معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

خواص دارویی و گیاهی

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می گویند: “می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران. “

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

 بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟ (١)

 خلاصه شعر: کشتزار من، در کنار کشتزار همسایه، خشک شد. با وجود آن که می گویند ساکنان آنجا غم و درد بی شماری دارند؛ ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ ! کی باران خواهد بارید؟ بر این کلبه بی نور و بی نشاط من که اجزای سازنده اش در حال شکستن و فرو ریختن است، همانند دل دوستانی که از دوری و جدایی دق مرگ شده اند، ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ! کی باران خواهد بارید؟

 موضوع شعر: نیاز به دگرگونی وضعیت موجود. شعر بسیار کوتاه است و شاعر آن را به دو بخش تقسیم می کند:

الف: فضای ویران بیرونی

ب: فضای درهم درونی

 رمزهای شعر:

١- کشتگاه : جامعه ایران زمان شاعر

٢-  کشت همسایه: کشور اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر ١٩١٧  

۳- ساحل نزدیک: همان کشت همسایه، همسایه شمالی

٤- داروگ: انسان آگاه

٥- باران: دگرگونی- انقلاب- بهبودی

 در این شعر سمبلیک، شاعر با ایجاد تضاد بین جامعه خود (کشور استبداد زده و فقیر) و کشور همسایه (رسته از استبداد) خواننده را به تفکر وا می دارد و می خواهد لحظه ای فکر کند و علل این امر را دریابد و سپس ضمن همراه کردن او با خود، خواهان دگرگونی شود.

اگر بخواهیم منظره های شعر را کاملاً ببینیم و ضمن لذت بردن از آن با تخیلات و افکار شاعر همراه شویم، باید دید وسیعی داشته باشیم. به این صورت که “کشتگاه منِ” شاعر را وسعت بخشیم و به “کشتگاه ما” تبدیل کنیم. در این صورت ” کشتگاه ما” کل کشور و مردم ایران می شود. حتا می توان پا را از این هم فراتر نهاد و کشور خود را – “منِ نوعی “- یعنی تمام کشورهای استبداد زده جهان دانست که این امر از نظام فکری نیما دور نیست. همچنان که این تفکر در شعر “آی آدمها”ی نیما به چشم می آید. شاعر در بخش اول شعر، ضمن آرزوی رهایی از استبداد برای مردمان سرزمینهای استبداد زده، شنیده های خود را از کشور همسایه با شک و تردید و با فعل “می گویند” بیان می کند که در اصطلاح امروز می توان گفت به نقل از افراد ناشناس یا منابع وثق. شاید بتوان گفته شاعر را به نوعی دیگر نیز تفسیر کرد، و آن اینکه در انقلابها، افراد به دو گروه تقسیم می شوند: انقلابی و ضدانقلابی، در این صورت بلایی که بر سر ضد انقلاب می آید از منظری ” سوگواران در میان سوگواران” است. یا در هر انقلاب علاوه بر دگرگونی، ویرانی هایی هم ایجاد می شود. شاعر در این بخش، جلو این فرضیه را که چون  در کشور همسایه انقلاب غم و درد هم ایجاد کرده،  پس نباید دگرگونی صورت  گیرد، می گیرد و با تمام لایمات خواهان وضعیت مطلوب است.

شاعر در بخش دوم شعر، وضعیت مردم و خانواده های کشور خود را ترسیم می کند: مردم آه در بساط ندارند. خانه ها تاریک و خالی از نشاط و سرور است. دلها از غم دوری ، اندوهگین و افسرده است. فاجعه ای رخ داده که افراد خانواده و دوستان از هم دورند. او با رنگ آمیزی غمگنانه این مناظر، خواهان دگرگونی وضعیت موجود است.

