بندگی وچاکری در حل جدول

در حل جدول کلمات متقاطع، برای پرسش
«بندگی»
می توانید از پاسخ فوق استفاده نمایید.

در بخش اول شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:

حافظ (بیت هفتم): جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب – که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

سعدی (بیت سوم): جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب – که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

بندگی وچاکری در حل جدول

حافظ (بیت دوم): چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان – همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

سعدی (بیت سوم): دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست – با غمزه بگو تا دل مردم نستاند

حافظ (بیت آخر): سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست – کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

سعدی (بیت آغازین): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست – یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

حافظ (بیت آخر): غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است – در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

سعدی (بیت چهارم): در سراپای وجودت هنری نیست که نیست – عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی

حافظ (بیت دوم): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست – که آشنا سخن آشنا نگه دارد

سعدی (بیت آخر): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست – یکی تمام بود مطلع بر اسرارم

حافظ (بیت هشتم): می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب – بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

سعدی (بیت سوم): هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب – بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم

حافظ (بیت دوم): اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد – به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

سعدی (بیت آغازین): به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم – ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم

حافظ (بیت آخر): حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی – من از آن روز که دربند توام آزادم

سعدی (بیت آغازین): من از آن روز که دربند توام آزادم – پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

حافظ (بیت ششم): من از بازوی خود دارم بسی شکر – که زور مردم آزاری ندارم

سعدی (بیت آخر): کجا خود شکر این نعمت گزارم – که زور مردم آزاری ندارم

حافظ (بیت سوم): در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند – اقرار بندگی کن و اظهار چاکری

سعدی (بیت آخر): سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی – دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

حافظ (بیت پنجم): خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است – اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

سعدی (بیت آخر): سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد – اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

حافظ (بیت ششم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم – عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی

سعدی (بیت پنجم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم – همه دانند که در صحبت گل خاری هست

در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کرده‌ایم:

بندگی وچاکری در حل جدول

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴ : اگر تو فارغی از حال دوستان یارا – فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵ : شب فراق نخواهم دواج دیبا را – که شب دراز بود خوابگاه تنها را

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳ : سپاس دار خدای لطیف دانا را – که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۴ – ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست – که پیش اهل هنر منصبی بود ما را

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴ : صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را – که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷ : مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا – گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵ : دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را – دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷ : چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را – چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳ : ای که انکار کنی عالم درویشان را – تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹ : رونق عهد شباب است دگر بستان را – می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱ : چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت – که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۶ : خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت – به قصد جان من زار ناتوان انداخت

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰ : چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست – که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه : وجود عاریتی دل درو نشاید بست – همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲ : چنین که هست نماند قرار دولت و ملک – که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳ : علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد – دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵ : شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست – صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸ : به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست – که مونس دم صبحم دعای دولت توست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳ : اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست – مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲ : چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست – سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰ : عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست – کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱ : دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست – گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۹ : بتا هلاک شود دوست در محبت دوست – که زندگانی او در هلاک بودن اوست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۱ : سفر دراز نباشد به پای طالب دوست – که زنده ابدست آدمی که کشته اوست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵۸ : سر ارادت ما و آستان حضرت دوست – که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵ : کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست – یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰ : مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست – دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۵ : زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد – از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۰ : پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد – وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۶۸ : کس این کند که دل از یار خویش بردارد – مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۶ : کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد – محقق است که او حاصل بصر دارد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۰ : غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد – جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۰ : بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد – بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۴ : آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد – نه دل من که دل خلق جهانی دارد

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۵ : شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد – بنده طلعت آن باش که آنی دارد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۵ : تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود – گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۵ : اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود – شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۵ : امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد – که زهر در قدح انگبین تواند بود

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۶ : چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت – چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۰ : هزار سال به امید تو توانم بود – اگر مراد برآید هنوز باشد زود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۹ : کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود – بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۶ : نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود – با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۳ : سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود – رونق میکده از درس و دعای ما بود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۴ : یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود – رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۱ : یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود – کو را به سر کشته هجران گذری بود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۶ : آن یار کز او خانه ما جای پری بود – سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۲ : عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود – مجنون از آستانه لیلی کجا رود

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۷ : بسیار سالها به سر خاک ما رود – کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۰ : از دیده خون دل همه بر روی ما رود – بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۵ : هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود – هر که مجموع نشستست پریشان نرود

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۳ : هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود – هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۶ : به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید – جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۹ : فراق را دلی از سنگ سختتر باید – مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۰ : مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید – گرت مشاهده خویش در خیال آید

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲۰ : حقیقتیست که دانا سرای عاریتی – ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰ : اگر به باده مشکین دلم کشد شاید – که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۹ : خوشست درد که باشد امید درمانش – دراز نیست بیابان که هست پایانش

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۰ : چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش – به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۳ : خطا کردی به قول دشمنان گوش – که عهد دوستان کردی فراموش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۴ : قیامت باشد آن قامت در آغوش – شراب سلسبیل از چشمه نوش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۵ : یکی را دست حسرت بر بناگوش – یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۲ : ببرد از من قرار و طاقت و هوش – بت سنگین دل سیمین بناگوش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۷ : گر یکی از عشق برآرد خروش – بر سر آتش نه غریبست جوش

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۴ : هاتفی از گوشه میخانه دوش – گفت ببخشند گنه می بنوش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۸ : دلی که دید که غایب شدست از این درویش – گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۰ : دلم رمیده شد و غافلم من درویش – که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۵ : به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش – به کردگار رها کرده به مصالح خویش

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۳ : به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم – نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۵ : سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ – که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷ : جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال – شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند – میان عالم و جاهل تألفست محال

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند – ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۳ : شممت روح وداد و شمت برق وصال – بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۰ : من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول – مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۱ : نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول – در سرای به هم کرده از خروج و دخول

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۶ : اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول – رسد به دولت وصل تو کار من به اصول

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵ : به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم – ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵ : به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم – بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۷ : من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم – تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۴ : دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم – لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱ : من از آن روز که دربند توام آزادم – پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ : زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم – ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۷ : فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم – بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۳ : می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم – خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۸ : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم – لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۴ : نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم – برفت در همه عالم به بی دلی خبرم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۵ : یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم – گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم

سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۱۳ : مرا به صورت شاهد نظر حلال بود – که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۰ : تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم – تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۷ : از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم – همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۸ : نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم – تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۵ : در خرابات مغان گر گذر افتد بازم – حاصل خرقه و سجاده روان دربازم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۱۱ : گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم – اول کسی که لاف محبت زند منم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۳ : چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم – کز چاکران پیر مغان کمترین منم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲۳ : ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم – بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵۴ : به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم – بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵۶ : گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم – ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۱ : امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم – خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۲ : ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم – الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۶۷ : فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم – که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۷ : بگذار تا مقابل روی تو بگذریم – دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷۲ : بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم – کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۴۳ : بکن چندان که خواهی جور بر من – که دستت بر نمی‌دارم ز دامن

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۸۹ : چو گل هر دم به بویت جامه در تن – کنم چاک از گریبان تا به دامن

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۶۵ : میان باغ حرامست بی تو گردیدن – که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۹۳ : منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن – منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۸۳ : راستی گویم به سروی ماند این بالای تو – در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۱۰ : ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو – زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳ : تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی – کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۰ : در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی – خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۶ : دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی – که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۰ – تنبیه و موعظت : دریغ روز جوانی و عهد برنایی – نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۱ – تغزل و ستایش صاحب دیوان : شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی – ندارم از همه عالم دگر تمنایی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۲ : امید عافیت آنگه بود موافق عقل – که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۵ : ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید – به تجربت بزند بر محک دانایی

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۹ : به من سلام فرستاد دوستی امروز – که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۱ : به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی – خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۱ : هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی – ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۳ : ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی – دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۲۷ : ای باد که بر خاک در دوست گذشتی – پندارمت از روضه بستان بهشتی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۶ : آن غالیه خط گر سوی ما ه نوشتی – گردون ورق هستی ما درننوشتی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۱ : ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی – حق را به روزگار تو با ما عنایتی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۷ : ای قصه بهشت ز کویت حکایتی – شرح جمال حور ز رویت روایتی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۹ : نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی – که ما را بیش از این طاقت نماندست آرزومندی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۰ : سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی – خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۳ : ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری – آن جا که باد زهره ندارد خبر بری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۱ : رفتی و همچنان به خیال من اندری – گویی که در برابر چشمم مصوری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۴ : کس درنیامدست بدین خوبی از دری – دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۸ : هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری – بار دوم ز بار نخستین نکوتری

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۵ – در پند و اندرز : ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری – درویشی اختیار کنی بر توانگری

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۲ : غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ – همصحبت تو همچو تو باید هنروری

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱ : خوش کرد یاوری فلکت روز داوری – تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۹ : چون است حال بستان ای باد نوبهاری – کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۳ : عمری به بوی یاری کردیم انتظاری – زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۴ : شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری – یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۲ : دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری – و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۴ : مرا دلیست گرفتار عشق دلداری – سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۵ : من از تو روی نپیچم گرم بیازاری – که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۶ – در پند و ستایش : بزن که قوت بازوی سلطنت داری – که دست همت مردانت می‌دهد یاری

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۷ – در ستایش : گرین خیال محقق شود به بیداری – که روی عزم همایون ازین طرف داری

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۳ : اگر ممالک روی زمین به دست آری – وز آسمان بربایی کلاه جباری

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۵ : شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفقت – که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۶ : گر از خراج رعیت نباشدت باری – تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۳ : چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری – خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۹ : حدیث یا شکرست آن که در دهان داری – دوم به لطف نگویم که در جهان داری

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۵ : تو را که هر چه مراد است در جهان داری – چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۰ : گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی – چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۵ : عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی – ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۴ : ترحم ذلتی یا ذا المعالی – و واصلنی اذا شوشت حالی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۱۵ : نظر کردم به چشم رای و تدبیر – ندیدم به ز خاموشی خصالی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۳ : سلام الله ما کر اللیالی – و جاوبت المثانی و المثالی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۵ : هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی – الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۲ : یا مبسما یحاکی درجا من اللالی – یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۴ : بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی – خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۶ : مرا تو جان عزیزی و یار محترمی – به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۱ : ز دلبرم که رساند نوازش قلمی – کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۲ : آسوده خاطرم که تو در خاطر منی – گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۱ : پاکیزه روی را که بود پاکدامنی – تاریکی از وجود بشوید به روشنی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۹ : صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی – برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۳ : اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی – من از تو روی نپیچم که مستحب منی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۷ : دو یار زیرک و از باده کهن دومنی – فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۹ : بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی – و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۱ : بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی – به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۴ : هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی – که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۴ : کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی – دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۳۲ : خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا – ای جلال تو به انواع هنر ارزانی

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۳۳ : ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار – تا تن خاکی من عین بقا گردانی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۲ : احمد الله علی معدله السلطان – احمد شیخ اویس حسن ایلخانی

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۶ : نگویم آب و گلست آن وجود روحانی – بدین کمال نباشد جمال انسانی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۰ : مقابلت نکند با حجر به پیشانی – مگر کسی که تهور کند به نادانی

حافظ » قصاید » قصیده شماره ۲ – قصیده در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع : ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی – هزار نکته در این کار هست تا دانی

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸ : آن یار که عهد دوستاری بشکست – می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۹ : شبها گذرد که دیده نتوانم بست – مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰ : هشیار سری بود ز سودای تو مست – خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۱ : آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست – پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۲ : تدبیر صواب از دل خوش باید جست – سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۵ : من باکمر تو در میان کردم دست – پنداشتمش که در میان چیزی هست

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸۱ : تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز – کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸۲ : ردم اگر زنم سر از مهر تو باز – خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز

حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۲۲ : در سنبلش آویختم از روی نیاز – گفتم من سودازده را کار بساز

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۹۳ : گر دست دهد دولت ایام وصال – ور سر برود در سر سودای محال

حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۲۶ : ماهی که نظیر خود ندارد به جمال – چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۳۲ : گیرم که به فتوای خردمندی و رای – از دایرهٔ عقل برون ننهم پای

حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۴۰ : قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای – ما را نگذارد که درآییم ز پای

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۰ : هر روز باد می‌برد از بوستان گلی – مجروح می‌کند دل مسکین بلبلی

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۹ – در ستایش امیر انکیانو : دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی – زنهار بد مکن که نکردست عاقلی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۵ : رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی – آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۳ – این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به شیخ سعدی است: : بربود دلم در چمنی سرو روانی – زرین کمری ، سیمبری، موی میانی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۱۸ : ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی – هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۵ : گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی – چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶ – موعظه و نصیحت : هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست – هر آنکه در طلبش سعی می‌کند بادست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵ : برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست – مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷ : بیا که قصر امل سخت سست بنیادست – بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۱۰ – در نصیحت و ستایش : جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد – غلام همت آنم که دل بر او ننهاد

سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی : به اتفاق دگر دل به کس نباید داد – ز خستگی که درین نوبت اتفاق افتاد

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۷ : به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق – به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۰۱ : شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد – زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۱ – در وصف شیراز : خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز – رسیده بر سر الله اکبر شیراز

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۲ – در لیلةالبراة فرموده‌است : شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز – ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۳ : جزای نیک و بد خلق با خدای انداز – که دست ظلم نماند چنین که هست دراز

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۴ : گروهی از سر بی‌مغز بیخبر گویند – بریده به سر بدگوی تا نگوید راز

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۸ : هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز – ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۹ : منم که دیده به دیدار دوست کردم باز – چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز

حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۳ : صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز – کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۴۱ – تغزل و ستایش صاحب دیوان : من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم – که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷۹ : سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم – که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۴۲ – در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر : این منتی بر اهل زمین بود از آسمان – وین رحمت خدای جهان بود بر جهان

حافظ » قصاید » قصیده شماره ۱ – در مدح شاه شجاع : شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان – از پرتو سعادت شاه جهان ستان

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۰ – درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه : در بهشت گشادند در جهان ناگاه – خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۷ : به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد – ز حضرت احدی لا اله الا الله

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۸ : به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجه – به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۱۶ : خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دلخواه – که در هوای تو برخاست بامداد پگاه

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۳۱ : هرکس به نصیب خویش خواهند رسید – هرگز ندهند جای پاکان به پلید

حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۱۷ : از چرخ به هر گونه همی‌دار امید – وز گردش روزگار می‌لرز چو بید

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۱ : ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا – به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳ : اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را – به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۲۰ : دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم – چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۱ : گر من از سرزنش مدعیان اندیشم – شیوه مستی و رندی نرود از پیشم

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۲۴ : چنان خوب رویی بدان دلربایی – دریغت نیاید به هر کس نمایی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۲ : سلامی چو بوی خوش آشنایی – بدان مردم دیده روشنایی

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳۶ : شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد – حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲ : سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق – چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۷ – ظاهرا در مدح صاحب دیوان است : به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود – که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۸ : جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید – هلال عید در ابروی یار باید دید

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۹ : رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید – وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۶ : فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل – کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۴۶ : عید است و آخر گل و یاران در انتظار – ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۷۴ : گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان – جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن

حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۲ : سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن – صاحب صاحبقران خواجه قوام الدین حسن

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۹۰ : افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن – مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۶ : هر دم زبان مرده همی گوید این سخن – لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی

حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۶ : بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی – می‌خواند دوش درس مقامات معنوی8

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *