داروگ

خواص دارویی و گیاهی

Загрузка

Загрузка

Загрузка

Обработка

Загрузка

داروگ

Обработка

Загрузка

Загрузка

Обработка

Загрузка

Загрузка

داروگ (نیما یوشیج)خشک آمد ، کشتگاه مندر جوار کشت همسایهگرچه می گویند : « می گریند روی ساحل نزدیکسوگواران در میان سوگواران »قاصد روزان ابری ، داروگ ، کی می رسد باران ؟بر بساطی که بساطی نیستدر درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیستوجدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد- چون دل یاران که در هجران یاران -قاصد روزان ابری ، داروگ ، کی می رسد باران ؟احمد شاملو داروگ Ahmad Shamlou Darvag Nima youshijaria aziminejad”داروگ نیما یوشیج”

Загрузка

Загрузка

Загрузка

Загрузка

Загрузка

Обработка

Загрузка плейлистов

شاعر بابک رضایی آسیابر

از خود باوری به نیکویی فردا سزاوار از بوم بی مرز ناآگاهی دیروز،سوگوار! دانستی زخم های هفت در دو چ

شاعر یحیی محمدیان

خـــــدایـا این آلات لهوولعب چیست ؟ که برخی آن را هست وبعضی را نیست ما که عمری را دررنج وتعب ب

شاعر محمدکریمی

داروگ

خوب من! دلتنگی هایم را در کوهستانی از ناکجا دفن خواهم کرد تا صبحِ ترا، در زمستانی سردِ سرد بیدا

شاعر بابک رضایی آسیابر

زایش جان اگر بهتر از تو ماندن انگار با باور گریختن به هنگام گریبانگاه زیستی در پیمان ه ی شش

شاعر بابک رضایی آسیابر

خاموشیست

شاعر فرزین مرزوقی

از بی کسی سوزد دلم یادم نمیاری چرا تنها شدم بی همصدا چشمم نمیباری چرا مجنون آن رویای تو دیوانه ای

شاعر فرزان رادفر

استاد ********* استاد کسیست که دائمن آموزد از پیر و جوان و مرد و زن آموزد از سوختن شمع به خ

شاعر علی معصومی

در جستجوی عشق تو و مهربانی ام ای طالعِ بلندِ من و زندگانی ام برق نگاه غمزه ی چشمان فتنه ات سوزی

شاعر فرزین مرزوقی

با غمزه ی چشمان تو گم شد تمام جان من من حل شدم در جان تو رویای تو، هست جان من نیلوفریی آسمان ه

شاعر بابک رضایی آسیابر

گستره دلکشی در کویری بهارِمست به رویداد گُمشده فردا هست چون جامه ی بر تنِ نگار هست! فراموشی از د

شاعر علی معصومی

شمس شموس دوباره زائری آمد بسوی صحن و سرایت خدا کند که بنوشد ز جرعه های شفایت کبوتر دلی آقا ! بها

شاعر فرزین مرزوقی

از بی کسی سوزد دلم یادم نمیاری چرا تنها شدم بی همصدا چشمم نمیباری چرا مجنون آن رویای تو دیوانه ای

شاعر سوسن خسروی

طوبای پاییزی بس یکه تازی ناخدایِ زردِ پاییزی نقشی ز عصیان صنوبر بر ره آویزی قلاده می بندی به

شاعر ستار سلطانیان

میان فرهاد ها فرهاد ترم میان شیرین ها شیرین تری ستار سلطانیان یلدای 1397

شاعر فرزین مرزوقی

از بس شکستم در خودم دیوانه ای غافل شدم از خود بریدم تا ابد تا مردن ُ قابل شدم هر روز و شب در خوا

شاعر علی سلطانی نژاد

چه بی‌رحمانه از دست زمانه چوب شک خوردیم به تاوان گناه ناسپاسی شد که چک خوردیم دل این دهک

شاعر ستار سلطانیان

سالخورده ای تنها میان مردم در ایستگاه در انتظار رسیدن یک اتوبوس همگانی مقصد نهایی او نا دا

شاعر اکبر میرزایی

????a.mirzaei????: منتظرم بمان با دفتر عاشقانه ام می ایم با دسته گل وترانه ام می آیم تو منتظرم ب

شاعر شادان شهرو بختیاری

. . خَنده ات تا به سَـرِ کوچه دلم را هُل داد همه را زُلف, خُدا داد و تو را سُنبُل داد کابُلی

شاعر مهدی خداپرست

با دیدنش هر روز شادم با لبخندش آزاد از هرچه ماتم میشوم حتی اگر با غضب نگاهم کند باز هم مانند همیشه داروگ

شاعر علی احقاق جهرمی

نمی خواهم تبدیل به آدم های بخت برگشته ای شوم که از ترس دست به یقه شدن با غروب های زودرس ، طولانی

شاعر علی ابرکان

تا تو هستی غزال هرشعرم با غزل ها شکار خواهم کرد شعر چشم تو را که بنویسم *دخترم*، افتخار خواهم کر

شاعر نسترن خزایی

فروتر می افتد شب از رقص هایی که لحظه های پوتین زده را به سمت مرگ دیررس پس می زنند ن.مهتا

شاعر دانیال فریادی

اگر شیری اگر ميري اگر مور گذر باید کنی آخر لب گور اگر شادی اگر شوری اگر مست طریقه آدمیت در سرت

شاعر علی معصومی

تا عشق از آن جوهر پاک ام ندمانی جز رنج به هر ذره ی خاکم نچشانی این بار مگو زمزمه ی مستی ما را تا

شاعر محمد کریم زاده نیستانک

. گیرنده های ناشنوا !! با تشکر از نگاهِ پر مِهرتان *محمد کریم زاده نیستانک 26/آذر/

شاعر فرزاد امین اجلاسی

شاعر مجتبی بضاعت پور

پشت دیوار سکوت دست نارنجی احساس در این تاریکی اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد کوچه ها پر شده از

شاعر آمنه اقليدي

بهای چشم تو لبخند گرم باران است شکوه لطف تو پیوند چشمه ساران است به برگ برگ نفسهای گل قسم که

شاعر ولی اله فتحی (فاتح)

به خداوند عشق. شب‌ يلدا شد و گيسوی تواَم‌ ياد آمد . .دل‌ شيدای منش‌ باز به‌

شاعر لیلا صالح

رُژ می زنم سپیدیِ لب هایم را کبودیِ پلک هایم را رُژ می زنم گونه هایم را رَدِّ پای نبضی

شاعر حسن بهبهانی

کاش همه شب، شب یلدا بود! حافظ کنار ما روح و روان پرازمعنا بود ریشه ها، شاخه ها، میوه هاکنا

شاعر وحید عیسوی

«لباس گرم بپوش» «نبودی نگرانت شدم» «رسیدي پیام بده» «مواظب خودت باش» «تو خوب باشی منم خوبم» «خس

شاعر سعید بی همتا

تو این شبای یلدا با خنده هات آتیش زدی من با چشات دلخوشم تورو می خوام بیا بریم هر وقت هوا شرد میش

شاعر نعمت الله احسانی بنافتی (احسان)

* دوست * تو چون لیلا و من مجنونم ای دوست ز هجرِ روی تو دلخونم ای دوست ز گرمای حضورت

شاعر بامداد همراه

یادت میاید گفته بودم وقت رفتن هرگز نباید خوبی از دنیا ببینی؟ نفرین نمودم من تو را با چشم گریان گف

شاعر به مرادی

وقتی شب از راه می رسد من می مانم و تنهایی من و یک دنیا جنجال و هیاهو روزگارم را به همین منوال گذر

شاعر محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب )

(( جـگرم را بـدهیـد )) به مشـاهیر سُـخنـور خبـرم را بدهیـد خبـرِ ریختـن کُرک و پَـرم را ب

شاعر سلیمان ابوالقاسمی

دفترم سیه نمودم به گناه و بر خطایا این دل شکسته ام را به تو بسته ام خدایا

شاعر محمدرضا جعفری

نوازش گرِ سپیداران نغمه ها را در مسیرِ پروانه ها چون چشمِ خیسِ باران به آئینه ها سپرده اند !