 حال اگر دو بخش شعر را همچون دو تابلو در کنار هم به دقت بنگریم و مقایسه کنیم، ضمن یافتن ناهمگونی هایی  که شاعر برای بیان منظور خود به کار برده است، می توانیم همگونی های منفی دو دیار را هم ببینیم: در کشور همسایه با وجود دگرگونی می گویند که “سوگواران در میان سوگواران” می گریند. در این سو (جامعه شاعر) مردم از استبداد بسیار زیان دیده اند. عزیزان از دوری هم در رنج اند و فقر گریبان آنان را می فشارد. شاعر با تمام این توصیفها، درمان دردها را در دگرگونی و نابودی استبداد می داند و این دگرگونی را الزاماً الگوی کشور همسایه تصور نمی کند، وگرنه سوگواری های آنان را بیان نمی کرد.    شاعر برای بیان شاعرانه سخنان خود، درسطرهای سوم و چهارم، برای تجسم گریه و سوگ، پنج بار واج “گ” را همراه “ر” و “و” آورده تا حس گریه و سوگ را القا کند. آوردن عبارت “سوگواران در میان سوگواران” نیز انبوهی و بزرگی غم را نمایان می سازد. او با بیان یک باور عامیانه که “هر گاه قورباغه  درختی در روزهای ابری بخواند، باران خواهد آمد” و با انسان پنداری  “داروگ”، انتظار طولانی و شوق رسیدن به باران دگرگونی را در خواننده قوت می بخشد. او در همین بخش با آوردن واج “ر” (٥ بار) و تناسب ابر و باران، ریزش قریب الوقوع باران را تداعی می کند. شاعر در بخش دوم با آوردن پارادکس “بساطی که بساطی نیست” فقر مطلق را در کشور استبدادی به نمایش می گذارد.او همچنین با آوردن واژه  “کومه” (کلبه) به جای خانه، آن هم کلبه ای تاریک و بی نور و نشاط و ویران ، وضعیت زندگی آنان را نقاشی می کند. شاعر برای غنای موسیقی شعر و به گفته خود که “قافیه زنگ مطلب است” (٢) با آوردن قافیه های هم جنس و هم آهنگ ” بساط – نشاط “، “یاران – باران ” به  زیبایی شعر افزوده و مطالب شعر را از هم جدا کرده است. در پایان باید یاد آور شویم که قرینه های رمزی بودن این شعر، تکرار سطر “قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟” در نیمه و پایان شعر است که شاعر با این تکرار و تاکید، ذهن خواننده را به نمادین بودن باران رهنمون می شود. قرینه نمادین دیگر اغراق در وضعیت دو کشتگاه (جامعه) ، یکی خشک و دیگری سبز، در جوار همدیگر است.

           

٢٩ شهریور ٨٦

 منابع:

 ١- مجموعه آثار نیما – دفتر اول- ضمیمه پایانی

٢- حرف های همسایه 

 

گزارش درس « داروگ» ازکتاب ادبیات فارسی ( 2 )  «علی امیرسلیمانی»معرّفی و مشخصات درس درس : داروگشاعر : علی اسفندیاری ، معروف به نیما یوشیج قرن : معاصر قالب:  نو ( نیمایی)موضوع : سیاسی – اجتماعیویژگی های شعر نیما1-  دید تازه ی او به جهان و طبیعت 2-    تأثیر پذیری از شاعران مغرب زمین در نگاه به عناصر طبیعی چون دریا ،‌درختان ، گیاهان ، پرندگان و 3- تجلّی دید اجتماعی در سروده های نمادین و انتقادی4-   استفاده از نمادها

اشاره :     دید اجتماعی نیما که در سروده های نمادین و انتقادی وی تجلّی می یابد ، در ادب فارسی جایگاه ویژه ای دارد : مثلاً در شعر داروگ، کلماتی مانند کشتگاه، ساحل، ابر ، باران و کومه علاوه بر این که نگاه شاعر را به طبیعت اطراف خود نشان می دهد، نمادهایی هستند که شاعر به مدد آن ها روزگار خویش را برای ما ترسیم می کند.    در این شعر، شاعر عصر سیاه حکومت استبداد را در جامعه ی خویش تصویر می کند و نشان می دهد که چشم به راه  آینده ای روشن ایستاده است. او منتظر است، منتظر بارانی که سیاهی ها را بشوید و زندگی سبز و شکوفایی را به همراه آورد.  این باران انقلاب است که استبداد را می شوید و می زداید.

توضیح :    برای دریافت پیام و مفهوم شعر داروگ دانستن نمادهایی که شاعر آن ها را در شعر خویش به کار برده است ضروری است از جمله:1- داروگ: نماد پیام آور و بشارت دهنده  انقلاب 2- کومه، کشتگاه : نماد سرزمین. 3-  باران: نماد انقلاب.داروگ: قورباغه ی درختی (دار + وگ) ؛ به اعتقاد اهالی مازندران ، هرگاه داروگ بخواند باران می بارد.1- خشک آمد کشتگاه من // در جوار کشت همسایه لغت : کشتگاه من: کشتگاه ما ، سرزمین ایران / جوار : همسایگی ، نزدیکی / کشت همسایه : کشور روسیه.معنی : کشتگاه من با اینکه در نزدیکی کشت همسایه قراردارد امّا خشک شده است.توضیح: نیما در این جا از کشتگاه شخصی خود سخن نمی گوید، زیرا « اگر کشت همسایه ی او آباد است و باران بر آن باریده است دلیلی ندارد که کشت او از باران بی نصیب مانده باشد، بنابراین، همسایگی از مرز و محدوده ی شخصی و فردی فراتر می رود، «‌کشتگاه من»، کشتگاه ما می‌ شود و همسایه ی من همسایه ی ما می گردد ، یعنی اتحّاد جماهیر شوروی که انقلاب اکتبر‌ 1917 وضع و شرایط آن تغییر داد .» 1- در واقع نیما با مقایسه ی کشور خود با روسیه انتظار وقوع انقلابی را دارد که اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورش تغییر یابد و استبداد پایان پذیرد.آرایه: کشتگاه من : استعاره از سرزمین ایران و کشتگاه همسایه ، استعاره از کشور روسیه.2- گر چه می گویند : « می گریند روی ساحل نزدیک // سوگواران در میان سوگواران »قاصد روزان ابری ، داروگ کی می رسد باران لغت:ساحل نزدیک: کشور روسیه/سوگوار:مصیبت زده، اندوهگین / قاصد : پیام رسان/معنی : با اینکه می گویند در جریان انقلاب روسیه . کشتارهایی صورت گرفته و مصیبت دیدگانِ بسیاری بر جای مانده اند ، با این حال ای پیام آور انقلاب ، کی در سرزمین ما انقلاب رخ می دهد و ما نیز از وضع  موجود نجات خواهیم یافت ؟ توضیح : 1- « سوگواران درمیان سوگواران» بیانگر انبوه مصیبت دیدگانی است که در جریان انقلاب اکتبر 1917 روسیه داغدار عزیزانشان هستند2- نیما در انتظار وقوع انقلابی نیست که حتماً از نوع انقلاب روسیه باشد بلکه آنچه برای او اهمیت دارد نفس انقلاب و تغییر وضع موجود است. 3- نیما با لفظ « می گویند» شک و تردید خود را از جهت اینکه کشتارهایی در انقلاب روسیه اتفاق افتاده است بیان می کند . در واقع وی با این لفظ به نقل قول می پردازد و این امر را با قطع و یقین بیان نمی کند.آرایه : 1- ساحل نزدیک استعاره از کشور روسیه است . 2- داروگ نماد « نوید دهنده ی انقلاب » است و باران نماد  « انقلاب» 1- بر بساطی که بساطی نیست معنی : در روزگاری که اوضاع بسیار ساعد و ناسب است. توضیح :  نیما در این قسمت شعر توصیفی کوتاه از زندگی مختصر و خالی از شور و نشاط خود ارائه می دهد .آرایه : این مصراع دارای آرایه ی متناقص نما (تناقص) یا پارادوکس است 2-  در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست .لغت : کومه : کلبه ی کوچکی که از نی و چوب و گاه         شاخه های درخت می سازند . کومه در این جا نماد جامعه ی استبداد زده ی نیما است که وی در آن زندگی می کند .معنی : دردرون کلبه ی تاریک و کوچک من کمترین نشانه ای از شادمانی و نشاط وجود ندارد.آرایه : کومه در این جا نماد سرزمین نیما است که استبداد بر آن حاکم است .5- و جدار دنده‌های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش‌می ترکد/ چون دل یاران که در هجران یاران

معنی : نی های دیواره های اتاقم به خاطر خشک سالی و شدّت خشکی در حال ترکیدن است . همانند دل یارانی که در دوری دوستانش از غم و اندوه در حال ترکیدن است .توضیح: نیما در این قسمت شعر با تشبیه دنده های نی کومه به دل یارانی که در حال ترکیدن است . حال و روز دهقانی را      می رساند که کشتگاهش خشک مانده است و منتظر بارانی است تا کشتگاه او نیز سر سبز و آباد گردد . در واقع نیما با این تصویر ، خشکسالی بیرون را به درون منتقل می کند .آرایه: در این دو مصراع آرایه ی تشبیه وجود دارد تمام مصراع اوّل مشبّه و تمام مصراع دوم به جز چون مشبّهٌ به است . (تشبیه مرکّب)  معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

6- قاصد روزان ابری ، داروگ ، کی می رسد باران؟توضیح : تکرار این مصراع بیان کننده ی حالت انتظار شاعر است تا وضع موجود به نحوی تغییر یابد . بنابراین نیما با تاکید، شور و اشتیاق خود را از آمدن باران نشان می دهد . بارانی که باید سیاهی را بشوید و آینده ای سبز و روشن را ترسیم کند.

منابع : 1- خانه ام ابری است ، دکتر تقی پور داریان ، تهران ، سروش ، چاپ اوّل ،1377.2- گزیده ی اشعار نیما یوشیج ، محمد ایّوبی ، تهران ، نشر قطره ، چاپ اوّل ، 1378.3-خانه ام ابری است ، دکتر تقی پور داران ، تهران ، سروش ، چاپ اوّل ، صص 336- 337


 

 

نقد و تفسیر شعر داروگ(اثر:نیما) 

(اصلان قزللو) 

داروگ 

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می گویند: “می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران. “

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

 بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟ (١)

 خلاصه شعر: کشتزار من، در کنار کشتزار همسایه، خشک شد. با وجود آن که می گویند ساکنان آنجا غم و درد بی شماری دارند؛ ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ ! کی باران خواهد بارید؟ بر این کلبه بی نور و بی نشاط من که اجزای سازنده اش در حال شکستن و فرو ریختن است، همانند دل دوستانی که از دوری و جدایی دق مرگ شده اند، ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ! کی باران خواهد بارید؟

 موضوع شعر: نیاز به دگرگونی وضعیت موجود. شعر بسیار کوتاه است و شاعر آن را به دو بخش تقسیم می کند:

الف: فضای ویران بیرونی

ب: فضای درهم درونی

 رمزهای شعر:

١- کشتگاه : جامعه ایران زمان شاعر

٢-  کشت همسایه: کشور اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر ١٩١٧  

۳- ساحل نزدیک: همان کشت همسایه، همسایه شمالی

٤- داروگ: انسان آگاه

٥- باران: دگرگونی- انقلاب- بهبودی

 در این شعر سمبلیک، شاعر با ایجاد تضاد بین جامعه خود (کشور استبداد زده و فقیر) و کشور همسایه (رسته از استبداد) خواننده را به تفکر وا می دارد و می خواهد لحظه ای فکر کند و علل این امر را دریابد و سپس ضمن همراه کردن او با خود، خواهان دگرگونی شود.

اگر بخواهیم منظره های شعر را کاملاً ببینیم و ضمن لذت بردن از آن با تخیلات و افکار شاعر همراه شویم، باید دید وسیعی داشته باشیم. به این صورت که “کشتگاه منِ” شاعر را وسعت بخشیم و به “کشتگاه ما” تبدیل کنیم. در این صورت ” کشتگاه ما” کل کشور و مردم ایران می شود. حتا می توان پا را از این هم فراتر نهاد و کشور خود را – “منِ نوعی “- یعنی تمام کشورهای استبداد زده جهان دانست که این امر از نظام فکری نیما دور نیست. همچنان که این تفکر در شعر “آی آدمها”ی نیما به چشم می آید. شاعر در بخش اول شعر، ضمن آرزوی رهایی از استبداد برای مردمان سرزمینهای استبداد زده، شنیده های خود را از کشور همسایه با شک و تردید و با فعل “می گویند” بیان می کند که در اصطلاح امروز می توان گفت به نقل از افراد ناشناس یا منابع وثق. شاید بتوان گفته شاعر را به نوعی دیگر نیز تفسیر کرد، و آن اینکه در انقلابها، افراد به دو گروه تقسیم می شوند: انقلابی و ضدانقلابی، در این صورت بلایی که بر سر ضد انقلاب می آید از منظری ” سوگواران در میان سوگواران” است. یا در هر انقلاب علاوه بر دگرگونی، ویرانی هایی هم ایجاد می شود. شاعر در این بخش، جلو این فرضیه را که چون  در کشور همسایه انقلاب غم و درد هم ایجاد کرده،  پس نباید دگرگونی صورت  گیرد، می گیرد و با تمام لایمات خواهان وضعیت مطلوب است.

شاعر در بخش دوم شعر، وضعیت مردم و خانواده های کشور خود را ترسیم می کند: مردم آه در بساط ندارند. خانه ها تاریک و خالی از نشاط و سرور است. دلها از غم دوری ، اندوهگین و افسرده است. فاجعه ای رخ داده که افراد خانواده و دوستان از هم دورند. او با رنگ آمیزی غمگنانه این مناظر، خواهان دگرگونی وضعیت موجود است.

 حال اگر دو بخش شعر را همچون دو تابلو در کنار هم به دقت بنگریم و مقایسه کنیم، ضمن یافتن ناهمگونی هایی  که شاعر برای بیان منظور خود به کار برده است، می توانیم همگونی های منفی دو دیار را هم ببینیم: در کشور همسایه با وجود دگرگونی می گویند که “سوگواران در میان سوگواران” می گریند. در این سو (جامعه شاعر) مردم از استبداد بسیار زیان دیده اند. عزیزان از دوری هم در رنج اند و فقر گریبان آنان را می فشارد. شاعر با تمام این توصیفها، درمان دردها را در دگرگونی و نابودی استبداد می داند و این دگرگونی را الزاماً الگوی کشور همسایه تصور نمی کند، وگرنه سوگواری های آنان را بیان نمی کرد.    شاعر برای بیان شاعرانه سخنان خود، درسطرهای سوم و چهارم، برای تجسم گریه و سوگ، پنج بار واج “گ” را همراه “ر” و “و” آورده تا حس گریه و سوگ را القا کند. آوردن عبارت “سوگواران در میان سوگواران” نیز انبوهی و بزرگی غم را نمایان می سازد. او با بیان یک باور عامیانه که “هر گاه قورباغه  درختی در روزهای ابری بخواند، باران خواهد آمد” و با انسان پنداری  “داروگ”، انتظار طولانی و شوق رسیدن به باران دگرگونی را در خواننده قوت می بخشد. او در همین بخش با آوردن واج “ر” (٥ بار) و تناسب ابر و باران، ریزش قریب الوقوع باران را تداعی می کند. شاعر در بخش دوم با آوردن پارادکس “بساطی که بساطی نیست” فقر مطلق را در کشور استبدادی به نمایش می گذارد.او همچنین با آوردن واژه  “کومه” (کلبه) به جای خانه، آن هم کلبه ای تاریک و بی نور و نشاط و ویران ، وضعیت زندگی آنان را نقاشی می کند. شاعر برای غنای موسیقی شعر و به گفته خود که “قافیه زنگ مطلب است” (٢) با آوردن قافیه های هم جنس و هم آهنگ ” بساط – نشاط “، “یاران – باران ” به  زیبایی شعر افزوده و مطالب شعر را از هم جدا کرده است. در پایان باید یاد آور شویم که قرینه های رمزی بودن این شعر، تکرار سطر “قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟” در نیمه و پایان شعر است که شاعر با این تکرار و تاکید، ذهن خواننده را به نمادین بودن باران رهنمون می شود. قرینه نمادین دیگر اغراق در وضعیت دو کشتگاه (جامعه) ، یکی خشک و دیگری سبز، در جوار همدیگر است.

           

٢٩ شهریور ٨٦

 منابع:

 ١- مجموعه آثار نیما – دفتر اول- ضمیمه پایانی

٢- حرف های همسایه 

    

 

  شعر نو « داروگ » نیما یوشیج ، برای اکثر ایرانی ها آشناست . در توضیحات این آمده است که « نوعی قورباغه است که در باور ساکنان محلی ، هر زمانی که بخواند باران می بارد » .  

                                    

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران



قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟

شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران


دریافت كد گالری عكس در وب

عنوان مقاله:

تحلیل شعر داروگ

نگارش:

فاطمه رحیمی نژاد (آمل)

 

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

«داروگ»

خشك آمد، كشتگاه من

در جوار كشت همسايه

گرچه مي گويند : «مي گريند روي ساحل نزديك

سوگواران در ميان سوگواران »

قاصد روزان ابري، داروگ ! كي مي رسد باران ؟

بر بساطي كه بساطي نيست

در درون كومه ي تاريك من كه ذره اي با آن نشاطي نيست

و جدار دنده هاي ني به ديوار اتاقم دارد از خشكيش مي تركد

– چون دل ياران كه در هجران ياران –

قاصد روزان ابري، داروگ ! كي مي رسد باران ؟

                                                                                      «نیمایوشیج»

 

شعر داروگ، ساختي ساده دارد. در فرهنگ عاميانه مردم شمال هرگاه داروگ (قورباغه درختي) بخواند، نشان روز باراني است و نيما يوشيج با استفاده از باور بصورت نمادين، مسايل سياسي و اجتماعي عصر خود را مطرح كرده است. شاعر معترض است كه چرا كشت همسايه او (شوروي) آباد و سرسبز است و باران بر آن باريده است، اما كشتگاه او (جامعه ي ايران) در جوار كشت همسايه از باران بي نصيب مانده است. اين شعر در سالهاي بعد از شهريور 132 ه. ش سروده شده يعني زماني كه مقارن با جنگ جهاني دوم و روي كار آمدن محمدرضا پهلوی بعد از تبعيد پدرش، رضا خان به جزيره موريس در آفريقاي جنوبي و نيز بگير و ببند و كشتار خونين طرفداران حزب توده و گريز رهبران آن به كشور كمونيستي شوروي بود. حزب توده يا كمونيستي، حزب حاكم بر جامعه آن زمان شوروي بود و ظلم و استبداد در جامعه ي آن بيداد مي كرد. افكار كمونيستها كه در ميان جوانان به اصطلاح روشنفكر آن زمان جامعه ي ايران رواج پيدا كرده بود، در ايران طرفداراني پيدا كرد. از سوي ديگر ظلم و استبداد و خفقان حاكم بر فضاي جامعه ايران از جانب دولت حاكم و نيز فقر و گرسنگي مردم از سوي ديگر بر اوضاع بحراني زده ايران افزوده بود. شاعر خواهان انقلابي در ايران است براي درهم پيچيدن فضاي خفقان زده ايران، همچون انقلاب اكتبر 1917. م شوروي كه بدستور لنين رهبر وقت، هزاران نفر از مردم بيگناه در ميدان بزرگ مسكو در روز معروف به يكشنبه خونين به خاك و خون كشيده شده اند. انقلاب اكتبر 1917 شوروي هرچند وضع و شرايط اجتماعي آن را تغيير داده بود ولي مردم همچنان گرفتار ظلم و استبدادي نو شده بودند. نيما از كشتارهايي كه در طول انقلاب كمونيستي و بعد تصفيه هاي گسترده و مخوف استاليني در روسيه اتفاق افتاده بود، اخباري شنيده بود نه با چشم خود ديده بود، به اين دليل است كه به نوعي با شك و ترديد بيان مي كند [گرچه مي گويد ] با اين همه آرزوي آباد شدن كشتگاه خشك شاعر آن چنان در او عميق است كه حتي با فرض صحت آن اخبار هولناك و كشتار خونين مردم شوروي آرزوي انقلاب را نفي نمي كند و حتي خواهان آن است. با اينكه مي گويند : روي ساحل نزديك، انبوه سوگواراني كه كسان خود را در آن كشتارهاي هولناك از دست داده اند و گريانند، باز هم شاعر از قاصد روزان ابري، داروگ مي پرسد، كي باران مي آيد تا كشتگاه خشك ما نيز آباد گردد ؟

«ساحل نزديك» نماد كشور همسايه، روسيه (شوروي) است. «ابر» مي تواند نمادي از فضاي استبداد زده و خفقان گرفته جامعه ايران باشد. « داروگ » نمادي است از شاعر همه آن روشنفكراني كه براي رهايي و آزادي كشور از چنگال استبداد، فقر و بيداد تلاش كرده است و از باران انقلابي نويد مي دهند كه خشكسالي ناشي از استبداد كشتگاه ايران را  به سرسبزي آزادي، اميد، عدالت و پيروزي تبديل مي نمايد. لازم به ذكر است كه منظور شاعر از سوگواران، مردم فقير و بدبخت و استبداد زده و رنجكش دو جامعه ايران و روسيه است و خود را عضوي مي بيند ميان كساني كه كشتگاهشان خشك آمده و از ميان اين گروه درد كشيده ندا سر مي دهد :

قاصد روزان ابري، داروگ ! كي مي رسد باران ؟

شاعر خطاب به داروگ مي گويد : « داروگ ! كي مي رسد باران ؟ / بر بساطي كه بساطي نيست »

كه البته شاعر در اين مصراع نوعي پارادوكس (تناقض) ايجاد كرده است. چرا كه منظور شاعر بدين گونه است ؛ ايران به ظاهر كشوري است برپا اما گويي در حقيقت هرگز كشوري بدين وجود خارجي ندارد بدليل خفقان و استبداد حاكم پنداري كه ايران در نظر او مرده است، ( اشاره دارد به اوضاع اسفناك و آشفته ايران بعد از جنگ جهاني دوم ) و هم چنين اشاره به انقلاب اكتبر 1917. م روسيه دارد كه جز ظلم و بيداد و استبداد ثمره اي براي مردم روسيه نداشته است. سپس شاعر در مصراع بعد به توصيف كومه تاريك خود مي پردازد كه ذره اي با آن نشاطي نيست. كومه شاعر مي تواند سمبلي از خانه ي مردم فقر زده و بدبخت و قحطي زده ايران باشد كه بدليل خفقان حاكم بر فضاي آن، تاريك نيز مي باشد. در ادامه ني هاي جدار اتاق شاعر، شخصيت پيدا مي كنند و چون دايره نگاه، فقر است و خشكسالي، گويي شاعر با اين شخصيت پردازي، شخصيتي حقيقي در برابر ما مي سازد كه دارد از خشكسالي مي تركد و البته مي توان از خشكي، گرسنگي را هم برداشت كرد، فقر و قحطي و گرسنگي مردم جامعه ايران با دنده هاي خشك بيرون زده كه پنداري در حال تركيدن است بيانگر نابودي و ويراني ايران است. لازم به ذكر است فقر اقتصادي يكي از اساسي ترين مشكلات مردم آن روز جامعه ايران بود كه يكي از دلايل آن وقايع بعد از جنگ جهاني دوم بود.سپس شاعر به گونه اي غير مستقيم اشاره مي كند به دوستان و ياران روشنفكرش كه بدليل استبداد و ديكتاتوري حاكم و عدم آزادي بيان يا در تبعيد بوده يا از جامعه ايران گريخته بودند، در پايان نيز شاعر اميدوارانه از داروگ مي خواهد جهت باريدن باران انقلاب كي به پايان مي خيزد و نغمه سر مي دهد و سكوت جايز نيست.

 

منبع:  

1- بررسي شرايط سياسي و اجتماعي ايران عصر شاعر مقارن با سرودن شعر و بررسي تاريخ روسيه 1917. م

2- نيم نگاهي به كتاب خانه ام ابري است اثر تقي پورداريان

شاعر محمدکریمی

خوب من! دلتنگی هایم را در کوهستانی از ناکجا دفن خواهم کرد تا صبحِ ترا، در زمستانی سردِ سرد بیدا

شاعر بابک رضایی آسیابر

زایش جان اگر بهتر از تو ماندن انگار با باور گریختن به هنگام گریبانگاه زیستی در پیمان ه ی شش

شاعر فرزین مرزوقی

معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

از بی کسی سوزد دلم یادم نمیاری چرا تنها شدم بی همصدا چشمم نمیباری چرا مجنون آن رویای تو دیوانه ای

شاعر بابک رضایی آسیابر

از خود باوری به نیکویی فردا سزاوار از بوم بی مرز ناآگاهی دیروز،سوگوار! دانستی زخم های هفت در دو چ

شاعر بابک رضایی آسیابر

خاموشیست

شاعر یحیی محمدیان

خـــــدایـا این آلات لهوولعب چیست ؟ که برخی آن را هست وبعضی را نیست ما که عمری را دررنج وتعب ب

شاعر بابک رضایی آسیابر

گستره دلکشی در کویری بهارِمست به رویداد گُمشده فردا هست چون جامه ی بر تنِ نگار هست! فراموشی از د

شاعر فرزین مرزوقی

با غمزه ی چشمان تو گم شد تمام جان من من حل شدم در جان تو رویای تو، هست جان من نیلوفریی آسمان ه

شاعر فرزین مرزوقی

از بی کسی سوزد دلم یادم نمیاری چرا تنها شدم بی همصدا چشمم نمیباری چرا مجنون آن رویای تو دیوانه ای

شاعر سوسن خسروی

طوبای پاییزی بس یکه تازی ناخدایِ زردِ پاییزی نقشی ز عصیان صنوبر بر ره آویزی قلاده می بندی به

شاعر ستار سلطانیان

میان فرهاد ها فرهاد ترم میان شیرین ها شیرین تری ستار سلطانیان یلدای 1397

شاعر فرزین مرزوقی

از بس شکستم در خودم دیوانه ای غافل شدم از خود بریدم تا ابد تا مردن ُ قابل شدم هر روز و شب در خوا

شاعر علی سلطانی نژاد

چه بی‌رحمانه از دست زمانه چوب شک خوردیم به تاوان گناه ناسپاسی شد که چک خوردیم دل این دهک

شاعر ستار سلطانیان

سالخورده ای تنها میان مردم در ایستگاه در انتظار رسیدن یک اتوبوس همگانی مقصد نهایی او نا دا

شاعر اکبر میرزایی

????a.mirzaei????: منتظرم بمان با دفتر عاشقانه ام می ایم با دسته گل وترانه ام می آیم تو منتظرم ب

شاعر شادان شهرو بختیاری

. . خَنده ات تا به سَـرِ کوچه دلم را هُل داد همه را زُلف, خُدا داد و تو را سُنبُل داد کابُلی

شاعر مهدی خداپرست

با دیدنش هر روز شادم با لبخندش آزاد از هرچه ماتم میشوم حتی اگر با غضب نگاهم کند باز هم مانند همیشه

شاعر علی احقاق جهرمی

نمی خواهم تبدیل به آدم های بخت برگشته ای شوم که از ترس دست به یقه شدن با غروب های زودرس ، طولانی

شاعر بامداد همراه

یادت میاید گفته بودم وقت رفتن هرگز نباید خوبی از دنیا ببینی؟ نفرین نمودم من تو را با چشم گریان گف

شاعر مرتضی حاجی اقاجانی

دلم 44 +++++ شکست سایه احساسم وقتی که مرهم دلم در پرچین نگاهم حفره ی ساخت و از آنجا به نظار معنی قاصد روزان ابری داروگ کی میرسد باران

شاعر دانیال فریادی

اگر شیری اگر ميري اگر مور گذر باید کنی آخر لب گور اگر شادی اگر شوری اگر مست طریقه آدمیت در سرت

شاعر محمدرضا جعفری

نوازش گرِ سپیداران نغمه ها را در مسیرِ پروانه ها چون چشمِ خیسِ باران به آئینه ها سپرده اند !

شاعر محمد کریم زاده نیستانک

. گیرنده های ناشنوا !! با تشکر از نگاهِ پر مِهرتان *محمد کریم زاده نیستانک 26/آذر/

شاعر امین سلیم بیاتی

«بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود» نظر روا کنی اگر شکن

شاعر لیلا صالح

رُژ می زنم سپیدیِ لب هایم را کبودیِ پلک هایم را رُژ می زنم گونه هایم را رَدِّ پای نبضی

شاعر علی رفیعی (پریش)

پر از عدم شده هستی؛ دگر وجودی نیست به تخته تخته‌ی این فرش، تار و پودی نیست کویر یا که بیابان، دو

شاعر مجتبی بضاعت پور

پشت دیوار سکوت دست نارنجی احساس در این تاریکی اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد کوچه ها پر شده از

شاعر ولی اله فتحی (فاتح)

به خداوند عشق. شب‌ يلدا شد و گيسوی تواَم‌ ياد آمد . .دل‌ شيدای منش‌ باز به‌

شاعر فائزه ناظر

با من بمان بگذار داشته باشمت ای دوست داشتنی ترین آرزوی من باشد ازین پس حرف ، حرفِ تو بگذار فقط من

شاعر حمید رضا عبدلی

پس چرابابا شب یلدا کنارم نیستی خنده‌ای که ازته دل بودتنهاباتوبود

شاعر آمنه اقليدي

بهای چشم تو لبخند گرم باران است شکوه لطف تو پیوند چشمه ساران است به برگ برگ نفسهای گل قسم که

شاعر محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب )

(( جـگرم را بـدهیـد )) به مشـاهیر سُـخنـور خبـرم را بدهیـد خبـرِ ریختـن کُرک و پَـرم را ب

شاعر آمنه حیدری

قطعاً تو هم مانند باران پـاک هستی آبی ترین سقفی در این افلاک هستی روحی زلال از آبـروی عـشق داری

شاعر سیدمحمدرضاموسوی (م.پرواز)

زده ام ساز رفاقت که بیایی که بیایی وقت آغاز دوباره ست که بیایی که بیایی گرچه رفتن همه از کلبه ی

با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید.1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *