: و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما «و به خاطر رباخواری در حالی که از آن نهی شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل و برای کافران آنها عذاب دردناکی آماده کردهایم.»از این آیه بر میآید که ربا مخصوص اسلام نیست و در ادیان پیشین هم حرام بوده است در تورات نیز صریحاً از ربا منع شده است، در سفر خروج میگوید: اگر نقدی را به یکی از قوم من که در نزد تو فقیر است قرض بدهی، مثل تقاضا کننده مباش و ربا بروی مگذار و در سفر لاوی آمده:
و اگر برادر تو فقیر شده نزد تو تهیدست شود او را دستگیری نمای اگر چه غریب و یا میهمان باشد تا آن که با تو زندگانی نماید نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به مرابحه به او آمده. و در سفر مثنی آورده: با برادرت معامله سودی مکن نه معامله نقره نه معامله آذوقه، نه معامله هر چیزی که جهت سود داده میشود. (نمونه 4 ج 273 و 274)در مسیحیتعهد جدید در چندین قسمت به رباخواری اشاره میکند. انجیل متی 27: 25 و لوقا 19:22 دارای اشاراتی به رباخواری هستند. در انجیل متی 5:42 و لوقا 6:34 عیسی به دادن کمک مالی به افراد نیازمند و بخشش بدهیها توصیه میکند.فاحشترین ربادر آیه 13 سوره آلعمران آمده: «یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا الربوا اضعافا مضاعفه و اتقواالله لعلکم تفلحون». ای کسانی که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید، از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید.ربای فاحش «اضعافا مضاعفه» این است که سرمایه به شکل تصاعدی در مسیر ربا سیر کند یعنی سود در مرحله نخستین با اصل سرمایه ضمیمه شود و مجموعاً مورد ربا قرار گیرند و در هر مرحله سود به اضافه سرمایه، سرمایه جدیدی را تشکیل دهد و در مدت کمی از راه تراکم سود مجموع بدهی بدهکار به چندین برابر اصل بدهی افزایش مییابد و به کلی از زندگی ساقط میشود
از روایات بر میآید که در زمان جاهلیت معمول بوده که اگر بدهکار در رأس مدت نمیتوانست بدهی خود را بپردازد از طلبکار تقاضا میکرد که مجموع سود و بدهی را به شکل سرمایه جدیدی به او قرض بدهد و سود آن را بگیرد مثل عملکرد رباخواران عصر ما (نمونه ج3 ص118 تا 12 المیزان ج3 ص28)انواع ربا«آنچه را به عنوان ربا میپردازید تا در اموال مردم فزونی یابد نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را به عنوان زکات میپردازید و تنها رضای خدا را میطلبید کسانی که چنین میکنند دارای پاداش مضاعفند». (آیه 39 سوره روم)مالی را که انسان به مردم میدهد تا اموالش زیاد شود نه برای رضای خدا، آن مال نزد خداوند زیاد نمیشود و ثوابی از آن عاید فرد نمیشود برای اینکه قصد قربت در آن نیست. منظور از زکات هم مطلق صدقه است و معنایش این است که آن مالی که برای رضای خدا دادید و اسراف هم نکردید چند برابر عایدتان میشود
کلمه مضعف به معنای دارنده چند برابر است پس مراد از ربا و زکات به قرینه مقابله و شواهدی که همراه این دو کلمه است ربای حلال است و آن این است که چیزی را به کسی عطا کنی و قصد قربت نداشته باشی و مراد از صدقه آن مالی است که برای رضای خدا بدهی. (نمونه ج 16 ص 468 تا 47 المیزان ج 16 ص 25)در حدیث از امام صادق (ع) نقل شده: ربا بر دو گونه است یک نوع حلال و نوع دیگری حرام است. اما ربای حلال آن است که انسان به برادر مسلمانش قرضی دهد به این امید که او هنگام پس دادن قرض چیزی بر آن بیفزاید بدون آن که شرطی در میان آن دو مقرر باشد در این صورت اگر وام گیرنده چیزی به او بدهد بدون آن که شرط کرده باشد این افزایش برای او حلال است ولی ثوابی از قرض دادن خود نخواهد برد
و این همان است که قرآن در جمله «فلا یربوا اعند الله» خداوند چیزی بر او نمیافزاید بیان کرده اما ربای حرام آن است که انسان قرضی به دیگری بدهد و شرط کنند که بیش از آن چه وام گرفته به او باز پس گرداند این ربای حرام است (نورالثقلین ج 4 ص 191)فلسفه حرمت رباامام رضا (ع) در روایتی فلسفه تحریم ربا را چنین بیان میفرمایند: علت تحریم ربا این است که: خوبیها از میان جامعه میرود و اموال و ثروتهای مردم تلف میشود و انسانها به دنبال سود و منفعت میروند و قرض دادن را ترک مینمایند در حالی که قرض دادن کار نیکویی است و موجب فساد و ظلم و ستم و از بین رفتن اموال میشود. (وسائلالشیعه، ج 18، ص 117).همچنین در روایتی دیگر هشام ابن حکم از امام صادق (ع) سؤال کرد درباره علت تحریم ربا، حضرت در جواب فرمودند: اگر ربا حلال بود مردم از تجارت دست بر میداشتند و آن چه به آن (از صنایع و حرفهها) محتاج بودند ترک میکردند
لذا خداوند ربا را حرام نمود تا مردم از حرام به حلال و تجارت و خرید و فروش رو بیاورند و بین ایشان قرض باقی بماند. (من لایحضره الفقیه، ج3، ص 567)از حضرت علی (ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا در کار رباخواری پنج نفر را لعنت کرد یکی خورنده آن و دوم خورانندهاش سوم و چهارم دو شاهد و پنجم نویسندهاش را. (تفسیر مجمعالبیان، ج 2، ص 28).
مفهوم ربا و نزولربا در لغت از ربو گرفته شده است که به معنای زیادت و رشد و نمو و همچنین بالا آمدن میباشد بر همین اساس ربوه در زبان عربی به معنای تپه یا باغی میباشد که در جای بلندتری نسبت به سطح زمین قرار گرفته باشد. نکته قابل توجه اینکه ربا و رب چون با یکدیگر اشتقاق اکبر دارند و دو حرف مشترک دارند دارای معنایی بسیار نزدیک به هم هستند «رب» از ریشه ربب اخذ شده است و به معنای تربیت کردن میباشد و میدانیم که کار مربی رشد و نمو و بالاکشیدن متربی است
خداوند در آیه 24 اسراء میفرماید: قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا؛ خداوند میفرماید بگو: ای پروردگار! بر پدر و مادرم رحم کن همچنانکه آنها نیز با محبت مرا در کوچکی بزرگ کردند و رشدم دادند. ملاحظه کردید که رب دوم (ربیانی) در این آیه به معنای رشددادن میباشد. با توجه به معنای لغوی ربا، شاید کسی گمان کند که اگر پول ربوی بدهد سرمایه او رشد میکند و برعکس اگر صدقه بدهد پولش تمام میشود
اما جالب اینکه خداوند در آیه 276 بقره میفرماید: یمحقالله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند در این آیه میفرماید: برخلاف تصور شما، آنچه مایه رشد در مال و دارایی میباشد صدقه است نه ربا، و خداوند ربا را محق کرده است.محق در لغت به معنای نابودی و نقصان تدریجی میباشد بر همین اساس عرب به ماه قمری بعد از شب چهاردهم که قرص ماه کامل میشود محاق میگوید زیرا از شب چهاردهم، ماه رفته رفته رو به زوال و نابودی حرکت میکند تا به جایی میرسد که کلا ناپدید میگردد
آری مثل صدقه، مثل ماه از شب اول تا شب چهاردهم در آسمان است که روز به روز رشد میکند تا به کمال برسد و مثل ربا، ماه از شب چهاردهم به بعد است که لحظه به لحظه در حال نابودی و زوال است. برخی با این بهانه که چارهای جز گرفتن نزول نداشتیم گرفتار نزول میشوند اما بایدبدانیم که نزول از اسمش پیداست نزول یعنی سقوط! برخی گمان کردهاند با پول نزول میتوانند صعود کنند و حال آنکه اگر چنین بود اسمش را نزول نمیگذاشتند صعود میگذاشتند.
وام ربوی، وام بی بهره، خداوند، سپاسگزار قرض نیکو دهنده
وام ربوی، وامی است که وام دهنده با پول و ثروت خویش، کار می کند. این گونه وامها به سبب اینکه در چرخه تولید اختلال ایجاد می کند، از نظر اسلامی مردود شمرده شده و بر خلاف حکم خردمندان و عقلاء بوده و شریعت اسلامی آن را تخطئه کرده است. اصولا اقتصاد سالم، اقتصاد تولید و گردش سالم ثروت در میان همه اقشار مردم است؛ در حالی که وام ربوی اجازه نمی دهد تا این جریان به شکل ناسالم خود ادامه یابد. در وام ربوی، نزول خوار و ربا دهنده بدون تلاش، به انباشت ثروت مردم مبادرت می ورزد و پول را که ابزار مبادلات اقتصادی است به عنوان کالا خرید و فروش میکند. در حالی که نمی توان ابزار مبادله را به عنوان خود کالا قرار داد. از آنجایی که نزول خوار در وام ربوی در اندیشه انباشت مضاعف ثروت و سرمایه خویش است، خداوند وام بی بهره را مایه برکت دانسته و وعده پاداش مضاعف را به وام دهنده میدهد. به سخن دیگر، از نظر خداوند، تضاعف سرمایه و ثروت از طریق نزول خواری به دست نمی آید، بلکه از طریق وام بی بهره تحقق می یابد؛ زیرا خداوند رب العالمین است و ربوبیت او موجب میشود که افزایش واقعی ثروت و سرمایه در وام بی بهره باشد.
وام بی بهره، به سبب اینکه فرصتهای برابر برای همگان فراهم می آورد و محبت و مودت را در میان افراد جامعه می افزاید و همکاری را به همدلی تبدیل می کند، از سوی خداوند امری محبوب و پسندیده دانسته شده و وعده پاداش مضاعف به وام دهنده داده شده (بقره245) خداوند وام بی بهره را پیش از گرفتن وام گیرنده در دست می گیرد و موجبات برکت و بهره مندی وام دهنده از وام میشود؛ زیرا این وام موجبات شکر و سپاس خداوندی را فراهم می آورد (تغابن17) از نظر قرآن، پرداخت وام بی بهره همانند هر عبادت محض دیگری چون نماز و زکات است؛ از این رو وام بی بهره و قرض الحسنه را در کنار اقامه نماز و پرداخت زکات قرار داده و به انجام این سه گانه عبادی فرمان می دهد (مزمل۲۰) از آن جایی که وام بی بهره و قرض الحسنه از جمله عبادیات است؛ از شرایط مطلوبیت و حسن آن اخلاص در عمل دانسته شده است. (بقره245 مائده21 حدید11 مزمل2)،
خداوند در این آیات این وام دهی را قرض و وام دهی به خداوند دانسته یقرض الله، به خداوند قرض میدهد، یا اقرضتم الله به خدا قرض دادید و یا به خدا قرض بدهید (زبده البیان ص572) همین اخلاص و قرض دهی به خداوند و حسن فاعلی، موجب می شود تا وام دهنده نسبت به وام گیرنده سخت گیر نباشد و در صورت ناتوانی در پرداخت درموعد مقرر به او مهلت می دهد یا درصورت عدم تمکن مالی از پرداخت، نسبت به گرفتن آن خودداری می کند و وام را بر او می بخشد. (بقره 28) از نظر خداوند، مهلت دادن به وام گیرنده و بدهکار تنگدست تا هنگام توانایی و قدرت پرداخت بدهی خویش، امری واجب و عفو و بخشش نسبت به ناتوان امری مستحب است. (همان)اگر کسی با چنین حسن فاعلی و اخلاص با وام بهره برخورد کند، خداوند نه تنها گناهان وی را می بخشد (حدید11 تغابن17) و سیئات و زشتی های اعمالش را می پوشاند(مائده21) بلکه به او پاداش عظیم و کریمانه ای می بخشد (حدید11 و 18) و اضعاف مضاعف از خزانه غیب خود به او عطا می کند و به شکل حدود و غیر قابل شمارش پاداش برای او در نظر می گیرد (بقره245) و در قیامت از فوز عظیم و رستگاری بزرگ و کامیابی در بهشت جاودان بهره مند می سازد (مائده12 حدید11 و 21) از این رو خداوند از بندگان خویش می خواهد تا دیگران را در آشکار و نهان به وام بی بهره دادن تشویق کنند و در گفت وگوهای محرمانه خود به این کار بسیار شایسته و پسندیده دعوت نمایند. (نساء114)
ربا، تاخیر در قرض یا سود ماهانه؟
بارزترین فصل ممیزه اقتصاد سرمایه داری از اقتصاد اسلامی همانا تحریم ربا در اسلام و در نقطه مقابل حضور ربا در اقتصاد لیبرال به عنوان اساسیترین متغیر و ضرورت ذاتی این اقتصاد است.
تشریع حرمت ربا در قرآن: درخصوص تشریع حرمت ربا در قرآن، فارق از کیفیت تشریع آن و تدریجی یا دفعی بودن تشریع حرمت ربا و نیز برخی مباحث تفسیری، برخی آیات مبارکه قرآن در خصوص تحریم ربا .
آیات 13 و 131 آل عمران: ای کسانی که ایمان آورده اید! ربا را چند برابر نخورید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید و از آتشی که برای کافران آماده شده است، بپرهیزید. گفته اند این آیات نخستین دستوری بود که خداوند با فرستادن آن بطور صریح، مسلمانان را از ربا خواری نهی کرد.
رباخواری، اعلان جنگ با خدا رباخواری، فساد بزرگ اقتصادی
(بقره275 و 279) رباخواری به سبب آنکه مانع گردش سالم اقتصاد در جامعه است، بزرگ ترین ضربه را به بنیاد جامعه وارد می سازد؛ چرا که اقتصاد، مایه قوام جامعه است (نساء5) و هرگونه اخلال گری و افساد در امور اقتصادی به معنای اخلال در جامعه و افساد در زمین است؛ زیرا اگر اقتصاد در جامعه از میان برود، جامعه از درون دچار فروپاشی می شود و اهداف آفرینش که از طریق جامعه انسانی قابل دسترسی و تحقق است، دور از دسترس و دست نیافتنی خواهد شد
اصولا یکی از اهداف آفرینش مسئولیت انسان در قبال آبادانی و عمران زمین است (هود61) آبادانی و عمران نیز بخش مهم حوزه عمل اقتصادی را تشکیل می دهد. پس کسی که به اقتصاد سالم ضربه وارد می سازد و در آن فساد پدید می آورد در مقابل هدف آفرینش و مسئولیت الهی انسان قرار گرفته و به جنگ خدا و پیامبرش رفته است که می کوشد جامعه ای سالم و عدالت محور برای تحقق اهداف آفرینش و خلافت الهی انسان فراهم آورد.ربا در لغت به معنای زیادی است. (لسان العرب ج5 ص126) اما این زیادی در تولید نیست بلکه زیادی در بهره قرض است که بی هیچ تلاشی برای وام دهنده به دست می آید. رباخواری به دو شکل تحقق می یابد:
1-ربای معاملی همچون فروختن دو جنس مشابه هم به یکدیگر، بشرط آنکه مکیل و یا موزون باشد و درخواست زیاده شود؛
2- ربای قرضی به معنای قرض دادن به شرط زیاده، هر چند مکیل و یا موزون نباشد، مثل آنکه یک درهم قرض بدهد و شرط کند که دو درهم بگیرد (التبیان ج2 ص359 جواهر الکلام ج23 ص334) رباخوار به ظاهر معامله ای همچون بیع و بده و بستان میکند که برای هر دو طرف معامله سودآور است؛ اما در حقیقت از مصادیق بیع که یک عمل اقتصادی عقلانی و عقلایی است به شمار نمی رود، بلکه یک عمل زشت اقتصادی صورت می گیرد که در ظاهر برای عده ای سودآور است ولی در کلان به اقتصاد جامعه ضربه ای وارد می سازد که امکان رشد و شکوفایی را از آن می گیرد. از این رو خداوند تفکر همسانی میان ربا و بیع را رد کرده و آن را همانند عمل اقتصادی خرید و فروش، یک عمل اقتصادی سالم نمی داند (بقره275)در ربا، دهنده ربا شرط میکند که به شرطی معامله ربوی و یا قرارداد وام و قرض امضا می شود که گیرنده افزون بر چیزی که گرفته بپردازد. این افزوده گاه حتی چند برابر است. (آل عمران13) البته اگر در هنگام معامله یا قرارداد وام، شرط روز یا افزوده، نشود و گیرنده در هنگام بازپرداخت وام، مبلغی یا چیزی را بر آن بیفزاید نه تنها از حکم ربوی خارج است، بلکه این عمل از سوی گیرنده مستحب است
خداوند در آیه 39 روم پرداخت ربا و زیاده از جانب بدهکار به طلبکار را در صورت عدم اشتراط در هنگام معامله حلال می داند و حتی در برخی از روایات این پرداخت افزوده، مستحب شمرده شده . اما باید توجه داشت که پرداخت زیادی موجب می شود که تاثیر قرض الحسنه در ثواب برای قرض دهنده از میان برود. به این معنا که ثوابی بر این ربای حلال مترتب نیست (همان)امام صادق(ع) در این باره فرموده اند:
ربا بر دو قسم است: یکی حلال و دیگری حرام
ربای حلال آن است که کسی به برادرش قرض دهد، در حالی که امید دارد از آنچه قرض داده به او برگردانده شود (الکافی ج5 ص145 ح6؛ تفسیر نورالثقلین ج4 ص189 ح73) ولی هیچ گونه شرط زیاده نکرده باشد، در این صورت اگر قرض گیرنده چیزی از آنچه گرفته است به قرض دهنده بدهد مباح است (تفسیر قمی ج2 ص159؛ تفسیر نورالثقلین ج4، ص189، ح 75)اما اگر شرط کند آن حرام خواهد بود. از این رو از امام کاظم(ع) در مورد مردی که صد درهم قرض به دیگری داد به این شرط که پنج در هم یا کمتر یا به او بدهد پرسیدم؟ فرمودند: این عمل ربای محض است. (وسائل الشیعه، ج13، ص 18، ح7)براساس آیه 39 روم حتی می توان مجوز حلیت زیادی را برای وام و قرضی که در آن شرط زیاده نشده ولی وام دهنده طمع افزایش در پرداخت را دارد، صادر کرد. به این معنا که قرض دادن با طمع افزایش در پرداخت، البته بدون شرط زیاده جایز است و آن زیادی، برای وام دهنده حلال است
در روایتی از امام صادق(ع) ذیل فلا یربوا عندالله آمده که قرض دادن به امید دریافت ربا و زیاده بدون اشتراط، مباح است. (تفسیر نورالثقلین ج4، ص189، ص75) اما باید توجه داشت که چنین قرضی از ثواب و برکت قرض الحسنه می کاهد؛ چرا که خلوص در قرض الحسنه نیست و شخص به امید و نیت زیادی، وام می دهد
پس به وجه الله و قصد رضایت خدا وام نداده و نمی بایست امید ثواب و برکت داشته باشد؛ حتی اگر وام گیرنده امیدش را نومید کند و زیاده بر وام و قرض پرداخت نکند، ولی نیت کارش را کرده و ثواب را از میان برده .(روم39)رسول اکرم(ص) در سخنی به بی برکتی آن در نهایت امر اشاره می کند و می فرماید برخلاف ظاهر سودآور ربا، در نهایت فقر و قلت، نصیب نزول خوار می شود
سود ربا گرچه بسیار باشد ولی سرانجام به کمی (و بی برکتی) می گراید. (کنزالعمال، ج4، ص15، ح 9758) به هر حال، ربا هرگونه زیادی است که در معامله مثلی یا قرضی به شرط زیاده گرفته می شود. این زیادی گرفتن به ویژه در زمانی که اضعاف مضاعف و چند برابر باشد، تاثیر بدی بر اقتصاد جامعه می گذارد، چرا که موجب می شود تا با این زیاد گرفتن، امکان جذب سرمایه و ثروت از بسیاری از افراد جامعه گرفته شود و گروهی ثروتمند بدون هیچ هزینه ای تنها با رباخواری بر ثروت خویش بیفزایند و فقیر روز به روز با وام گرفتن و باز پرداخت بیشتر، فقیرتر و ثروتمند بی هیچ زیانی هر روز ثروتمندتر شود.برخی از جاهلان بی خرد نه تنها بر اصل مال سود می گیرند، بلکه بر افزایش زمانی آن نیز سود می گیرند و این گونه سود ربوی خود را چند برابر می کنند. به این معنا که برای دیرکرد در پرداخت وام افزون بر اصل سود، سودی می گیرند که براساس روز شمار در پرداخت اصل و یا سود ربوی است. این گونه فشار اقتصادی برگیرنده، روز به روز افزایش می یابد و گاه دیگر حتی از عهده بازپرداخت سود بر نمی آید تا چه رسد که اصل مال را برگرداند
از نظر اسلام اضافه کردن مبلغ ربا با تمدید مدت پرداخت بدهی گناهی بس بزرگ است که در جاهلیت متداول بوده (آل عمران13 مجمع البیان ج1-2، ص834) و اکنون در جاهلیت مدرن نیز به شدت گسترش یافته و در بانک ها نیز به عنوان یک اصل پذیرفته شده و به کار می رود.
معنای قرضالحسنه
واژهی «قرض» در لغت، به معنای بریدن است. از این
رو، عربها به قیچی ـ که برّنده است ـ مقراض میگویند. استعمال این واژه در وام بدون بهره، از
این رو است که انسان وقتی میتواند به چنین کار نیکی توفیق یابد که به مال و ثروت
دل بستگی نداشته باشد و مهر آنها را از دل ببرّد و قطع نماید، و
گرنه به چنین توفیقی دست نخواهد یافت. به عبارت دیگر، قرضدهنده، قسمتی از اموالش
را میبرد و به قرض گیرنده میدهد.
گفتنی است که قرض، منحصر در پول نیست، بلکه شامل
کالاهای دیگر نیز میشود؛ مثلاً همسایهای میخواهد عروسی کند و نیاز به فرش و ظرف
دارد، شما به مدّت یک هفته یا یک ماه، مقداری از ظرف و فرش خود را به او قرض میدهید،
این کار نیز قرضالحسنه به شمار میآید.
خلاصه: توفیق انجام انفاقهای مالی به بریدگی و وارستگی انسان بستگی دارد؛ چرا که اگر
انسان به ثروت دنیا وابسته باشد، و از آن دل نکند، هرگز حاضر نمیشود به نیازمندی، وام بدون بهره بدهد.
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
در داستان حضرت ابراهیم خلیل(ع) در خصوص اطمینان و یقین به معاد، خداوند به او
فرمود: «چهار پرنده را بگیر و آنها را ذبح کن و گوشتشان را با یکدیگر مخلوط کن و به ده جزء تقسیم کن و بعد هر
جزئی را روی کوهی بگذار، و سپس در جایی بنشین و آن چهار پرنده را به اذن خدا صدا
بزن. آنها زنده شده، به نزد تو پرواز میکنند».
ابراهیم چنین کرد و آنها زنده شده، و نزد او
آمدند. قلب ابراهیم(ع) سرشار از
یقین به معاد و زنده شدن مردگان در روز قیامت شد.[1]
این چهار پرنده عبارت بودند از: طاووس، کرکس،
خروس و مرغابی هر کدام از اینها به یکی از صفات رذیلهی انسان اشاره میکند:
طاووس اشاره به دلبستگی انسان به زینت دنیاست. کرکس اشاره به آرزوی دراز انسان
دارد. خروس اشاره به طغیان شهوت جنسی است و مرغابی اشاره به حرص است. اگر انسان
این چهار صفت را از خود دور کند، میتواند به کمالات عالی انسانی نایل
آید. [2]
مولانا در دیوان مثنوی[3]،
این مطلب را با اندکی تفاوت، به صورت نظم بیان کرده است.
تو خلیل وقتی ای خورشید هُش!
خلق را گر زندگی خواهی ابد
این چهار اطیار
رهزن را بکش
سر ببُر زین چار مرغ شوم و بد
توضیح: عبادت بر دو گونه است: مالی و غیرمالی. عبادت غیرمالی
نماز و روزه است. خمس، زکات و قرضالحسنه عبادت مالی است. در عبادت مالی باید دست
در جیب کرد و از علاقه به مال و پول برید؛ زیرا گذشتن از مال و ثروت، مشکل و دشوار
است.
قرضالحسنه نه تنها یک ارزش اجتماعی است، بلکه
ارزش اخلاقی نیز هست؛ زیرا اوّلاً: موجب رواج نیکیها در جامعه میشود، و ثانیاً: روح برادری و عطوفت را زنده
میسازد و موجب سلامت جامعه از ربا و پیامدهای شوم و ویرانگر آن میشود. به همین دلیل در روایات اسلامی، به عنوان
یکی از حقوق مؤمنان نسبت به یکدیگر یاد شده است؛ از جمله امام باقر(ع) در ضمن شمارش حقوق مؤمن نسبت به مؤمن، فرمود:
از حقوق مؤمن بر مؤمن این
است که اندوه او را برطرف سازد و قرضش را ادا نماید.
قرضالحسنه در قرآن
در قرآن، سیزده بار با واژههای گوناگون، سخن از قرض به میان آمده است. هر جا کلمهی «قرض» در قرآن آمده، به دنبال آن کلمه «حَسَناً»
نیز آمده است.[5] از
این رو، در اسلام به وام بیبهره «قرضالحسنه» میگویند. این ترکیب، بیانگر آن است
که قرضدادن باید به صورت نیکو انجام شود. نیکویی آن را میتوان از چند جهت تصوّر
کرد: 1ـ آبرومندانه باشد؛ 2ـ بیمنّت باشد؛ 3ـ بدون چشمداشت به سود و بهره باشد؛ 4ـ برای خشنودی خدا
باشد؛ 5ـ از روی میل و علاقه باشد.
در این جا برای روشنتر شدن مطلب، به بررسی سه
آیه از آیههای قرضالحسنه میپردازیم:
1ـ در آیهی 12 سورهی مائده، خداوند به بنیاسرائیل فرمود:
اگر نماز به پا دارید و زکات بدهید و به رسولانم
ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و قرضالحسنه به خدا بدهید، گناهان شما را محو
میکنم و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر
درختانش جاری است، وارد میکنم.
این آیه، درخصوص قرضالحسنه، به چند نکته اشاره میکند:
الف) این دستور به قدری مهم است که آن را پس از
نماز، زکات، ایمان و یاری رسولان خدا، ذکر میکند؛
ب) این دستور در ادیان پیشین نیز از دستورهای مهم
خدا بوده است؛
ج) پاداش آن بخشش گناهان و بهشت پرنعمت است؛
د) قرضالحسنه، قرض دادن به خداست؛ یعنی مورد پذیرش حق است و خدا
دستش را به جای دست مستمند قرار میدهد.
2ـ در آیهی 2 سورهی مزّمّل میخوانیم:
و نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و به
خدا قرضالحسنه دهید.
در این آیه سه نکته قابل توجه است:
الف) قرضالحسنه، بعد از نماز و زکات به عنوان سومین دستور ذکر شده
که بیانگر اهمیّت آن است؛
ب) قرضالحسنه، قرض دادن به خداست، و گویی قرضدهنده با خدا معامله میکند و خداوند قرض او را میپذیرد؛
ج) این اصل مقدّس مانند نماز و زکات، باید در سطح
وسیع و همگانی انجام شود. از این رو، آیهی فوق با واژهی جمع، به عموم مردم از زن
و مرد، خطاب شده است.
3ـ در آیهی 17 سورهی تغابن میخوانیم:
اگر به خدا قرضالحسنه دهید، آن را برای شما چند برابر سازد و شما را
میبخشد و خداوند
تشکّرکننده و بردبار است.
در این آیه نیز به چند نکته در مورد ارزش قرض
دادن اشاره شده است:
الف) قرض دادن به مؤمنان، قرض دادن به خداست و
مورد پذیرش حق است؛
ب) قرض دادن موجب افزایش نعمت به چندین برابر
مقدار قرض میگردد؛
ج) موجب آمرزش گناهان از سوی خدا میشود؛
د) خداوند از قرضدهنده تشکر میکند؛ یعنی آن را
به نیکی میپذیرد و با پاداشهای دنیوی و اخروی جبران مینماید.
اهتمام امامان(ع) به قرضالحسنه
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
خاندان رسالت(ع) در گفتار و رفتارشان به قرضالحسنه اهمیّت فراوان میدادند و خود در این راه پیش قدم میشدند و پیروانشان را با
تأکیدهای بسیار به این امر مقدّس دستور میدادند.
در جلد سیزدهم کتاب وسائل الشیعه که یکی از منابع
مهم فقه شیعه است و محور استنباط و اجتهاد مجتهدان تشیّع میباشد، 134 روایت دربارهی قرضدادن و پاداش و احکام آن، ذکر شده است.
چند نمونه از گفتار امامان(ع) در پاداش قرض دادن
در این جا برای نمونه، چند روایت را در مورد
پاداش قرض دادن ذکر میکنیم:
1ـ رسول خدا(ص) فرمود:
کسی که به برادر مسلمانش قرض بدهد، به اندازهی
هر درهمی که به او میدهد، به بزرگی کوه اُحد از کوههای رضوی و طور سینا، برای او
پاداشهایی هست و اگر در مورد گرفتن طلب خود با آن مؤمن، مدارا و رفاقت کند،
همانند برق خیرهکننده و درخشان، بدون حساب از روی پل صراط بگذرد.
2ـ امام صادق(ع) فرمود:
هر مسلمانی که برای رضای خدا به مسلمانی قرضالحسنه بدهد، حتماً خداوند پاداش آن را مانند
پاداش صدقه دادن حساب میکند، تا هنگامی که
آن قرض به او بازگردد.
3ـ پیامبر اکرم(ص)فرمود:
کسی که به مؤمنی تا مدّتی که او توان ادای آن را
داشته باشد، قرض بدهد، مال او به عنوان زکات است (و ثواب زکات را دارد) و قرضدهنده
تا هنگام ادای قرض، مورد درود فرشتگان است.
4ـ امام صادق(ع) فرمود:
بر در بهشت نوشته شده است: پاداش صدقه ده برابر، ولی پاداش قرض دادن،
هجده برابر است.
پاداش قرض به این دلیل از پاداش صدقه بیشتر است که قرض گیرنده جز از
روی نیاز قرض نمیگیرد، ولی صدقه گیرنده گاهی با این که نیاز ندارد، صدقه میگیرد.
مجازات ترک
کنندهی قرضالحسنه
از سوی دیگر، در روایات متعددی به آنان که توان و تمکّن دادن قرضالحسنه
دادن به نیازمندان را دارند، ولی عمداً آن را ترک میکنند، به مجازاتهای سخت، هشدار داده شدهاند؛ از
جمله رسول خدا(ص)در ضمن
گفتاری فرمود:
کسی که برادر مؤمنش (بر اثر ناداری) به او شکایت نماید و او قرضالحسنه به آن برادر دینی ندهد،
خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند.
نیز فرمود:
کسی که برادر مسلمانش بر
اثر تهیدستی به قرض گرفتن از او نیاز دارد و او با این که توانایی قرض دادن را
دارد، قرض ندهد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام میکند.
نمونهها
امامان(ع) قرض میدادند، قرض بدهکاران دیگر را ادا میکردند و برای گشایش مشکلات مردم، راهنماییهایی مینمودند و اهتمام جدّی و چشمگیر داشتند تا گره نیازهای مردم
را بگشایند و زندگی آنان را سامان بخشند. در این زمینه چند نمونه را نقل میکنیم:
نمونهی اوّل
اسامة بن زید که از یاران رسول خدا(ص)بود، بیمار و بستری شد و چون بسیار
مقروض بود اظهار ناراحتی میکرد. امام حسین(ع) به عیادت او آمد و پس از احوالپرسی فرمود: «برادرم! برای چه غمگینی؟»
ـ شصت هزار درهم بدهکارم.
ـ ناراحت نباش، قرضهایت بر عهدهی من.
ـ ترس آن دارم قبل از ادای قرض بمیرم.
ـ نترس، قبل از مرگت، حتماً آن را ادا میکنم.
امام(ع) به وعدهی
خود وفا کرد و قبل از مرگ اسامة، قرضهای او را ادا کرد. [13]
نمونهی دوم
فقیری از انصار برای تقاضای کمک، نزد امام حسین(ع) آمد. آن حضرت(ع) قبل از آنکه فقیر سخن بگوید، به او فرمود:
برادر انصاری! چهرهی خود را از ذلّت تقاضا کردن حفظ کن و تقاضای خود را در صفحهای بنویس. من
به خواست خدا، آنچه را که مایهی شادمانیات است به تو
خواهم داد.
او در کاغذی نوشت:
فلانی 5 دینار از من طلب دارد و اصرار میکند
که آن را بپردازم با او صحبت کن که مرا تا هنگام تمکّن، مهلت دهد.
امام حسین(ع) نوشتهی او را خواند و سپس به خانهی خود رفت و
کیسهای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود:
پانصد دینار از این مقدار را به طلبکارت بده و
بقیه را در سایر نیازمندیهایت مصرف کن. نیاز خود را فقط به افراد دیندار، جوانمرد و انسان پاک سرشت بگو؛
چون دیندار، به جهت دینش آبروی تو را حفظ میکند و جوانمرد به سبب جوانمردیاش از
ناامید ساختن تو حیا میکند و انسان پاک نیز، شرافتش مانع میشود که تو را
با دست خالی رد کند و میداند که تو دوست نداری آبرویت ریخته شود. [14]
نمونهی سوم
محمد بن اسامه بیمار شد و در بستر مرگ افتاد.
امام سجّاد(ع) به عیادت
او رفت. جمعی در آن جا حاضر بودند. محمد بن اسامه به حاضران گفت: مبلغی مقروض
هستم، از شما تقاضا دارم که آن را ادا کنید. امام سجّاد(ع) فرمود: «من
آن را ادا میکنم» هیچکدام از حاضرانِ در مجلس، جوابِ مثبتی به درخواست
او ندادند. امام سجّاد(ع) همهی قرضهای او را برعهده گرفت، سپس فرمود: «من از این
رو در آغاز، همهی دیون محمّد بن اسامه را برعهده نگرفتم تا بنیهاشم نگویند که فلانی از ما سبقت گرفت، و گرنه در
همان آغاز همهی آن را میپذیرفتم».[15]
نمونهی چهارم
محمد بن عبدالله بکری میگوید: سخت مقروض بودم و
سنگینی قرض مرا درمانده کرده بود. وارد مدینه شدم با خود گفتم: اگر به محضر امام
کاظم(ع) بروم،
شادمان خواهم شد. به محضرش رفتم و حال خود را
برایش شرح دادم. آن حضرت به خانهاش رفت و بیدرنگ بیرون آمد و به غلامش فرمود:
«از این جا برو». او رفت. امام دستش را به سوی من دراز کرد و کیسهای محتوی سی صد
دینار به من داد، سپس برخاست و رفت. من با آن پول قرضهایم را ادا کرده،
معاش زندگیام را تأمین نمودم. [16]
نکتهها
1ـ قرض و
بدهکاری، از عوامل اندوه
در روایات اسلامی، تأکید شده که تا انسان در بنبست و نیاز شدید قرار نگرفته است، زیر بار قرض
گرفتن نرود. در این باره به چند روایت زیر توجه کنید:
1ـ رسول خدا(ص)فرمود:
از قرض گرفتن بپرهیزید؛ زیرا مایهی رسوایی دین
است.
2ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
از قرض گرفتن پرهیز کنید؛ چون قرض موجب اندوه در
شب و خواری در روز میباشد.
3ـ امام صادق(ع) از پدرانش نقل میکند پیامبر(ص)فرمود:
هیچ دردی به شدّت درد چشم نیست و هیچ غمی هم چون
شدّت غم بدهکاری و قرض نمیباشد.
2ـ اهمیّت
ادای قرض در وقت تعیینشده
قرض، نوعی امانت است که باید در حفظ آن کوشید و
موازین آن را رعایت کرد. در روایات اسلامی و شیوهی زندگی امامان(ع) به پرداختن
قرض در وقت خود، فوقالعاده تأکید شده است، تا آن جا که
نقل شده: در عصر رسول خدا(ص)یکی از مسلمانان که دو دینار مقروض بود، از دنیا رفت؛ وقتی
این خبر به رسول خدا(ص)رسید، از
نماز خواندن بر جنازهی آن شخص خودداری کرد.
امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر(ص)این کار را
انجام داد، تا مسلمانان به ادای قرض و بدهکاری خود اهمیّت بدهند و در موضوع دَین
(قرض) سهلانگاری و مسامحه نمایند».[2]
در این زمینه به روایات زیر توجّه کنید:
الف) امام صادق(ع) فرمود:
دزدها سه دستهاند: ترک کنندهی زکات، حلال دانندهی
مهریّهی زنها برای خود و کسی که قرض بگیرد و نیّت ادای آن را ننماید.
ب) رسول خدا(ص)فرمود:
کسی که در مورد ادای حقّ کسی امروز و فردا کند،
با این که توانایی دادن آن را دارد، هر روز گناه یک دهم بگیر (رباخوار)، بر گردن
او خواهد آمد.
ج) امام باقر(ع) فرمود:
نخستین خونی که از پیکر شهید به زمین میریزد،
کفّاره و پاک کنندهی همهی گناهان او است؛ مگر قرض و بدهکاریاش که کفّارهی آن،
فقط ادای آن است.
د) ابوثمامه میگوید:
به امام باقر(ع) عرض کردم: میخواهم به مدینه و مکّه (برای انجام مراسم حج) مسافرت کنم، ولی بر
گردنم قرض هست، آیا میتوانم قبل از ادای قرض، به این مسافرت اقدام کنم؟ آن حضرت
پاسخ داد: «باز گرد و بدهکاری خود را به صاحبش رد کن و متوجه باش که با خدا به
گونهای ملاقات کنی که دَینی بر گردنت نباشد؛ چرا که مؤمن خیانت (به امانت دَین)
نمیکند».[24]
هـ) امام صادق(ع) فرمود:
کسی که قرض بگیرد ولی تصمیم بر ادای آن نداشته
باشد، به منزلهی دزد است.
3ـ اهمیّت
مهلت دادن به مقروض
پرداخت قرض در وقت خود لازم و بسیار مهم است و
تأخیر عمدی آن گناه بزرگی به شمار میآید، ولی اگر مقروض توانایی بر ادای قرض
نداشت، سفارش اکید شده است که به او مهلت داده
شود و چنین مهلتی در پیشگاه خداوند پاداش بسیار دارد.
در قرآن میخوانیم:
و اگر بدهکار، قدرت پرداخت نداشته باشد او را تا
هنگام توانایی، مهلت دهید و (در این صورت) ببخشید بهتر است اگر (منافع این کار را)
بدانید.
از این آیه به خوبی فهمیده میشود که نباید خانه
و وسایل ضروری زندگی بدهکاران را توقیف کرد، بلکه باید به آنان مهلت داد و اگر
بدهکاریهایشان بخشیده شود، بسیار کار نیک و سودمندی خواهد بود.
روش امامان(ع) در حمایت از بدهکاران مستضعف
امامان شیعه(ع) با گفتار و رفتار خود، در مورد مهلت دادن به
بدهکاران مستضعف و آزادسازی آنان از زیر بار سنگین قرض، بسیار کوشا بودند، حتّی
بسیار میشد که آن بزرگواران خود، از افرادی قرض میگرفتند تا قرضهای افراد
مستضعف را بپردازند. در این باره نمونههایی از گفتار پیامبر گرامی اسلام(ص)را میآوریم:
کسی که بدهکار تهیدستی را مهلت دهد، بر خداست که
برای او به اندازهی طلبش، هر روز پاداش صدقه بدهد، تا آن هنگام که طلبش را به او
پرداخت کنند.
کسی که میخواهد خداوند او را در آن روزی که سایهای
جز سایهی خدا نیست، در سایهی عرش خود، قرار دهد، به بدهکار مهلت دهد و یا حقّش
را به او ببخشد.
کسی که بر مؤمنی که در تنگنا قرار گرفته، آسان
بگیرد و به او مهلت دهد، خداوند به او در مورد نیازهای دنیا و آخرتش آسان میگیرد.
احسانِ یکی از
شاگردان امام کاظم(ع) به بدهکار
محمّد بن ابی عُمیر، معروف به ابن ابی عُمیر یکی
از شاگردان برجستهی امام کاظم(ع)، و از پارسایان و مخلصان و پیشهاش بزّازی بود. او روزی به
یکی از مؤمنان ده هزار درهم قرض داد. آن مؤمن، ورشکسته و فقیر شد و وقتی که موعد
قرضش فرا رسید، خانهی خود را فروخت و ده هزار درهم تهیه کرده به درِ خانهی ابن
ابی عُمیر آمد و در زد. ابن ابی عمیر بیرون آمد و آن مؤمن ده هزار درهم را به او
داد.
ابن ابی عمیر از او پرسید: این مال را از کجا
آوردهای؟ آیا از راه ارث به تو رسیده است؟
او گفت: نه.
ابن ابی عمیر پرسید: آیا کسی آن را به تو بخشیده
است؟
گفت: نه، ولی خانهام را فروختهام تا قرضم را
ادا کنم.
گفت: امام صادق(ع) فرمود: «بر انسان لازم نیست که به علّت بدهکاریاش خانهی خود را بفروشد». این
پول را بردار که من به آن نیاز ندارم. سوگند به خدا! اکنون حتّی به یک درهم نیز
نیازمند هستم، ولی هرگز یک درهم از این پول را نمیپذیرم».[3]
4ـ قرض گرفتن
امامان
گاهی امامان(ع) برای سامان دادن زندگی خود و دیگران، قرض میگرفتند.
از این رو، بعضی از امامان(ع) هنگامی که از دنیا رفتند مقروض بودند؛ به عنوان
نمونه امام باقر(ع) از پدرانش
اینطور نقل میکند:
هنگامی که حضرت علی(ع) رحلت کرد هشتصد هزار درهم مقروض بود. امام حسن(ع) مزرعهای از آن حضرت را به پانصد هزار درهم
و مزرعهی دیگری از آن حضرت را به سیصد هزار درهم فروخت و قرضهای پدر را ادا کرد.
امام حسین(ع) هنگام شهادت، مقروض بود. امام سجّاد(ع) مزرعهای از آن حضرت را به سیصد هزار درهم فروخت و قرضهای
پدر را ادا کرد. [32]
امام سجّاد(ع) در تنگنای
معاش زندگی قرار گرفت و به یکی از غلامانش فرمود:
ده هزار درهم تا هنگام توانایی بر ادایش، برایم
قرض بگیر.
رسول خدا(ص)برای تأمین زندگی خانوادهی خود، بیست من جو از
یهودیان مدینه قرض گرفت و زره خود را در نزد آنان گرو گذاشت. [33]
5 ـ چند تذکر
در مورد صندوقهای قرضالحسنه
صندوقهای قرضالحسنه شعبهی قرضالحسنه در بانکها، مراکز بسیار خوب و
سازماندهی شده برای
احیای سنّت قرضالحسنه است. در این مورد ارائهی چند تذکّر لازم و دلسوزانه خالی
از لطف نیست:
1ـ بانیان این صندوقها برای ثواب و رضای خدا به این کار مقدّس همّت نموده بهره
و سودی نمیخواهند. بنابراین، بسیار شایسته است
آنان که متمکّن هستند برای پسانداز آخرت خود و رسیدن به آن همه
پاداشهای قرض دادن، در این صندوقها حساب
باز کنند تا در این امر مقدّس که هدف از آن رسیدگی به مشکلات مردم و گرهگشایی میباشد، شرکت نمایند و تنها به سود دنیا
فکر و اکتفا نکنند، و پولهای خود را فقط در بانکهایی که سود
تجاری میدهند واریز نکند، بلکه با این وسیله،
این سنّت الهی و ولایی را زنده نگه دارند.
2ـ گردانندگان صندوقهای قرضالحسنه سعی کنند که براساس قانونی،
با مردم رفتار کنند. با مردم برخورد مالکانه نداشته باشند و بدانند که مردم برای
خشنودی خدا و رفع مشکلات دیگران، پولها را در این صندوقها نهادهاند. بنابراین، باید سعی شود که اهداف این برادران مخلص، با
کمال دقّت و عدالت برآورده شود.
3ـ صندوقها باید کاملاً رعایت مدارک و ضامن و شرایط را برای حفظ
اموال مردم کنند، با اموال مردم مثل اموال شخصی خود رفتار نکنند، بیشتر به مستضعفان و بینوایان قرض بدهند، نسبت به
مشتریان تبعیض قائل نشوند. گاهی بعضی از کارگزاران صندوقها مثلاً، یک میلیون تومان به عنوان قرضالحسنه به یک تاجری پرداخت میکنند، و به او میگویند هدیهای به این صندوق بده! باید از آنان
پرسید: این هدیه یعنی چه؟ باید از چنین کارها که مانند رباست، دوری بنماییم.
گردانندگان این صندوقها باید به طور کامل، موازین قانونی و شرعی را رعایت کنند.
مبادا با سهلانگاری در مورد پولهای مردم که برای
ثواب و رضای خدا به دست آنان سپرده شده است، به پرتگاه سقوط و انحراف کشیده شوند.
صندوقهای قرضالحسنه برای گرهگشایی و آرامش فقیران و درماندگان
است، نه دکانی برای تجارت و سودجویی.
پینوشتها
[1] – مجمعالبیان، ج 2، ص 373.
[2] – خصال صدوق، باب 4، ص 216.
[3] – آغاز دفتر پنجم.
[4] – اصول کافی، ج 2، ص 169.
[5] – مانند آیه 245
بقره، 12 مائده، 11 و 18 حدید، 17 تغابن و 2 مزّمّل.
[6] – در آیه 245 سوره
بقره، نظیر این آیه با اندکی تفاوت آمده است.
[7] – وسائل الشیعه، ج
13، ص 88 .
[8] – همان، ص 87؛ ثواب الاعمال، ص 38.
[9] – همان.
[1] – بحارالأنوار، ج 13، ص 139.
[11] – وسائل الشیعه، ج
13، ص 88 .
[12] – بحارالأنوار، ج 13، ص 138، باتوجه به این که
مطابق روایات، بوی خوش بهشت تا دو هزار سال راه، به مشام میرسد، پس چنین کسی از
بهشت بسیار دور است.
[13] – همان، ج 44، ص 189.
[14] – تحفالعقول، ص 281.
[15] – روضۀالکافی، ص 332.
[16] – اعیان الشیعه، ج 2، ص 7. آن حضرت، شبانه و در
تاریکی به طور ناشناس، درهم، دینار و خواروبار به نیازمندان میرسانید آنان نمیدانستند
که آن همه کمک از سوی چه کسی به دستشان میرسد. (مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 318).
[17] – وسائل الشیعه، ج 13، ص 77.
[18] – همان.
[19] – بحارالأنوار، ج 13، ص 142.
[2] – همان، ص 142ـ143.
[21] – همان، ص 146.
[22] – همان.
[23] – وسائلالشیعه، ج 13، ص 85 .
[24] – همان، ص 83 .
[25] – وسائل الشیعه، ج 13، ص 86.
اگر امانتداری در جامعه ما رعایت میشد، چک بازی، سفته
بازی و رباخواریهای گوناگون به شکلهای مختلف پیش نمیآمد و افراد متمکّن به
راحتی و با میل و علاقه قرض میدادند و در نتیجه، بخش مهمی از کمبودهای اقتصادی
جامعه تأمین میگردید. ولی چون امانتداری و اعتماد نیست. امری مقدّس قرضالحسنه نیز کمرنگ شده و در حاشیه زندگی
قرار گرفته است.
[26] – بقره (2) آیۀ 28.
[27] – بحارالأنوار، ج 13، ص 151.
[28] – همان، ص 15ـ151.
[29] – همان، ص 152ـ153.
[3] – الکنی والالقاب، ج 1، ص 2.
[31] – وسائلالشیعه، ج 13، ص 82.
[32] – همان.
[33] – همان، ص 18ـ181.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی
تهران،خیابان جمهوری اسلامی،مسجد هدایت، دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی. ۳۳۹۰۷۰۲۴- ۰۲۱ , شماره نمابر:۳۳۹۵۹۸۱۷- ۰۲۱
تهران،خیابان جمهوری اسلامی،مسجد هدایت، دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی.
۳۳۹۰۷۰۲۴- ۰۲۱ , شماره نمابر:۳۳۹۵۹۸۱۷- ۰۲۱
نشانی سایت: hedayatgar.ir, hedayatgar.com, hedayatgar.org
نشانی سایت: info@hedayatgar.ir
طراحی و تولید : ایران سامانه
عبدالعظيم حسني از ترس سلاطين جور وارد ري شد و به طور مخفيانه در خانه مردي از شيعيان در منطقه «سكة الموالي» اقامت گزيد و در آنجا روزها را روزه و شب ها را به نماز مي گذرانيد و مخفيانه از آن خانه خارج شد
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خدا حرمي دارد و آن مكه است، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ حرمي دارد و آن مدينه است، اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ حرمي دارد و آن كوفه است بهشت هشت در دارد كه سه ت
مرحوم مظفر در كتاب الامام الصادق عليه السّلام بعد از بيان شهادت آن حضرت در سال 148 هـ ق ميگويد: “تمام نويسندگان شيعه بر اين عقيده ميباشند كه منصور توسط عامل خود در مدينه بوسيله سمّ آن حضرت را به شها
زيد بن علي(عليه السلام): در بين سالهاي 75 تا8 هجري متولد و در بين سالهاي 12 تا 122 شهيد شده است. او در كوفه اقامت گزيد. سپس به شام و در مجلس هشام بن عبدالملك حاضر شد با او مكابره كرد و پنج ماه زندان
قيام مقدس زيد بن علي ـ عليه السلام ـ بر اساس يك قصد عقلايي بود، و آن مطالبه حق امامت بود براي اينكه حجت بر مردم تمام شود و راههاي عذر براي آنان مسدود گردد. و نيز مي گويد: غرض زيد، اين بود كه خلافت و ح
واژه قرض الحسنه چند بار در قرآن آمده
در مورد شخصيت زيد بن علي-عليه السلام- و اعتقاد او بر امامت حضرت باقر-عليه السلام- و حضرت صادق-عليه السلام- روايات متضادي نقل شده است. بعضي روايات او را نكوهش كرده و بعضي ديگر او را مورد تمجيد قرار داد
1