شاعر فواد محمدزاده

من شاعرم ، از نسل نور شوالیه ام ، سلحشور نیزه ام ، قلم من سپر من، شعرم زره ام ، کتاب مرکبم ، دف

با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید.





 

 

نقد و تفسیر شعر داروگ(اثر:نیما) 

(اصلان قزللو) 

داروگ 

داروگ

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می گویند: “می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران. “

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

 بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟ (١)

 خلاصه شعر: کشتزار من، در کنار کشتزار همسایه، خشک شد. با وجود آن که می گویند ساکنان آنجا غم و درد بی شماری دارند؛ ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ ! کی باران خواهد بارید؟ بر این کلبه بی نور و بی نشاط من که اجزای سازنده اش در حال شکستن و فرو ریختن است، همانند دل دوستانی که از دوری و جدایی دق مرگ شده اند، ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ! کی باران خواهد بارید؟

 موضوع شعر: نیاز به دگرگونی وضعیت موجود. شعر بسیار کوتاه است و شاعر آن را به دو بخش تقسیم می کند:

الف: فضای ویران بیرونی

ب: فضای درهم درونی

 رمزهای شعر:

١- کشتگاه : جامعه ایران زمان شاعر

٢-  کشت همسایه: کشور اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر ١٩١٧  

۳- ساحل نزدیک: همان کشت همسایه، همسایه شمالی

٤- داروگ: انسان آگاه

٥- باران: دگرگونی- انقلاب- بهبودی

 در این شعر سمبلیک، شاعر با ایجاد تضاد بین جامعه خود (کشور استبداد زده و فقیر) و کشور همسایه (رسته از استبداد) خواننده را به تفکر وا می دارد و می خواهد لحظه ای فکر کند و علل این امر را دریابد و سپس ضمن همراه کردن او با خود، خواهان دگرگونی شود.

اگر بخواهیم منظره های شعر را کاملاً ببینیم و ضمن لذت بردن از آن با تخیلات و افکار شاعر همراه شویم، باید دید وسیعی داشته باشیم. به این صورت که “کشتگاه منِ” شاعر را وسعت بخشیم و به “کشتگاه ما” تبدیل کنیم. در این صورت ” کشتگاه ما” کل کشور و مردم ایران می شود. حتا می توان پا را از این هم فراتر نهاد و کشور خود را – “منِ نوعی “- یعنی تمام کشورهای استبداد زده جهان دانست که این امر از نظام فکری نیما دور نیست. همچنان که این تفکر در شعر “آی آدمها”ی نیما به چشم می آید. شاعر در بخش اول شعر، ضمن آرزوی رهایی از استبداد برای مردمان سرزمینهای استبداد زده، شنیده های خود را از کشور همسایه با شک و تردید و با فعل “می گویند” بیان می کند که در اصطلاح امروز می توان گفت به نقل از افراد ناشناس یا منابع وثق. شاید بتوان گفته شاعر را به نوعی دیگر نیز تفسیر کرد، و آن اینکه در انقلابها، افراد به دو گروه تقسیم می شوند: انقلابی و ضدانقلابی، در این صورت بلایی که بر سر ضد انقلاب می آید از منظری ” سوگواران در میان سوگواران” است. یا در هر انقلاب علاوه بر دگرگونی، ویرانی هایی هم ایجاد می شود. شاعر در این بخش، جلو این فرضیه را که چون  در کشور همسایه انقلاب غم و درد هم ایجاد کرده،  پس نباید دگرگونی صورت  گیرد، می گیرد و با تمام لایمات خواهان وضعیت مطلوب است.

شاعر در بخش دوم شعر، وضعیت مردم و خانواده های کشور خود را ترسیم می کند: مردم آه در بساط ندارند. خانه ها تاریک و خالی از نشاط و سرور است. دلها از غم دوری ، اندوهگین و افسرده است. فاجعه ای رخ داده که افراد خانواده و دوستان از هم دورند. او با رنگ آمیزی غمگنانه این مناظر، خواهان دگرگونی وضعیت موجود است.

 حال اگر دو بخش شعر را همچون دو تابلو در کنار هم به دقت بنگریم و مقایسه کنیم، ضمن یافتن ناهمگونی هایی  که شاعر برای بیان منظور خود به کار برده است، می توانیم همگونی های منفی دو دیار را هم ببینیم: در کشور همسایه با وجود دگرگونی می گویند که “سوگواران در میان سوگواران” می گریند. در این سو (جامعه شاعر) مردم از استبداد بسیار زیان دیده اند. عزیزان از دوری هم در رنج اند و فقر گریبان آنان را می فشارد. شاعر با تمام این توصیفها، درمان دردها را در دگرگونی و نابودی استبداد می داند و این دگرگونی را الزاماً الگوی کشور همسایه تصور نمی کند، وگرنه سوگواری های آنان را بیان نمی کرد.    شاعر برای بیان شاعرانه سخنان خود، درسطرهای سوم و چهارم، برای تجسم گریه و سوگ، پنج بار واج “گ” را همراه “ر” و “و” آورده تا حس گریه و سوگ را القا کند. آوردن عبارت “سوگواران در میان سوگواران” نیز انبوهی و بزرگی غم را نمایان می سازد. او با بیان یک باور عامیانه که “هر گاه قورباغه  درختی در روزهای ابری بخواند، باران خواهد آمد” و با انسان پنداری  “داروگ”، انتظار طولانی و شوق رسیدن به باران دگرگونی را در خواننده قوت می بخشد. او در همین بخش با آوردن واج “ر” (٥ بار) و تناسب ابر و باران، ریزش قریب الوقوع باران را تداعی می کند. شاعر در بخش دوم با آوردن پارادکس “بساطی که بساطی نیست” فقر مطلق را در کشور استبدادی به نمایش می گذارد.او همچنین با آوردن واژه  “کومه” (کلبه) به جای خانه، آن هم کلبه ای تاریک و بی نور و نشاط و ویران ، وضعیت زندگی آنان را نقاشی می کند. شاعر برای غنای موسیقی شعر و به گفته خود که “قافیه زنگ مطلب است” (٢) با آوردن قافیه های هم جنس و هم آهنگ ” بساط – نشاط “، “یاران – باران ” به  زیبایی شعر افزوده و مطالب شعر را از هم جدا کرده است. در پایان باید یاد آور شویم که قرینه های رمزی بودن این شعر، تکرار سطر “قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟” در نیمه و پایان شعر است که شاعر با این تکرار و تاکید، ذهن خواننده را به نمادین بودن باران رهنمون می شود. قرینه نمادین دیگر اغراق در وضعیت دو کشتگاه (جامعه) ، یکی خشک و دیگری سبز، در جوار همدیگر است.

           

٢٩ شهریور ٨٦

 منابع:

 ١- مجموعه آثار نیما – دفتر اول- ضمیمه پایانی

٢- حرف های همسایه 

    

 

  شعر نو « داروگ » نیما یوشیج ، برای اکثر ایرانی ها آشناست . در توضیحات این آمده است که « نوعی قورباغه است که در باور ساکنان محلی ، هر زمانی که بخواند باران می بارد » .  

                                    

داروگ

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟

شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

داروگ


دریافت كد گالری عكس در وب

9

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *