خواص دارویی و گیاهی
1.
He’s very impatient and always interrupts me mid-sentence.
1. او خیلی عجول است و همیشه وسط جمله [حرف] من را قطع میکند.
2.
Your conclusion is good, but the final sentence is too long and complicated.
2. جمع بندی شما خوب است، اما جمله آخر زیادی طولانی و پیچیده است.
مجازات شدن به انگلیسی
مترادف:
decree
judgement
punishment
verdict
1.
a heavy sentence
1. حکم سنگین
2.
a prison sentence
2. حکم حبس
3.
The judge passed sentence.
3. قاضی حکم صادر کرد.
گذشته: sentenced,
گذشته کامل: sentenced,
مترادف:
blame
condemn
convict
متضاد:
exonerate
liberate
pardon
release
1.
He was sentenced to life imprisonment.
1. او محکوم به حبس ابد شده بود.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
fetch
obtain
recieve
متضاد:
send
1.
Did you get my e-mail?
1. ایمیل من را دریافت کردی؟
2.
He got a new job.
2. او کار جدیدی گرفت.
مجازات شدن به انگلیسی
3.
He got a promotion.
3. او ترفیع گرفت.
4.
He got divorced last month.
4. او ماه پیش طلاق گرفت.
5.
I got a letter from Stefano.
5. از “استفانو” نامهای دریافت کردم.
6.
I got some very nice presents for my birthday.
6. من کادوهای بسیار خوبی برای تولدم گرفتم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
bring
fetch
متضاد:
take
1.
Could you get me my keys from upstairs?
1. میتوانی کلیدهایم را از طبقه بالا بیاوری؟
2.
I’ll go and get Sophie.
2. من میروم و “سوفی” را میآورم.
3.
Wait here while I get the car.
3. اینجا صبر کن تا ماشین را بیاورم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
arrive
come
reach
1.
I didn’t get to work till nine o’clock.
1. من تا ساعت 9 به سرکار نرسیدم.
2.
We got home later than usual.
2. ما دیرتر از معمول به خانه رسیدیم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
become
1.
He is getting fat.
1. او دارد چاق میشود.
2.
I’m getting hungry, how about you?
2. من دارد گرسنهام میشود، شما چطور؟
3.
It’s getting hot in here.
3. اینجا دارد گرم میشود.
4.
Mom got angry.
4. مامان عصبانی شد.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
buy
purchase
take
متضاد:
give
sell
1.
Did you get the tickets for the concert?
1. آیا بلیطهای کنسرت را خریدی؟
2.
I got this jacket for $30.
2. این کت را به قیمت 30 دلار خریدم.
3.
I’ll get some bread on the way home.
مجازات شدن به انگلیسی
3. من در راه خانه چندتا نان میخرم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
مترادف:
understand
1.
Could you get my point?
1. توانستی منظور مرا بفهمی؟
2.
I don’t get you.
2. من درکت نمیکنم.
3.
That joke that he told, did you get it?
3. لطیفهای که او تعریف کرد را فهمیدی؟
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
catch
take
travel by
1.
I didn’t walk – I got the bus.
1. پیاده نرفتم، سوار اتوبوس شدم.
2.
Should we get a taxi to the station?
2. آیا باید برای رفتن به ایستگاه تاکسی سوار شویم؟
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
Don’t get your dress dirty!
1. پیراهنت را کثیف نکن!
2.
She soon got the children ready for school.
2. او خیلی زود بچهها را برای مدرسه رفتن آماده کرد.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
1.
I got this cold off you!
1. من این سرما را از تو گرفتم!
2.
She gets really bad headaches.
2. او واقعا به سردردهای بدی مبتلا میشود.
گذشته: got,
گذشته کامل: got,
1.
He got to try out all the new software.
1. او فرصت داشت تمام نرم افزارهای جدید را امتحان کند.
2.
It’s not fair—I never get to go first.
2. منصفانه نیست – من هیچوقت فرصت اول بودن در کاری را نداشتم.
3.
She was at the party, but I never got to speak to her.
3. او (نیز) در آن مهمانی بود، اما اصلا فرصت نداشتم با او صحبت کنم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
answer
1.
Someone’s at the door – could you get it?
1. کسی دم در است – در را باز میکنی؟
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
مترادف:
induce
persuade
1.
I got Peter to help me.
1. “پیتر” را راضی کردم که به من کمک کند.
2.
they got her to sign the consent form.
2. او را راضی کردند که فرم رضایت را امضا کند.
3.
we got her to go.
3. او را راضی کردیم که برود.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
I’m going to get him for stealing my homework.
1. او را برای دزدیدن تکالیف منزلم، به سزای عملش میرسانم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
How much did you get for your car?
1. چقدر بابت (فروش) ماشینت گیرت آمد؟
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
I must get my hair cut.
1. من باید مویم را کوتاه کنم.
2.
I’ll never get all this work finished.
2. من هرگز نخواهم توانست این همه کار را تمام کنم.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
I don’t know why but he really gets me.
1. نمیدانم چرا ولی او خیلی آزارم میدهد.
2.
What gets me is having to do the same thing all day long.
2. چیزی که آزارم میدهد انجام دادن یک چیز در تمام طول روز است.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
He got ten years for armed robbery.
1. او به خاطر دزدی به ده سال (حبس) محکوم شد.
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
I wanted to speak to the manager but I got his secretary instead.
1. میخواستم با مدیر صحبت کنم اما به منشیاش وصل شدم [اما تماس تلفنیام به منشیاش وصل شد.]
گذشته: got,
گذشته کامل: gotten,
Informal
1.
After a time you get to realize that these things don’t matter.
1. بعد از مدتی کم کم متوجه میشوی که این چیزها اهمیتی ندارند.
2.
His drinking is getting to be a problem.
2. مشروب خوردن او کم کم دارد تبدیل به یک مشکل میشود.
3.
She’s getting to be an old lady now.
3. او حالا کم کم دارد تبدیل به یک خانم پیر میشود.
4.
You’ll like her once you get to know her.
4. وقتی کم کم او را بشناسی، او را دوست خواهی داشت.
فعل
فعل عبارتیفعل کمکیفعل To beفعل وجهیShould
زمان گذشته ساده
زمان حال استمراری
زمان حال کامل
زمان گذشته استمراری
زمان گذشته کامل
زمان گذشته در آینده
زمان آینده ساده
زمان آینده استمراری
زمان آینده کامل
اصطلاحها در زبان انگلیسی گروههایی از واژهها هستند که مجموعاً و متفقاً دارای درک و معنایی استثنائی و ویژه میباشند. مفهوم اصطلاحها را نمیتوان از معنا کردن تکتک لغات تشکیلدهندهٔ آنها حدس زد. اصطلاحهای انگلیسی همانند اصطلاحهای دیگر زبانها کلمهها، عبارتها و بیانهایی هستند که به شکلی رایج در گفتگوهای روزمره انگلیسیزبانها استفاده میشوند. آنها اغلب استعاری بوده و به زبان، تنوع و روح میدهند. اصطلاحها مربوط به بخش استعاری زبان بوده و با فرهنگ آن زبان عجین هستند. فعلهای عبارتی نیز از دید معنایی و فهم به نحوی یک اصطلاح محسوب میشوند. اصطلاحهای انگلیسی از لحاظ ساختاری واژه به اقسام گوناگون ردهبندی میشوند که عبارتاند از: ترکیب فعل و مفعول، فعل و مسند، فعل و عبارت قیدی، عبارت همراه حرف اضافه، عبارت ترکیبی، تشبیه، دو واژهای، سه واژهای، جملهواره کامل.
مجازات شدن به انگلیسی
اصطلاحها در برخی واژهنامهها به صورت برجسته و پر رنگ و در زیر واژه مورد نظر (کلید واژه) قرار میگیرند. واژهنامههای سری لانگمن از این دسته هستند. اصلاحهای مترادف به اصطلاحهایی میگویند که تقریباً هممعنای یکدیگر بوده و استفاده از آنها در یک حوزه کاربرد دارد.
به عبارتی دیگر؛ اصطلاحها عبارتهای ویژهای هستند که تقریباً به وسیله بیشتر افراد یک ملت یا فرهنگ مشخص، شناخته شده، پذیرفته شده و مرسوم هستند.[۱]
مثلاً در فارسی اصطلاح دست شما درد نکند برای همه شناخته شده و مورد پذیرش است.[۲]
هر اصطلاحی در زبان انگلیسی دارای تاریخچه و داستانی است. مثلاً ریشه اصطلاح «The pen is mightier than the sword» به معنای «قلم از شمشیر قدرتمندتر است» به سده ۱۷ میلادی باز میگردد. در آن مقطع زمانی روزنامهای به وسیله حکومت بریتانیا بسته میشود و مردم برای بیان سخنان خود به نوشتن شبنامه گرایش پیدا میکنند، بنابراین این اصطلاح از آن هنگام رایج شد. اصطلاح «An apple a day keeps the doctor away» نیز به زمان روم باستان بر میگردد. مردم روم در آن زمان بر این باور بودند که سیب دارای قدرت جادویی است و خاصیت ویژهای در درمان بیماریها دارد.[۳]
اصطلاحها؛ عبارتها، مجموعه واژهها و توصیفهایی هستند که معانی و ترجمهشان از کلمههای تشکیل دهنده آنها حاصل نمیگردد.[۴][۵][۶] به عبارت دیگر اصطلاحها گروههایی از واژهها هستند که مجموعاً و متفقاً دارای درک و معنایی استثنائی و ویژه میباشند که مفهوم آنها را نمیتوان از معنا کردن تک تک لغات تشکیل دهنده آنها حدس زد.[۷][۸]
اصطلاحها دارای مفهوم اختصاصی بوده که پیام آن متفاوت از پیام استنباط شده از کنار هم قرار گرفتن معنای تک تک کلمات سازنده آن جمله است به عبارتی معنی اصطلاحها مختص به خود بوده و با معنی مستقیم و عادی کلمات تشکیل دهنده آنها بسیار متفاوت است.[۹][۱۰]
زبانآموزان و کسانی که زبان مادریشان انگلیسی نیست، ممکن است مفهوم و مقصود هر اصطلاحی را درک نکنند زیرا آنها با فرهنگ آن کشور و کاربرد اجتماعی آن اصطلاح بیگانه هستند.[۱۱] در تعریفی دیگر، اصطلاحهای انگلیسی؛ کلمهها، عبارتها و بیانهای هستند که به شکلی رایج در گفتگوهای روزمره انگلیسی زبانها استفاده میشوند. آنها اغلب استعاری هستند و به زبان تنوع و روح میدهند.[۱۲]
اصطلاحها همانند استعارهها، تشبیهها و متلها مفهومی تمثیلی، درکی استعاری، اثری خاص و توصیفی خیالمند دارند. معنای آنها همیشه شفاف و هویدا نیست و گاهی مقصودی مبهم و پیچیده دارند. اصطلاحها مربوط به بخش استعاری زبان هستند و با فرهنگ آن زبان عجین هستند. فعلهای عبارتی نیز از دید معنایی و فهم به نحوی یک اصطلاح محسوب میشوند.[۱۳]
بهرهگیری و استفاده از اصطلاحها به طریقی صحیح و در جایی مناسب به میزان تسلط و چیرگی زبانآموزان سطح پیشرفته و انگلیسی زبانان مرتبط است. به عنوان مثال اسم در اصطلاح chequered career∗ (اینجا: career) و فعل در اصطلاح catch someone’s interest∗ (اینجا: catch) میتواند قابل تعویض با اسمها یا فعلهای دیگر باشد، مثلاً میتوان گفت: chequered history یا seize someone’s imagination نوعی توانایی در انعطاف لغوی و بهرهگیری واژگانی است که در سطوح دانشجویان دورههای لیسانس یا بالاتر در بریتانیا دیده میشود. اصطلاحها برای بسیاری از زبان آموزان دشواریهای ساختاری و معنایی دارند بهطوریکه از به کار بردن آنها خودداری میکنند. مثلاً اصطلاحهای fill the bill∗ و spill the beans∗ همانطور که در مورد خصوصیت اصطلاحها اشاره شد معنایی مصطلح دارند و باید برای درک آنها از فهم و ترجمه ابتدایی تک تک واژگان تشکیل دهنده بر حذر بود.[۱۴] بهترین رویه برای درک و فهم یک اصطلاح انگلیسی این است که آن اصطلاح را در متن بررسی کنیم. به عنوان مثال وقتی شخصی میگوید:
« اصطلاحها مفهومی دارند که آن را نمیتوان از تک تک کلمههای آنها استنتاج کرد. »[۱۵]
درک کلی و ترجمه مفهومی متن، بر این نکته دلالت دارد که driving round the bend اصطلاحی است که بر خلاف معنای مستقیم آن، ربطی به پیچیدن و دور زدن با خودرو در پیچ یک جاده ندارد. متن در خصوص ناکارایی یک بازکننده قوطی کنسرو صحبت میکند که پیامد ناخوشایندی بر کاربر این ابزار گذاشته است.[۱۶]
در جدول زیر به تفاوت معنایی برگردان اصطلاحها (ستون ۳) و برگردان حقیقی و اصلی واژههای تشکیل دهنده (ستون ۴) آنها توجه کنید:
اصطلاحها معمولاً در مکالمههای روزمره و گفتگوهای غیررسمی به کار میروند.[۱۷][۱۸] به عنوان مثال اصطلاح to have got a screw loose (به فارسی: بالا خانه را اجاره دادن) را نمیتوان در شرایط رسمی به کار برد. همچنین اصطلاح dark horse به افراد تودار و مرموز اطلاق میشود که کاربردی غیررسمی دارد.
در تمام زبانها، جملات و عباراتی هستند که به صورت تحت لفظی و کلمه به کلمه مفهوم نمیباشند، حتی اگر تمام لغات جمله و دستور زبان ساختاری آنها را بتوان شناخت، معنا و مفهوم عبارت مورد نظر ممکن است هنوز گیجکننده باشد. بسیاری از مثلها، عبارتهای غیررسمی و نقل قولهای متداول در زمره این توصیف میباشند. به این جملات یا عبارات، اصطلاح میگویند.[۱۹]
تکه کلامها و کنایههای خیابانی و کوچه بازاری هم دارای معنایی ثانوی هستند و نوعی اصطلاح بهشمار میآیند. یه عنوان نمونه اصطلاح happy dust که از دو واژه happy (شاد و خوشحال) و dust (گرد و غبار) تشکیل شدهاست در معنای متداول به کوکائین اطلاق میشود. همچنین واژه tomato (گوجه فرنگی) برای دختران زیبا و جذاب کاربرد دارد.[۲۰]
استفاده از اصطلاحها در نوشته زبان آموزان، متن آنان را گیراتر، طبیعیتر و بومیتر میکند. به کار بردن اصطلاحها در نامهها و متون به سادگی نیست و باید اصولی انجام گیرد. باید این نکته را مد نظر قرار داد که هر اصطلاحی را نباید در هر متنی به کار برد، در واقع اکثر اصطلاحها برای گفتگوها و محیطهای غیررسمی کاربرد دارند.[۲۱]
راهنمای استفاده از اصطلاحها در کتاب لغتنامه لانگمن:[۲۲]۱- با کاوش اصطلاحها در واژهنامهها و فرهنگهای لغت، از معنی و کاربرد حقیقی آنها مطمئن شوید.۲- این موضوع را در مورد یک اصلاح جویا شوید که آیا اصطلاح مد نظر معمولی، غیررسمی یا کوچه بازاری است.۳- همیشه اینطور نیست که بتوان ترجمه دقیقی از یک اصطلاح ارائه کرد.۴- استفاده از اصطلاحها سرگرمکننده و دلپذیر است ولی بهکارگیری آنها در حد زیاد و افراط، متن و نوشته را عجیب و غیرطبیعی میکند.
گاهی معنای اصطلاحها به آسانی قابل حدس هستند و گاهی هم معنای آنها را نمیتوان به سادگی حدس زد و تشخیص مفهوم و ترجمه آنها با استفاده از کلمات تشکیل دهنده آنها ممکن نیست.[۲۳] در جملات ۱ و ۲ معنا قابل حدس زدن است اما معنای نمونههای ۳ و ۴ را نمیتوان به سادگی حدس زد.
وایت بولینگر زبانشناس آمریکایی در تعریف اصطلاحها میگوید:« اصطلاحها گروههایی از واژگان هستند که معنی و مفهومی ثابت دارند که نمیتوان درک و ترجمه آنها را با برآورد کردن مفهوم کلمهها به شیوهای جداگانه و با در کنار هم قرار دادن آنها به دست آورد. »[۲۴]
اصطلاحها نوعی عبارات ثابت و بدون تغییر هستند.[۲۵][۲۶][۲۷] آنها عمدتاً در توضیحات و بیانهای شخصی و در یک موقعیت خاص ایراد میگردند.[۲۸][۲۹] اصطلاحها برخی اوقات کالبدی فکاهی و طنز و در بعضی موارد کاربردی کنایهدار و طعنهآمیز دارند.[۳۰] اصطلاحها غیررسمی و محاورهای هستند، آنها را در ادبیات عامیانه به کار میبرند، از این رو زبان آموزان باید از استفاده آنها در گفتگوها و مکاتبات رسمی بپرهیزند. با وجود این که اصطلاحات اغلب توسط کسانی استفاده میشود که زبان مادریشان انگلیسی بوده و این زبان را روان و رسا صحبت میکنند اما برای فصیح و راحت بودن در گفتگوها به زبان انگلیسی به ویژه در محیطهای رسمی و تشریفاتی، باید از بهکارگیری اصطلاحها اجتناب کرد.[۳۱][۳۲]
Dear Romance Magazine
My boyfriend is drop-dead gorgeous,
kind, and sensitive, and we have a great
relationship. He is also very tall.
(I have a thing about tall men, so that’s been
important to me too!) The problem is that
I want to get married and have children,but he doesn’t. I love him, but I know
he’s never going to pop the question.
What should I do?
Julie (London) 23 May 2012[۳۳]
ترجمه نامه∗
اصطلاحها در مکاتبات غیررسمی و خودمانی نیز کاربرد دارند و برای یادگیری زبان انگلیسی مهم و همچنین دلپذیر هستند.[۳۴] نامه مقابل یک نامه غیررسمی است که چند اصطلاح در آن استفاده شدهاست. drop-dead gorgeous به معنای خیلی خوشتیپ،to have a thing about something به معنای چیزی را خیلی دوست داشتن و to pop the question به معنای خواستگاری کردن است.[۳۵]
با وجود این که استفاده از اصطلاحها در شرایط رسمی و تجاری توصیه نمیگردد ولی برخی از آنها در محیطهای کاری و بازرگانی هم استفاده میشوند.[۳۶]
روزنامهنگاران به منظور جالبتر و پرنشاطتر کردن تیترهای خبری و مقالهها از اصطلاحها زیاد بهره میبرند.[۳۹]
“The ball is in the government of Iran’s court, and it’s well past time for Tehran to adopt a serious, good-faith approach to negotiations…” —Vice President Joe Biden, in a speech to the Munich Security Conference (۲/۲/۲۰۱۳)[۴۰][۴۱]
اصطلاحهای انگلیسی از لحاظ ساختاری واژه به اقسام گوناگون رده بندی میشوند. که عبارتند از: ترکیب فعل و مفعول، فعل و مسند، فعل و عبارت قیدی، عبارت همراه حرف اضافه، عبارت ترکیبی، تشبیه، دو واژهای، سه واژهای، جملهواره کامل.[۴۲]
در واژه نامهٔ اصطلاحهای انگلیسی انتشارات دانشگاه آکسفورد (Oxford Dictionary of English Idioms)، تقسیمبندی مفصلتری آمدهاست. این کتاب اصطلاحها را به دو رده بزرگ اصطلاحهای عبارتگونه (Phrase idioms) و اصطلاحهای جملهواره (Clause idioms) تقسیمبندی میکند. در گروهبندی جزئیتر اصطلاحهای عبارتگونه به ردهبندی زیر تقسیم میشوند:[۴۳]
همچنین اصطلاحهای جملهواره نیز به رده بندی زیر تقسیم میشوند:
مفهوم اصطلاحها چیزی جدا از معنای تک تک آنها است. پرسشی که در اینجا مطرح است این است که چگونه میتوان معنی یک اصطلاح را در یک واژهنامه پیدا کرد؟ در واژهنامههای کامپیوتری یا برخط، به دلیل وجود موتور جستجو، با تایپ یک واژه از اصطلاح یا همه اصطلاح میتوان به تعریف آن رسید اما در واژهنامههای سنتی یا چاپی چه باید کرد؟ اصطلاحها معمولاً از چند واژه تشکیل شدهاند، پس برای یافتن معنی اصطلاح در واژهنامهها چه باید کرد و کدام کلمه از اصطلاح را مد نظر قرار داد؟ پاسخ این سؤال این است که در انتهای فرهنگهای لغت فهرستی از کلمهها وجود دارد که به صورت الفبایی چیده شدهاند، این کلمات را کلمات کلیدی میگویند. هر اصطلاح با یک یا چند واژه تشکیل دهنده آن (کلمات کلیدی) ربط داده شدهاست و با مشاهده فهرست به راحتی میتوان اصطلاح را یافت.[۴۴]
اصطلاحها در برخی لغتنامهها به صورت برجسته و پر رنگ و در زیر واژه مورد نظر (کلید واژه) قرار میگیرند. واژهنامههای سری لانگمن از این دسته هستند.[۴۵][۴۶] در لغتنامههای آکسفورد، اصطلاحها با اندازه قلم ریزتر از کلید واژه و گاهی با رنگی دیگر و در زیر آنها جای میگیرند.[۴۷][۴۸]
در دیکشنری برخط آکسفورد اصطلاحها در بخشی مجزا و در زیر کلید واژه آورده شدهاند.[۴۹]
IDIOMS:
a cold fish:
a person who seems unfriendly and without strong emotions
get/have cold feet: (informal) to suddenly become nervous about doing something that you had planned to do
He was going to ask her but he got cold feet and said nothing.
give somebody the cold shoulder: (informal) to treat somebody in an unfriendly way
در واژهنامه پیشرفته آکسفورد از علامت IDM (مخفف:Idiom) نیز در کنار ریز کردن اصطلاحها، استفاده میشود.[۵۱]
مجازات شدن به انگلیسی
در فرهنگ معاصر انگلیسی به فارسی نیز اصطلاحها به صورت ریزتر در زیر کلید واژه قرار گرفتهاند.[۵۲]
اصلاحهای مترادف به اصطلاحهایی میگویند که تقریباً هممعنای یکدیگر هستند و استفاده از آنها در یک حوزه کاربرد دارد. به عنوان نمونه در زبان فارسی سر کسی را کلاه گذاشتن، سر کسی را شیره مالیدن و کلاه از سر کسی برداشتن همه به معنای کسی را فریب دادن است. جدول زیر مثالی را در زبان انگلیسی ارائه میدهد. مفهوم اصطلاحهای این جدول به معنای شرایط سخت و بروز مشکلات است.[۵۳]
یا برای مثال بیشتر اصطلاحهای جدول زیر همگی بیانگر و توصیفکننده یک آدم دیوانه، گیج، روانی، عجیب، احمق و نادان است.[۵۴]
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: punish
صارم را بخوانید.صاروج را بخوانید.صاع را بخوانید.مجازات شدن به انگلیسی
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبیه کردن، مجازات کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
barsadictionary@gmail.com
Telegram:
@Barsadic
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
0